فعالیت های درس
1- معنی هر یک از کلمات زیر را بنویسیدو باهریک جمله بسازید .
عبرت =( پند گرفتن )در قرآن داستان قوم ثمود برای عبرت گرفتن ما گفته شده است.
مُلک = ( قلمرو ) در تاریخ رسم پادشاهان این بود که مُلک خود را وسعت دهند
مَلَک = (فرشته ) میکاییل یکی از چهار مَلَک بزرگ خداوند است .
مُستَمِع = ( شنونده ) در کلاس درس باید سعی کنیم مُستَمِع خوبی باشیم .
2- مفرد کلمات زیر را بنویسید .
جمع | مفرد |
گذشتگان | گذشته |
عجایب | عجیب |
رسولان | رسول |
3- مخالف کلمه های زیر را بنویسید .
فایده ----->ضرر ، زیان / محنت -------> آسایش / ثابت ----->متحرّک /
چالاک -----> کُند
املاء
1- با توجه به معنی جمله ، زیر شکل صحیح کلمه خط بکشید
الف ) هر که بر معصیّت ( مُصّر – مُسّر ) بود ، از خدای تعالی نترسد .
ب) باید که ( قرض – غرض ) صحبت بشناسی
پ) باید دانست که جماعت ، ( لایق – لایغ )چه نوع سخن است .
2- در جدول زیر کلمات معنی دار را پیدا کرده و در جاهای خالی بنویسید .
farsin5.jpg
کلمات دیگری نیز مانند - نظم - خوان - ریگ - در جدول وجود دارد
نگارش
1- متن زیر را در چند سطر ادامه دهید .
در اتاق نشسته بودم و به کتاب های کتابخانه ، نگاه می کردم . ناگهان چشمم به کتاب
2- یکی از حکایت هایی را که تا به حال شنیده اید به زبان ساده بنویسید .
3- با توجه به عناصر داستانی به سوال های زیر پاسخ دهید
الف ) شخصیت های درس « هفت خان » را نام ببرید
کیکاووس – رستم - رخش - اژدها – جادوگر – شیر - اولاد دیو – ارژنگ دیو
دیو سپید –
ب) درون مایه ( محتوای ) حکایت « درخت علم را بنویسید .
برترین آفریده ی خداوند علم است که می تواند سبب جاودانگی بشود
پ)زاویه دید درس « عطّار و جلال الدین محمد کدام است .
سوم شخص است .
کار گاه نویسندگی
ضرب المثل
ضرب المثل: عبارتی کوتاه که در بر دارنده ی نکته یا لطیفه یا پندی است و در میان
مردم رایج است . استفاده به جاو مناسب از ضرب المثل ، بر قدرت سخن و تاثیر
بخشی آن می افزاید و گفتار و نوشتار را شیرین و دلپذیر می کند .
1- ضرب المثل (( کبوتر با کبوتر باز با باز ، کند همجنس با همجنس پرواز ))
با استفاده از مقایسه توضیح دهید .
هر فردی بهتر است با افرادی که از نظر شخصیّتی و فرهنگی و اعتقادی به او نزدیک هستند
در ارتباط باشد مثل پرندگان با با پرندگانی از جنس خود زندگی می کنند
2- فهم خودرا از ضرب المثل (( این دغل دوستان که میبینی ، مگسانند گرد شیرینی )) بنویسید .
برخی از افراد در دوستی متظاهر و ریکار هستند . در واقع این افراد به این دلیل با دیگران
دوست می شوند که سود و منفعتی از آن ها به دست بیاورند مثل مگس هایی که دوره شیرینی
برای خوردن آن جمع می شوند .
3- داستان کوتاهی درباره (( دوستی با کتاب )) بنویسید و در پایان موضوع شخصیت و زاویه دید آن را مشخص کنید
اهداف درس: 1- شناخت قواعد زبان و یادگیری دستور زبان
2- متون ادبی را آسانتر بفهمیم و جملههاي نادرست را از درست زودتر باز بشناسیم.
3- زبآنهاي دیگری را آسانتر فرا بگیریم.
دستور زبان به دو بخش عمده تقسیم ميشود.
1- ترکیب (نقش): در ترکیب از نقش واژه در داخل جمله بحث ميکنیم.
2- تجزیه (نوع): در تجزیه از نوع واژه یعنی ویژگیها و خصوصیات واژه خارج از جمله بحث ميکنیم.
نقش واژه را ميتوان به نقشهاي اصلی و وابسته تقسیم کرد.
1- نهاد: قسمتی از جمله است که درباره آن سخن ميگوییم یا صفت و حالتی را به آن نسبت ميدهیم.
نهاد به دو نوع تقسیم ميشود:
با این که سخن و کلام چون آب لطیف است اما درست این است که کم سخن بگوییم.
اگر چه آب زلال است اما زیاد خوردن آن باعث رنج و ناراحتی می شود.
کم و سنجیده سخن بگو تا سخنت مانند مروارید گرانبها باشد و از سخن کوتاه اما پربارت جهان پر شود.
چیز های کم ارزش مانند خشت را به مقدار زیاد درست می کنند در صورتی که از سخنی که کوتاه اما با ارزش است می توان دم زد وآن را بزرگ نمود.
یک دسته گل روح پرور بهتر از خرمنی از صد گیاه بی فایده است.
با تشکر از همکار تلاشگر و فرهیخته جناب آقای مسعود بیگدلی به خاطر تهیه ی مطالب مهم و کلیدی نکات فارسی ششم این مجموعه یکی از بهترین ها حوزه ی آموزش فارسی ابتدایی است که مطالعه ی آنرا به همکاران و بویژه دانش آموزان داوطلب در آزمون تیزهوشان و نمونه دولتی پیشنهاد میکنم
آن قصّه شنیدید که در باغ یکی روز ...............از جور تبر، زار بنالید سپیدار .
آن داستان را شنیده اید که در باغ یک روز از ستم تبر سپیدار سخت ناله می کرد
کز من نه دگر بیخ و بنی ماند و نه شاخی ....... ازتیشه ی هیزم شکن وارّه نجار
که از دست ارّه نجار و تیشه هیزم شکن برای من نه ریشه ای مانده و نه شاخه ای .
گفتش تبر آهسته که جرم تو همین بس ..... کاین موسم حاصل بودو نیست تورا بار
تبر آهسته به اوگفت : گناه تو این است که الان فصل میوه دادن است ولی تو میوه و ثمری نداده ای .
تا شام ،نیافتاد صدای تبر از گوش ......شده توده درباغ ، سحر هیمه بسیار .
تا شب صدای تبر هچنان ادامه داشت و قطع نشد و صبح در آن باغ توده ای از هیزم جمع شده بود .
دهقان چوتنورخود ازاین همیه برافروخت ......بگریست سپیدار و چنین گفت دگر بار .
وقتی کشاورز ( باغبان ) تنور خودش را با آن هیزم روشن کرد سپیدار گریه کرد و دوباره گفت .
آوخ که شدم هیزم و، آتشگر گیتی .......... اندام مرا سوخت چنین زآتش ادبار .
افسوس که به هیزم تبدیل شده ام و دنیای سوزان ( ستمگر ) بدن مرا این چنین در آتش بدبختی سوزاند .
خندید براو شعله ، کز دست که نالی ....... ناچیزی تو، کرد بدین گونه تورا خار(خوار).
شعله به او خندید و گفت از چه کسی شکایت می کنی ؟ بی ارزشی تو , تورا اینگونه پست وحقیر کرده است .
آن شاخ که سر بر کشد و میوه نیارد .......فرجام به جز سوختنش نیست سزاوار .
آن درختی که رشد می کند ولی میوه نمی دهد سرانجامش شایسته تر از این نیست که سوزانده می شود .
جز دانش و حکمت نَبُوَد میوه ی انسان ......ای میوه فروش هنر این دکّه و بازار .
حاصل عمر انسان چیزی جز دانش و حکمت نیست ای انسان اگر دانش و هنری اندوخته ای حالا وقت ارائه آن است .
از گفته ی ناکرده وبیهوده چه حاصل ........ کردار نکو کن که نه سودی ست زگفتار
سخن بیهوده ای که به آن عمل نمی شود چه فایده ای دارد عمل و کار خود را درست کن و درست انجام بده که در گفتار بی عمل سودی نیست .
آسان گذرد گرشب و روز و مه و سالت ...... روز عمل و مزد ، بود کار تو دشوار
اگر شب و روز و ماه و سال تو به تنبلی و تن پروری بگذرد و کار مفیدی برای آخرت انجام ندهی ، روز قیامت که روز حساب اعمال و پاداش دادن است کار تو دشوار می شود
پروین اعتصامی
همه چیز درباره ی درس املا
املاء یکی از مهمترین درس ها در مقطع ابتدایی است.در این کتاب مباحث مفیدی برای همکاران در این زنگ قرار داده شده است.سرفصل های این کتاب بارها توسط بنده در کارگاه های آموزشی متعدد برای همکاران تدریس گردیده.دعوت می کنم این مجموعه را دریافت و مورد مطالعه قرار دهید.
اهداف املاء و نحوه ی قرائت آن
نکات پس از تصحیح املاء
رئوس تدوین یک املای خوب
بررسی علل ضعف دانش آموزان در درس دیکته
20 راهبرد عملی جهت تقویت درس املای بچه ها
شیوه های خلاق و متنوع آموزش املاء
روش های موثر در کاهش اختلالات املایی
به در می گویم که دیوار بشنود
مثلی معروف است که میگوید: «إِيَّاكِ أَعْنِي وَ اسْمَعِي يَا جَارَةِ» به در
میگویم تا دیوار گوش کند.
در روایات آمده است که «تعلیمات» کتاب خدا، قرآن کریم از همین قبیل است
یعنی، بی پرده، مستقیم و صریح سخن نمیگوید، بلکه با کنایه، دیگران را
مخاطب خود قرار دادن، حرفهای بسیار میگوید.
شاید برای خود شما هم این اتّفاق افتاده باشد که از دوست خود معایبی
سراغ داشتهاید امّا به صراحت نخواستهاید به او بگویید بلکه با این بیان گفتهاید
که مثلاً در گذشته دوستی داشتم که معایبی داشت و یکی از معایب او این
بود که حرفها را پیش خود نگاه نمیداشت و هر حرفی را که میشنید پیش
این و آن طرح میکرد و همین امر باعث فتنه و اختلاف و درگیری میشد
و... طبیعی است که این نوع نصیحتگویی نافذتر و پرتأثیرتر خواهد بود. قرآن
کریم نیز جهت نفوذ بیشتر در طرح نصایح، همین شیوه را اتّخاذ نموده است؛
یعنی نقل گذشته و گذشتگان مینماید و میگوید: یهود چنین و چنان کردند.
یعنی مسلمانها! شما چنین و چنان نکنید.
معنا و مفهوم ضرب المثل:
- یعنی ما باید زبانمان را کنترل کنیم، تا به خطر جبران ناپذیری گرفتار نشویم
- یعنی انسان باید متوجه سخن گفتن خود باشد که با سخن زشتی دوستی را دشمن نسازد و به مصیبیتی گرفتارنشود
- بعضی مواقع یه حرفایی می زنی که. با خودت می گی کاش نمی گفتم. اونوقته که یاد این ضرب المثل میافتی
- این ضرب المثل را بخاطراحتیاط در سخن گفتن وپرهیز از سخنان نیشدار که ممکن است به قیمت جان أنسان تمام شود استفاده میکنند
ریشه ضرب المثل:
در حکایت آمده که شبی دزدی به هر طرف میتاخت تا اگر بتواند چیزی بدست آورد، ناگهان چشمش به ابریشم بافی افتاد که پارچه نفیسی را می بافد. انواع تکلیف در آن بکار میبرد واشکال بدیع وزیبا در آن نقش می بندد . نزدیک بود کار آن جامه تمام شود واز کار گاه بیرون رود.دزد با خود گفت باید فرصت را از دست ندهم ویافته را مفت رها نکنم. با خود گفت بهتر است اینجا مقام گزینم تا مرد ابریشم باف از کار خلاص شود وخواب بر آن مستولی گردد ومن جامه را ازوی در ربایم.او با صد حیله ونیرنگ به داخل کار گاه رفت وبر استاد پخته کار نگاه میکرد که در اثنای کار با خود میگفت:ای زبان از تو پناه میخواهم ویاری می طلبم که دست ازسر من برداری وسر من را در تن نگهداری!} این مرد وقتی از بافتن پارچه ابریشمی فارغ شد آنرا بسیار زیبا وآراسته در دستمال پیچید وبیرون شد.دزد که قصد ربودن پارچه را داشت، صبح وقت بر سر تپه بلند شد واین مرد صنعتکار را تعقیب میکرد ودید که دستمال ویا پارچه را گرفته وارد سرای وزیر شد تا این خلعت زیبارا به عنوان تحفه تقدیم حضورش نماید.وقتی وزیر به بارگاه آمد مرد صنعتکار دستمال گشود وپارچه را تقدیم حضور وزیر نمود که حاضرین از حسن صنعت وهنروی در حیرت افتیدند.بر نقوش زیبا وبدیع آن نهایت تحسین نموده تعجب کردند. سپس وزیر پرسید ای انسان لایق تو که بر این جامه نهایت زحمت کشیده ای پس به چه کار اید؟
مرد در جواب گفت: فرمان دهید تا این جامه را در خانه نگهدارند چون مرگ به سراغ شما اید آنرا بالای صندوق ویا تابوت شما گذارند.وزیر ازین سخن نهایت رنجید وفرمان داد تا جامه را بسوزانند ومردرا بزندان اندازند وزبانش را از حلقش بیرون کشند.
دزد که در آنجا حضور داشت از فرمان وزیر خنده اش آمد. وزیر وقتی اورا دید نزد خود خواست و علت خنده را ازوی پرسید.دزد گفت اگر مرا به گناه نا کرده عقوبت نکنی وبمجرد عزم قبل از عمل مآخذه ام نکنی صورت حال آن مرد را بگویم.وزیر برایش أمن داد ودزد هم جریان مناجات این مرد را باز گو کرد وزیر چون این حکایت وماجرا را شنید گفت: این بیچاره تقصیر نکرده متنها مناجات او بدرگاه زبانش قبول نشده.پس قلم عفو بر جریده اش کشید وبرایش توصیه نمود تا بعد ازین قفل بر زبان نهد وگفت: کسیکه بر زبان خود إعتماد ندارد اورا هیچ پیرایه بهتر از خاموشی نیست.والا زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد.
جمله
مجموعه ای ازکلمات است که پیامی راازگوینده به شنونده یا ازنویسنده به خواننده می رساند.
مثال : علی به مدرسه می رود.
هرجمله از دو بخش اصلی تشکیل شده است .1- نهاد 2- گزاره
نهاد: قسمتی ازجمله است که درباره ی آن خبری می دهیم.
راه تشخیص نهاد: به این منظور " چه کسی؟ یا چه چیزی؟"را به فعل جمله اضافه می کنیم پاسخ نهاد جمله است .
مثال: مریم به باغ رفت . چه کسی رفت ؟ مریم
چه چیزی رفت ؟
نهاد گاهی یک کلمه وگاهی بیشترازیک کلمه است .
مثال : بچه های مدرسه ی دخترانه خندیدند .
نکته : بعد از مشخص شدن نهاد بقیه جمله گزاره است.
گزاره : خبری است که درباره ی نهاد داده می شود. مثال : مریم به کتابخانه رفت.
نکته : فعل همیشه درقسمت گزاره است.
نکته :اگرگزاره فقط یک کلمه باشد آن کلمه حتما فعل است . گزاره گاهی بیش از یک کلمه است .
مثال : زهرا کتابش را به دوستش داد.
ترتیب اجزای جمله :
اجزای جمله باید به ترتیب خاصی در کنار هم قرار بگیرند .
نهاد + فعل---------- حسین آمد .
نهاد + مفعول + فعل --------------- زهرا کتاب را خواند .
نهاد +مسند + فعل ----------------هوا سرد شد .
انواع جمله
جمله ی خبری: در این جمله از وقوع کاری یا پذیرفتن حالتی خبر می دهیم .
در پایان جمله خبری باید نقطه بگذاریم. مانند : امید بیمار است.
جمله ی امری : جمله ای که در آن انجام دادن یا ندادن کاری و پذیرفتن یا عدم پذیرفتن حالتی را طلب می کند. در پایان جمله امری بایدنقطه بگذاریم . مانند : به دنبال خواهرت برو.
نکته:اگر در جمله ای دستور به عدم انجام کاری باشد (فعل نهی) باز هم آن جمله را باید جمله امری به
حساب آورد. مانند : این گل را نچین. امری منفی
جمله ی عاطفی : در این جمله ها یکی ازعواطف انسانی خود را ازقبیل ، تعجب ، خشنودی ، تاسف ، آرزو ، خشم، دعا و ..... ) را بیان می کند.
مثال : به به چه هوای خوبی!
جمله ی پرسشی: در این نوع جمله ها ، در باره ی کاری یا موضوعی پرسشی به عمل می آید.
در پایان جمله ی پرسشی علامت (؟) می گذاریم . مانند : آیا کتاب را خواندی؟
منادا: اسمی که مورد خطاب قرار بگیرد وغالبا بعد از نشانه ها وحروفی مانند :"ای ،یا ،آی " بیاید منادا نامیده می شود .ومی توان آن را یک جمله به حساب آورد .
مثال: ای یاران بیایید تا با هم برویم . ای خدا !خودت کمکم کن . خدایا !متشکرم
روش تشخیص تعداد جمله ها :
تعدادجمله ازفرمول زیربه دست می اید .
تعداد فعل های ذکر شده + تعداد فعل های حذف شده + شبه جمله
مثال : ای مردم ! بدانیدملتی که تلاش کند وپشتکار داشته باشد هم به برخورداری می رسد وهم به موفقیت .
ای مردم + بدانید+ تلاش کند+ داشته باشد +می رسد +می رسد (که حذف شده )
شبه جمله + فعل + فعل + فعل + فعل +(فعل حذف شده)
گاهی در جمله عبارتی شبیه به فعل می آید که هرگز فعل نیست .مانند مصدر ها ،بنابراین، این گروه هرگز در شمارش، جمله محسوب نمی شوند.
مثال : هنگام رفت وآمد از خیابان احتیاط کن . ( یک جمله )
کار کردن وتلاش کردن رمز موفقیت است . ( یک جمله )
نکته :گاهی فعل ها به صورت مخفف می آیند .درشمارش جمله ها محسوب می شوند .
مثال :من آن نی ام که تورراها نکنم .(من آن کسی نیستم که تورارهانکنم )
تعریف مفعول :به کسی یا چیزی می گویند که کاربرروی او واقع شده باشد.
مفعول بیش ترمواقع قبل از (را) می آید.
در بعضی از جمله ها مفعول بدون حرف (را) می آید که باید کاملا دقت شود.
مثال : شما دانش آموزان وظایف سنگینی بردوش د ارید (وظایف سنگینی ، مفعول است)
راه شناخت مفعول
چه کسی را یا چه چیزی را + فعل جمله ؟
محمد مسواک خرید. ----- چه چیزی را خرید ؟
(مسواک را)---( مسواک مفعول است)
نکته : گاهی مفعول بیش از یک کلمه است . در این صورت به آن (گروه مفعولی ) می گویند.
مانند: کتاب علوم را خواندم . کتاب زیبای داستان را خریدم
مسند
به صفت یا حالتی می گویند که به کمک فعل های اسنادی به نهاد نسبت داده می شوند.
نکته:مسند می تواند صفت ،اسم ویا ضمیر باشد . مثال : هوا گرم شد
روش پیدا کردن مسند
نهاد + چه
چه طور + فعل --------------- مسند
چه گونه
مثال: زهرا خسته شد . زهرا چه شد ؟ (خسته = مسند)
موصوف : اسمی است که توسط صفت توصیف شده باشد.
صفت: کلمه ای است که حالت ،مقدار و یا یکی از ویژگی های اسم را بیان می کندیا توضیحی در باره آن می دهد.
مثال : سیب سرخ است ---- در این جا سرخی را به سیب نسبت داده ایم.
نکته : به ترکیبی که اسم با صفت خود می سازد ، ترکیب وصفی می گویند
نکته بسیار مهم :
در زبان فارسی موصوف چه مفرد باشد چه جمع ، صفت آن همیشه به صورت مفرد می آید .
تمامی رنگ ها صفت هستند . آسمان آبی
اگر اسم به ( ه) یا (ا) و یا (و) ختم شود هنگام ساختن موصوف و صفت به جای کسره از (ی) استفاده می کنیم.
مثال: کوچه --- کوچه ی باریک خدا---- خدای بزرگ آهو -----آهوی زیبا
مضاف الیه :به اسم یا چیزی که به دنبال اسم دیگری می آید تا توضیحی در باره ی آن بدهد و یا معنی آن را کامل کند ، مضاف الیه ،می گویند
مضاف :به کلمه ی قبل از مضاف الیه ،مضاف می گویند . مثال : جنگل شمال
نکته : به ترکیب مضاف و مضاف الیه ،ترکیب اضافی می گویند .
روش تشخیص موصوف و صفت از مضاف و مضاف الیه
1- کسره بین دو کلمه را حذف می کنیم سپس بعد از کلمه ی اول ویرگول می گذاریم و در آخر فعل (است)قرارمی دهیم . اگر عبارت معنی داد ترکیب وصفی و اگر معنی نداد ترکیب اضافی است .
2- به آخر کلمه ی دوم (تر) یا (ترین) اضافه کنید سپس کسره بین دو کلمه را حذف کنید و درآخرعبارت فعل ( است) را اضافه کنید اگرعبارت معنی داد ترکیب وصفی است.
مثال : مادر دلسوز ---مادردلسوزتر
موصوف: اسمی است که قبل از صفت می آید و معمولا (ی) به خود می گیرد . مثلا در ترکیب دست زیبا ،
می توانیم بگوییم دستی زیبا .
به مضاف الیه نمی توانیم (ی) اضافه کنیم
مثلا درترکیب کتاب محسن ،نمی توانیم بگوییم کتابی محسن
فعل:کلمه ای است که انجام دادن کار یا روی دادن حالتی رادریکی اززمان ها ی گذشته ،حال ،آینده بیان می کند .
فعل مرکز جمله ومهم ترین عضوگزاره وجمله است.
هر فعل دارای چهار ویژگی است .1- انجام کار یا روی دادن حالت 2- زمان 3- شخص 4- مفرد یا جمع بودن
مثال : من رفتم ---------- کار :رفتن
زمان :گذشته
شخص :اول شخص
جمع یا مفرد: مفرد
انواع شعر از نظر قالب و شکل
انواع شعر از نظر قالب و شکل مثنوی :
شعری است که هربیت آن دو قافیه ی جداگانه داشته باشد.شعری که اولا ، تمام ابیاتش مُصّرَع است ،یعنی ،در مصراع اول و دوم تمامی بیت ها قافیه وجود دارد ، ثانیا ، قافیه ی هر بیتی مستقل است و با بقیه ی بیت ها ی دیگر تفاوت دارد . از این رو ، هر تعداد که بخواهیم ، قافیه برای ابیات پیدا می شود ، زیرا کلمات قافیه عوض می شوند و بدین ترتیب ، هیچ گونه کمبود قافیه پیش نمی آید و می توان هزاران بیت شعر سرود و حتی اشکالی ندارد که قافیه های یک بیت را پس از چند بیت بعد ، دوباره به کار ببریم . به همین دلیل ، داستان ها ، حماسه ها و اغلب مطالب طولانی به صورت مثنوی سروده شده است .حداقل مثنوی 2 بیت است ، اما حداکثر آن هیچ محدودیتی ندارد .
نمودار مثنوی
................................ l .......................................l
................................n .........................................n
................................ v .........................................v
- حماسه ها : شاهنامه ی فردوسی ، گر شاسپ نامه ی اسدی توسی
- داستانهای عاشقانه یا عارفانه : خمسه یا پنج گنج نظامی گنجوی . هفت اورنگ جامی .
کتابهای تعلیمی عرفانی و اخلاقی : حدیقة الحقیقه ی سنایی ، گلشن راز شبستری ، مثنوی مولوی ، اسرار نامه ، الهی نامه ، منطق الطیر و مصیبت نامه عطار، و بوستان سعدی.
غزل :
در لغت به معنی عشق بازی و گفتن سخن عاشقانه است 0غزل های اولیه ی زبان فارسی تا حدود قرن هشتم از لحاظ موضوع هم عاشقانه بود ، اما از آن پس ، موضوعات مختلف به محدوده ی غزل وارد شد ، چنان که در دوران معاصر، موضوعات سیاسی هم در حدی وسیع در غزل راه یافته است . امروزه غزل و قصیده ، تفاوت مهمی جز در تعداد بیت ندارند . در مورد تعداد ابیات غزل ، نظریات متفاوتی وجود دارد ،ولی بیشتر تعداد ابیات بین پنج تا پانزده بیت را با وضع قافیه ای که گفتیم ،غزل دانسته اند و از 16 بیت به بالا را قصیده می شمارند البته غزل های بیش از 15 بیت هم گاه گاهی دیده می شود ، اما شکل معمول آن بین 5 تا 15 بیت است . در غزل ، رعایت یک موضوع خاص و واحد ، شرط نیست ؛ یعنی ، می توان در یک غزل ، چند نکته ی جداگانه را مطرح کرد .
نمودار غزل
................................ l .......................................l
................................ .........................................l
................................ .........................................l
در مورد غزل نمی توان استاد واحدی را به عنوان بهترین نام برد ، اما می توانیم چند نفر را در هر مسیر به عنوان برگزیده نام برد .
جلال الدین محمد مولوی = غزل کاملا عارفانه شمس الدین محمد حافظ = غزل عرفانی ، اجتماعی
شیخ مصلح الدین سعدی = غزل عاشقانه صائب تبریزی = غزل به شیوه ی سبک هندی
فرخی یزدی = غزل اجتماعی – سیاسی
قصیده :
شعری است که از لحاظ شکل و قافیه مانند غزل ؛ یعنی ، قافیه ها در مصراع اول و مصراع های زوج می آید و در آن معمولا یک قصد معین ، یعنی ، یک موضوع واحد محور سخن قرار می گیرد و از این جهت با غزل تفاوت دارد ، چون در غزل ،موضوع واحد ، شرط نیست . تفاوت قطعی غزل با قصیده در ابیات آن هاست ، زیرا غزل بین 5 تا 15 بیت است ، اما قصیده ، حد اقل شانزده بیت است و حد اکثر آن آزاد است . و تا بیش از 220 در قصاید خاقانی دیده می شود .بدیهی است که در باره ی شماره ی ابیات قصیده ، نظریات دیگری نیز وجود دارد ، اما امروزه بهترین راه شناخت قصیده نسبت به غزل ، شماره ی ابیات آن است که اگر از 16 بگذرد ، قصیده است.
نمودار قصیده
................................ l .......................................l
................................ .........................................l
................................ .........................................l
سرایندگان قصیده :
قرن 4 رودکی قرن 5 ناصر خسرو قرن 6 انوری ابیوردی ، خاقانی شروانی ، سید حسن غزنوی و سنایی غزنوی قرن 7 سعدیدوره ی معاصر= ملک الشعرا ، محمد تقی بهار
قطعه :
شعری است که هیچ یک از ابیاتش مصَرّع نیست ؛ یعنی، قافیه هایش فقط در مصراع های زوج قرار دارد .نام قطعه را به این سبب به این نوع شعر داده اند که گویی قطعه ای از غزل یا قصیده را از میان آن بریده باشند ، چون قافیه غزل و قصیده فقط در آخر بیت هاست مگر نخستین که هر دو بیت هایش دارای قافیه است .
حداقل ابیات آن 2 بیت است اما حداکثر آن مشخص نشده است ؛ معمولا حد اکثر قافیه زیاد نیست.در قطعه ، غالبا موضوعات اخلاقی و اجتماعی مطرح میشود ، ام موضوع معینی ندارد .
نمودار قطعه
................................ .......................................l
................................ .........................................l
................................ .........................................l
سرایندگان قطعه :
ابن یمن فریومدی در قر ن8 بهترین سراینده ی قطعه شناخته شده است و سپس به ترتیب انوری ابیوردی قرن 6 و پروین اعتصامی (معاصر) جای دارند .
چهار پاره :
از جهت شکل ظاهری ، یک چهار پاره ، ترکیبی است از چندین قسمت که هر کدام دو بیت باشند با وزن یکسان و در هر بخش از جهت شکل قافیه ، کاملا شبیه یک قطعه باشد ، یعنی ، قافیه هایش فقط در آخر بیتها قرار می گیرد و قافیه ی هر دو بیت مستقل و با بقیه ی دو بیت ها تفاوت دارد . تنها تفاوت یک چهار پاره با مجموعه ای از چندین قطعه دارای دو بیت ، در این است که دو بیت های چهار پاره از جهت موضوع ، به هم مربوط و در دنباله یکدیگر هستند ، اما هر قطعه باید موضوعی مستقل داشته باشد 0 چهار پاره در دوران معاصر ابداع شده است و محدودیتی در تعداد دو بیت ندارد .
رباعی و دو بیتی :
این دو نوع شعر از جهت شکل ظاهر ، شباهت های بسیاری با هم دارند . قافیه های هر دو در مصراع های 1،2و 4 قرار دارد و در مصراع سوم ، بسته به اختیار شاعر است ؛ یعنی، حق دارد که قافیه را در هر چهار مصرع هم رعایت کند . در هر رباعی یا دو بیتی ، یک موضوع کاملا مستقل مطرح می شود .
ترکیب بند و ترجیع بند
مجموعه چند غزل یا قصیده بر یک وزن که هر کدام قافیه مخصوص به خود دارد و بیتهای متفاوتی در بین هر غزل عامل اتصال غزلها با یکدیگر است. تفاوت اساسی ترکیب بند و ترجیع بند در این است که در ترجیع بند، بیت ترجیع همه قسمتها یکسان است. ولی در ترکیب بند، بیت ترکیب متفاوت و قافیهای هربار به گونهای دیگر دارد. معروفترین ترکیب بندهای فارسی از محتشم کاشانی )واقعه کربلا) و جمال الدین عبدالرزاق اصفهانی (در نعت پیامبر) و وحشی بافقی )شرح پریشانی(است.
موضوع ترکیب بند مواردی از قبیل مدح، وصف، رثا، عشق، و عرفان را در بر میگیرد.
نمونه ی ترکیب بند از وحشی بافقی
دوستان شرح پریشانی من گوش کنید ----- داستان غم پنهانی من گوش کنید
قصه بی سر و سامانی من گوش کنید ----- گفت و گوی من و حیرانی من گوش کنید
شرح این آتش جانسوز نهفتن تا کی----- سوختم سوختم این سوز نهفتن تا کی
روزگاری من و دل ساکن کویی بودیم ----- ساکن کوی بت عربده جویی بودیم
عقل و دین باخته، دیوانه رویی بودیم ----- بسته سلسله ی سلسله مویی بودیم
کس در آن سلسله غیر از من و دل بند نبود ----- یک گرفتار از این جمله که هستند نبود
نرگس غمزه زنش این همه بیمار نداشت -----سنبل پر شکنش هیچ گرفتار نداشت
این همه مشتری و گرمی بازار نداشت ----- یوسفی بود ولی هیچ خریدار نداشت
اول آن کس که خریدار شدش من بودم ----- باعث گرمی بازار شدش من بودم
شعر نو
علی اسفندیاری معروف به نیما یوشیج سبک جدیدی از شعر را ارائه کردند که برخلاف شعر کلاسیک ردیف و قافیه بندی خاصی نداشت. این شعر را شعر نو و نیما را پدر شعر نو خواندند.
آزادی که نیما در فرم و محتوا ایجاد کرد، در کار شاعران بعد از وی، مانند احمد شاملو، مهدی اخوان ثالث، فروغ فرخزاد، سهراب سپهری و منوچهر آتشی به نقطههای اوج شعر معاصر ایران رسید. با این حال نیما شعر خود را از لحاظ نگرش به جهان و محتوای کار پیشروتر و تازه تر از کار شاعران بعدی مانند شاملو به شمار میداند
دانلود نمونه سوالات آزمونهای نوبت دوم سری 1 پایهی ششم
آزمون املا نوبت دوم سری 1 + پاسخ نامه
آزمون نگارش و انشا نوبت دوم سری 1 +پاسخ نامه
آزمون هدیههای آسمان نوبت دوم سری 1 +پاسخ نامه
آزمون اجتماعی نوبت دوم سری1 +پاسخ نامه
آزمون علوم نوبت دوم سری 1 +پاسخ نامه
آزمون ریاضی نوبت دوم سری 1 +پاسخ نامه
منبع: شاهد بندر انزلی
تعیین تعداد جمله ها درداخل یک عبارت و یا بیت از مواردی است که معمولا دانش آموزان به مشکل بر می خورند و از جمله مواردی است که در آزمونها ی نمونه و تیز هوشان جزیکی از سوالات ثابت درس فارسی محسوب می شود. از این رو بر آن شدم تا در خصوص راه های شناخت تعداد جمله مواردی را بیان کنیم.
برای اینکه جمله ها را بشناسیم و تشخیص دهیم که در هر بیت یا عبارتی چند جمله به کار رفته است، باید موارد زیر را مدّ نظر داشته باشیم.
1- تعداد فعل ها موجود در بیت یا عبارت ، یک جمله محسوب می شوند.
2- فعل های حذف شده ، جزء جمله ها محسوب می شوند.
3- شبه جمله ها ( 1- نداو منادا 2- اصوات) یک جمله به حساب می آیند.
مثال: بیت زیر از چند جمله تشکیل شده است؟
ای کاش که جای آرمیدن بودی یا این ره دور را رسیدن بودی
ای کاش جمله اول ( شبه جمله) / جای آرمیدن بودی جمله دوم ( جمله ی دارای فعل) / این ره دور را رسیدن بودی جمله سوم (جمله دارای فعل )
بنابراین این بیت سه جمله دارد
آرايه هاي ادبي معلم ششم رادوست خودبدانيد
1- تشبيه:همانند كردن دوچيزاست به هم درويژگي باخصوصيتي مشترك.
مثالدرروشنگري هم چون چراغ است)
تشبيه حداكثرازچهارعنصر(ركن پايه)تشكيل مي شود:
1- مشبّه: ركني است كه مامي خواهيم آن راتشبيه نماييم× دانش
2- مشبّه به: ركني است كه مشبه رابه آن تشبيه مي كنيم × چراغ
3- ادات تشبيه: واژه هايي كه مفهوم مشابهت رامي رسانندوارتباط تشبيه رابرقرارمي سازدازقبيل:چون،چو،هم چو،مانند،همانند،مثل،شبيه،به سان،
به كردار،برمثال،نظير،ماند،گويي،گويياو... × هم چون
4- وجه شبه:صفت وويژگي مشترك ميان مشبّه ومشبّه به است. × روشنگري
2- مراعات نظير:
نام ديگرآن«تناسب» است.آوردن دوياچندكلمه است دركلام كه دريك راستاباهم ديگرارتباط وتناسب معنايي داشته باشد.
مثال:
صدهزاران دام ودانه است اي خدا ماچومرغان حريصي بي نوا
واژه هاي «دام،دانه ومرغ» × مراعات نظير
براي دريافت كامل آرايه هاي ادبي برروي لينك زيركليك كنيد
تهیه شده توسط اداره سنجش آموزش و پرورش کشور
هدیههای آسمان ششم
بیش از ۲۵۰ نمونه سوال
حجم: ۹.۹ MB
علوم تجربی ششم
در حدود ۳۰۰ نمونه سوال
حجم: ۱۵.۳ MB
مطالعات اجتماعی
بیش از ۳۵۰ نمونه سوال
حجم:۱۲.۶ MB
فارسی ششم
بیش از ۳۳۰ نمونه سوال
حجم:۱۲.۶ MB
ضرب المثل هاي بروز شده باحال و خنده دار:
اساتيد و بزرگان زبان براي اينکه در آينده اي نه چندان دور، بعضي از ضرب المثل هاي اصيل ايراني - به علت وجود بعضي از لغات و اصطلاحات - از بين نروند، تصميم گرفتند که برخي از اين ضرب المثل ها را به گونه زير بازسازي کنند:
بيفستراگانوفه خالته، بخوري پاته نخوري پاته!
موش تو سوراخ نمي رفت سايد باي سايد به دمبش مي بست!
آب در "آب سرد کن" و ما تشنه لبان مي گرديم!
آب که سر بالا ميره، قورباغه "رپ" ميخونه!!!
پرادو سواري دولا دولا نميشه!
نابرده رنج گنج ميسر نمي شود --- مزد آن گرفت جان برادر که کلاه برداري نکرد
"کافي ميت" نخورده و دهن سوخته!
گر صبر کني ز قوره، لوپ لوپ سازي!
پاتو از پارکتت درازتر نکن!
هري پاتر آخرش خوشه!
قربون بند کيفتم، تا کارت سوخت داري رفيقتم!
گيرم پاپي تو بود فاضل --- از فضل پاپي تو را چه حاصل
ادکلن آن است که خود ببويد --- نه آنکه فروشنده بگويد
ماکرو ويو به ماکرو ويو مي گه روت سياه!
بزک نمير بهار مياد آناناس با خيار درختي مياد!
يا منچستريه منچستري يا رُميه رُمي(AS Rom)
سرش بوي پيتزاي سبزيجات ميده!!!
آنتي بيوتيک بعد از مرگ سهراب!
پاسخنامه آزمون ریاضی تا صفحه 30 آبان 92 ............ علی اسلامی
پاسخنامه آزمون ریاضی از فصل 1تا 2 ......................... علی اسلامی
پاسخنامه آزمون اجتماعی از درس 1 تا 8 ................... علیرضا بدرخجسته
پاسخنامه آزمون ریاضی فصل 3 ................................... علیرضا بدرخجسته
پاسخنامه آزمون کاروفناوری از درس 1تا 10 ............... ❀❀❀❀❀❀❀
پاسخنامه آزمون ریاضی از فصل 1تا 3 ......................... علی اسلامی
پاسخنامه آزمون بخوانیم و بنویسیم از درس 1تا 6..... علیرضا بدرخجسته
پاسخنامه آزمون ریاضی از فصل 1تا 4 ......................... رضا انصاریان
پاسخنامه آزمون علوم تجربی از درس 1تا 7................ علیرضا بدرخجسته
پاسخنامه آزمون هدیههای آسمان از درس 1تا 7....... محمدحسینبذربخش
پاسخنامه آزمون هدیههای آسمان از درس 1تا 10..... علیرضا بدرخجسته
پاسخنامه آزمون بخوانیم و بنویسیم از درس 1تا 10... علیرضا بدرخجسته
پاسخنامه آزمون اجتماعی از درس 1 تا 14 ................. علیرضا بدرخجسته
پاسخنامه آزمون ریاضی از صفحه 1 تا 91 ................... خرسندیان-انصاریان
پاسخنامه آزمون بخوانیم و بنویسیم 1تا 12.................. بدرخجسته-رحیمی
پاسخنامه آزمون علوم از درس 1 تا 8 .......................... اسدی-انصاری-حجتیپور
پاسخنامه آزمون ریاضی فصل 5 ................................... ❀❀❀❀❀❀❀❀
پاسخنامه آزمون ریاضی فصل 1 تا 5 (1 تا 100) ......... ❀❀❀❀❀❀❀❀
پاسخنامه آزمون هدیههای آسمان از درس 1تا 14...... رضا انصاریان
پاسخنامه آزمون علوم از درس 1 تا 10 ........................ رضا خرسندیان
پاسخنامه آزمون ریاضی فصل 1 تا 6 (1 تا 111) ......... ❀❀❀❀❀❀❀❀
پاسخنامه آزمون ریاضی فصل 1 تا 7 ............................ ❀❀❀❀❀❀❀❀
پاسخنامه آزمون بخوانیم و بنویسیم 1تا 14.................. بدرخجسته
پاسخنامه آزمون ریاضی فصل 1 تا 7 (متوسط) .......... ❀❀❀❀❀❀❀❀
پاسخنامه آزمون علوم از درس 1 تا 12 ........... بدرخجسته- انصاریان
پاسخنامه آزمون ریاضی فصل 1 تا 8 (متوسط) .......... ❀❀❀❀❀❀❀❀
نام اصلی | غیاثالدین ابوالفتح عمر بن ابراهیم خیام نیشابوری |
---|---|
زمینه کاری | ریاضیات، اخترشناسی، فلسفه، دین، تاریخ، گاهشماری، موسیقی |
زادروز | ۲۸ اردیبهشت ۴۲۷ خورشیدی، ۱۸ مه ۱۰۴۸ میلادی نیشابور |
پدر و مادر | ابراهیم خیام نیشابوری |
مرگ | ۵۱۰ خورشیدی، ۱۱۳۱ میلادی نیشابور |
محل زندگی | حیره (نیشابور) |
جایگاه خاکسپاری | قبرستان حیره آرامگاه خیام ۲۰٫۲″ ۴۹′ ۵۸°شرقی ۵۷٫۲۱″ ۹′ ۳۶°شمالی |
در زمان حکومت | دوره سلجوقی، سلطان سنجر، ملکشاه سلجوقی |
رویدادهای مهم | سقوط دولت آل بویه، قیام دولتِ سلجوقی، جنگهای صلیبی، ظهور باطنیان |
نام(های)
دیگر
|
خیامی، خیام نیشابوری، خیامی النیسابوری |
لقب | حکیم، حجةالحق، امام عصر، جانشین ابنسینا |
کتابها | رسالة فی شرح ما اشکل من مصادرات اقلیدس، رسالهٔ مشکلات الحساب (مسائلی در حساب)، القول علی اجناس التی بالاربعاء(موسیقی) |
نوشتارها | رساله در جبر |
فرزندان | نواده او :شاهپور نیشابوری |
دانشگاه | نظامیه نیشابور |
شاگرد | ابن سینا، امام موفق نیشابوری |
دلیل سرشناسی | تدوین تقویم جلالی، رباعیات، استاد بیبدیلِ فلسفه طبیعی (مادی) ریاضیات، منطق و متافیزیک، مثلث خیام-پاسکال، چهارضلعی خیام-ساکری |
اثرگذاشته بر | صادق هدایت بر این باور است که حافظ از تشبیهات خیام بسیار استفاده کردهاس |
علی آن شیرخدا شاه عرب |
الفتی داشته با این دل شب |
حضرت علی کسی است که در را خدا همچون یک شیر شجاع می جنگید وبرترین مرد عرب بود و با تاریکی شب انس و الفت داشت. |
|
شب ز اسرار علی آگاه است |
دل شب محرم سرالله است |
شب از رازهای علی باخبر است،تاریکی شب محرم رازهای الهی است. |
|
شب شنفته است مناجات علی |
جوشش چشمه ی عشق ازلی |
شب صدای دعا و مناجات علی (ع)و همچنین عشق الهی که مانند چشمه ای در وجود او می جوشد شنیده است. |
|
کلماتی چو در آویزه ی گوش |
مسجد کوفه هنوزش مدهوش |
دعاهایی که علی میکرده هنوز در گوش مسجد کوفه مانده است و او را از خود،بیخود می کند. |
|
فجر تا سینه ی آفاق،شکافت |
چشم بیدار علی،خفته نیافت |
خورشید از افق بالا آمده است و سینه ی آسمان را شکافت ولی چشم علی هنوز بیدار بود و به خواب نرفته بود. |
|
ناشناسی که به تاریکی شب |
می برد شام یتیمان عرب |
علی همان کسی است که در تاریکی شب به صورت ناشناس برای یتیمان غذا می برد. |
|
عشق بازی که هم آغوش خطر |
خفت در خوابگه پیغمبر |
انسان عاشقی که خطر کرد وشب به جای پیامبر در رختخواب او خوابید. |
|
آن دم صبح قیامت تاثیر |
حلقه ی در، شد از او دامن گیر |
در آن سحرگاه شگفت انگیز، حلقه ی در،دست به دامن علی شد. |
|
دست در دامن مولا زد،در |
که علی بگذر از ما مگذر |
در، دست به دامن علی شد که ای علی از رفتن صرف نظر کن .واز من عبور نکن. |
|
شبروان ، مست ولای تو علی |
جان عالم به خدای تو |
یا علی عارفان مدهوش ولایت تو هستند.جان جهانیان به فدای توباد. |
برای دانلود هر درس روی هر عنوان کلیک نمایید البته با ذکر یک صلوات بر محمّد و آل محمّد
درس اول-معرفت آفریدگار
درس دهم-رنجهایی کشیده ام که مپرس
درس یازدهم-عطّار و مولانا جلال الدّین محمّد
همکاران، اولیا و دانش آموزان محترم؛
در این نوشتار قصد معرفی وبسایت گنجور رو دارم؛ در این وبسایت امکانات زیادی فراهم شده است؛ در واقع «گنجور» مجموعهای تحت وب از آثار سخنسرایان پارسیگوست که با استفاده از آن میتونید ضمن مرور به تفکیک نام شاعر و نام آثار او، در بین آثار جستجو کنید. با مراجعه به قسمت ادامه مطلب می توانید لیست شاعران پارسی گو رو مشاهده کرده و با انتخاب هریک از شعرا به صفحه ی مورد نظر هدایت بشید.
بر درخت زنده بی برگی چه غم؟
وای بر احوال برگ بی درخت
انواع جمله:
جمله از نظر محتوا و پیام چهار نوع است:
ا- جمله ی خبری: جمله ای است که خبری را می رساند. مثال: احمد به مدرسه رفت.
۲- جمله ی پرسشی: جمله ای است که سؤالی را می پرسد. مثال: احمد کجا رفت؟
۳- جمله ی امری: جمله ای است که انجام عملی را می خواهد. مثال:کتابتان را باز کنید.
۴- جمله ی عاطفی: جمله ای است که یکی از عواطف واحساسات انسانی مثل تعجّب، تأسف،
خوشنودی، آرزو، دعا،خشم، نفرت و تحسین را بیان می کند. مثال:
- چه هوای خوبی!
- افسوس که زمان به سرعت می گذرد!
- دشت هایی چه فراخ!
- کاش امسال به مسافرت برویم!
- سپاس باد یزدان توانا و توانا را!
- آفرین بر تو!
نکته ی مهم: همانطور که در مثال های بالا مشاهده کردید در پایان جملات خبری و امری
علامت نقطه((.)) ودرپایان جملات پرسشی علامت سؤال ((؟)) ودرپایان جملات عاطفی علامت تعجّب
((!)) می گذاریم.
اجزای جمله:
هر جمله از دوقسمت نهاد و گزاره تشکیل می شود.
نهاد: قسمتی از جمله است که درباره ی آن خبری داده می شود.
گزاره: گزارش یا خبری است که درباره ی نهاد داده می شود.
نکته ی مهم: نهاد یا گزاره ممکن است شامل یک کلمه یا چندین کلمه باشد.
نحوه ی تشخیص نهاد و گزاره در جمله: برای تشخیص نهاد در جمله می توان از جمله ی سؤالی
چه کسی؟ یا چه چیزی؟ استفاده کرد پس از تشخیص نهاد بقیّه ی جمله گزاره محسوب می شود.
مثال۱:علی به مدرسه رفت. نهاد:علی گزاره:به مدرسه رفت
مثال۲: انقلاب اسلامی ایران، یک حادثه ی بزرگ تاریخ است.
نهاد:انقلاب اسلامی ایران گزاره:یک حادثه ی بزرگ تاریخ است
مثال۳:ما باید تاریخ گذشته و امروز خود را بشناسیم.
نهاد: ما گزاره:باید تاریخ گذشته و امروز خود را بشناسیم
اجزای گزاره: گزاره از اجزایی تشکیل می شود که مهم ترین جزء آن فعل است که معمولاً در پایان جمله
قرار می گیرد از اجزای دیگری که در قسمت گزاره قرار می گیرد می توان به مسند، مفعول، متمّم و...
اشاره کرد.
فعل: فعل کلمه ای است که انجام عملی یا داشتن یا پذیرفتن حالتی را در زمان معیّن بیان می کند.
ویژگی های فعل:با توجّه به تعریف فوق می توان برای هر فعلی چند ویژگی را در نظر گرفت:
۱- انجام عملی یا داشتن یا پذیرفتن حالتی
مثال:
علی به مدرسه رفت.( عمل رفتن)
انقلاب اسلامی ایران، یک حادثه ی بزرگ تاریخ است.
(فعل" است" داشتن حالتی را به نهاد نسبت می دهد)
هوا سرد شد. (فعل"شد" پذیرفتن حالتی را به نهاد نسبت می دهد)
۲-زمان (ماضی، مضارع، آینده)
۳-شخص (اوّل شخص، دوم شخص، سوم شخص)
۴- شمار (مفرد یا جمع)
مسند: مسند حالتی است است که توسّط فعل اِسنادی به نهاد نسبت داده می شود.
فعل اِسنادی: فعلی است که فقط حالتی را به نهاد نسبت می دهند نه انجام عملی.
مثال:
انقلاب اسلامی ایران، یک حادثه ی بزرگ تاریخ است.
(فعل" است" داشتن حالتی را به نهاد نسبت می دهد) پس مسند:یک حادثه ی بزرگ تاریخ
هوا سرد شد. (فعل"شد" پذیرفتن حالتی را به نهاد نسبت می دهد پس مسند:سرد
نحوه ی تشخیص مسند در جمله:
ا- مسند فقط در جملات اسنادی می آید.
۲- برای یافتن مسند در جمله از سؤال جه جور؟ یا چه نوع؟ می توان استفاده کرد.
حالا به سوالات زیر جواب دهید:(انواع جمله)
نوع جملات زیر را مشخّص کنید
اجزای خواسته شده را در جملات زیر مشخّص کنید.
آداب و اوقات طعام خوردن
از حضرت صادق(ع) نقل شده است كه مؤمن قبل از بیرون رفتن از خانه چاشت( صبحانه) بخورد كه باعث افزایش عزت او می شود و در حدیث دیگری فرموده كه اگرمی خواهی به دنبال كاری بروید، مقداری نان با نمك بخورید كه باعث عزت بیشتر می شود و كارت بهتر راه می افتد. امام علی(ع) فرموده اند: قبل از خوردن بگذارید غذا سرد شود. روزی غذایی را برای رسول خدا آورند، فرمودند: بگذارید تا سرد شود زیرا خدا آتش را بعنوان غذای ما قرار نداده وغذای سرد بركت دارد. همچنین پیامبر از دمیدن ( فوت كردن) در غذاها نهی می فرمود. حضرت امیرالمومنین می فرمایند: اگر كسی می خواهد كه با خوردن غذا، دچار ناراحتی یا مشكلی نشود تا گرسنه نشده است چیزی نخورد و قبل از شروع خوردن غذا بسم الله الرحمن الرحیم بگوید و تا سیر نشده است، دست از خوردن بكشد .
طبق احادیث و روایات، موقع غذا خوردن بایستی :
1- لقمه را كوچك برداشت( به مقدار كم درهر قاشق غذا خورد). 2- غذا را كاملاً جوید. 3- موقع خوردن به صورت دیگران نگاه نكرد. 4- غذای خیلی داغ نخورد. 5- در غذا فوت نكرد، بلكه بگذاریم سرد شود. 6- با چاقو، نان را تكه نكرد. 7- سر سفره، دست خود را جلوی دیگران دراز نكرد ( از جلوی دیگران چیزی برنداشت). 8- ابتدای غذا خوردن بسم الله الرحمن الرحیم گفت. 9- بعد از گرسنه شدن غذا خورد. 10- قبل از سیر شدن ، دست از خوردن كشید.
اين آموزش ها با توجه به توانايي و ذوق و سليقه هـرآموزگار و ديـدگاه وي مي تـواند گوناگون باشد اما به نظر من بهتر است اين آموزش بدين گونه باشد :1- موضوعي كه براي انشا انتخاب مي شود بايد كاملاً واضح و محدود باشد و توضيحات لازم در خصوص آن موضوع ارائه شود .2- چگونگي ربط دادن جملات و گسترش حوزه واژگان و افزايش كميت جمله ها به طور خيلي ساده و خلاصه آموزش داده شود.3- تصاويري در اختيار دانش آموزان قرار دهيم و از آنها بخواهيم در مورد تصاوير چند سطري براي ما بنويسند.4- جملات درهم ريخته را با اندازه هاي متفاوت در اختيار آنها قرار دهيم تا آنها كامل نمايند.5- پاكيزه نويسي , رعايت اصول نگارش در دوره راهنمایی ، چگونگي تنظيم ساختار انشا و پيش نويس و پاكنويس نيز مورد تاييد و پيگيري قرار گيرد.6- با تعريف يك كارتون يا داستان مي توانند يك انشاي خوب بنويسند ، البته بهتر است اين كارتون نمايش داده شود يا داستان را خودشان بخوانند.7- در مناطق دو زبانه بهتر است از ابتدا دانش آموزان علاوه بر زبان مادري از زبان فارسي كه زبان نوشتاري و معيار و ملاك ارزيابي ما مي باشد، به خوبي استفاده كنند و از زبان مادري در كلاس استفاده نكنند تا گنجينه ي لغات آنها افزايش يابد.انواع انشا:1- انشاي توصيفي 2- خاطره نويسي 3- داستان نويسي 4- انشا شفاهي 5- نامه نگاريروش ارزشيابي درس انشا :درمقطع ابتدایی، معلم دلايل برتري انشاهاي دانش آموزان را براي آنان بيان كند و نقاط قوت آنها را در اين خصوص بيان مي نمايد تا از اين طريق دانش آموزان ديگر اين نقاط را در نوشته هاي هفته هاي بعدي خود مورد توجه قرار دهند .برخي از معيارها و برتري انشاها را مي توان بدين عناوين بيان كرد:1- جمله بندي صحيح2- ربط داشتن جمله ها با توجه به موضوع3- رعايت توالي زماني و مكاني و عدم تكراري بودن آن4- رعايت جمله بندي و نوع جمله ها5- طولاني نبودن داستانچند روش پيشنهادي براي تقويت نگارش انشابا توجه به بررسي ديدگاه هاي صاحب نظران و مطالعاتي كه انجام شد چندين راه براي افزايش فعاليت و علاقه مندي دانش آموزان به درس انشا پيشنهاد مي شود :- نوشتن انشا حتماً در كلاس صورت بگيرد حتي اگر 3 الي 4 سطر هم باشد.- بعد از نوشتن انشا معلم كليه انشاها را با قيد تاريخ ، امضا نمايد تا تغيير متن انشا در زماني كه دانش آموزان انشاي خود را قرائت مي كنند ، به حداقل برسد.- بعد از نوشتن انشا ، يكي يكي از دانش آموزان بخواهيم تا انشاي خود را بخوانند.- چون پرورش تخيل در كودكان خيلي قوي است و به داستان هاي خيالي و فضايي علاقه فراوان دارند بنابراين سعي شود موضوعات انشا به صورت داستاني انتخاب شود.- معلم مي تواند چند كلمه اي از داستاني را روي تخته بنويسد و از دانش آموزان بخواهد دنباله داستان را به ميل خود ادامه دهند. كه اين امر در پرورش تخيل كودكان موثر مي باشد. اين روش در مناسبت ها كاربرد بهتري دارد ، مثلاً در ماه رمضان مي توانيم روي تخته سياه مطلب را اين گونه آغاز كنيم : (( در يكي از روزهاي ماه رمضان علي در مدرسه مي خواست آب بخورد و يك دفعه يادش افتاد كه ... .- شيوه داستان گويي مي تواند به چند شكل صورت بگيرد : به صورت نوشتاري يعني كلماتي را در روي تخته سياه كه همديگر را در حول محور موضوع مورد نظر ، تداعي نمايد و خود دانش آموزان ادامه دهند ، يا اين به صورت تصويري ( تصوير خواني ) باشد . تصويري كه حاوي يك موضوع و مفهوم باشد و دانش آموزان بتوانند از روي اين تصوير مطالبي را بنويسند .- براي دانش آموزان قصه اي بخوانيم يا بعد از آنها بخواهيم دوست دارند خود را به جاي كدام يك از شخصيت هاي قصه قرار دهد و براي ما قصه شنيده را خلاصه نويسي نمايد.- تمامي موضوعات فصل ها را مي توانيم در قالب داستان و به زبان بسيار ساده و كودكانه شروع و ادامه دهيم.- معلمان نيز بايد با روش داستان نويسي و ساخت داستان ، طولاني نبودن انشا آشنا شوند ، هدف داستان و توالي مطلب را بدانند.
1. سخن حق بگویید و با سخن خود حق را برملا سازید.2. از روی علم و آگاهی سخن گفته و هیچگاه بدون تأمل کافی حرف نزنید: به آثار و پیامدهای حرفهای خود توجه کنید.3. شمرده، بدون عجله و با صدای ملایم حرف بزنید.4. سنجیده و بجا سخن گویید (سنجیده گویی) و حرف بیهوده (لغو) نزنید.5. سعی کنید تنها به هنگام ضرورت صحبت کنید. (کم گویی)6. مختصر و مفید سخن گویید. (آفه الکلام الاطاله)7. در نقل سخنان، امانت را رعایت کنید.8. در مورد اموری که به شما مربوط نیست، حرفی نزنید.9. هرگز به گناه تکلم نکنید. (دروغ، غیبت، تهمت، تمسخر، شایعه، افشای سر، هتک حرمت، عیب جویی، دشنام، تحقیر، سخنان نیش دار و اختلاف افکنی)10. در وقت خشم و هیجان، در امور مهم سخن نگویید.11. هرگز الفاظ و جملات زشت و ناپسند بر زبان جاری نکنید.12. در سخن گفتن حیا را رعایت کنید.13. سطح درک مخاطبان را رعایت کنید.14. در بین صحبت دیگران، حرف نزنید. (شنونده خوبی باشید.)15. بکوشید تا سخنان شما همراه با تشویق دیگران باشد.16. با سخنان خود، خوبی ها را به اطرافیان تلقین کنید.17. نکات مثبت شخصیت افراد را یادآوری کنید.18. در نقل لطیفه ها و سخنان خنده دار افراط نکنید و اگر قصد شوخی دارید، مخاطب را از جدی نبودن سخن خود آگاه کنید.19. بهتر است در وقت صحبت، چهره ای متبسم داشته باشید.20. بهتر است در بیان نقاط ضعف دیگران از کنایه استفاده کنید.21. هیچگاه بی دلیل کسی را با حرفهایتان نترسانید.22. در محاورات، فرهنگ مخاطبین خود را در نظر بگیرید.[۵]23. صادقانه و از روی محبت صحبت کنید.24. در وقت سخن گفتن، به حرکات فک و لب خود دقت کنید.[۶]25. حرکت دست و حالات چهره خود را با سخنانتان هماهنگ کنید.26. وقتی با افراد بزرگتر از خود سخن می گویید، صدای خود را از صدای آنان بالاتر نبرید.27. اشتیاق و آمادگی شنوندگان را برای شنیدن سخنانتان در نظر بگیرید.28. شایسته است بدون آن که اظهار بزرگی کنید، سخناتان موجب هشدار و موعظه برای دیگران باشد.29. سعی کنید سخنان شما، یاد خدا را در دل شنوندگان زنده کند و نیز سخنان خود را با نام خدا آغاز کنید.30. از کلمات محترمانه بهره بگیرید. (عرض می کنم، خواهش می کنم، اختیار دارید و ضمیرهای جمع مانند: شما، ایشان و...)31. حتی المقدور از سخنی که بار منفی دارد، خودداری کنید. (جملات تنفرآمیز، یأس آور، حاکی از شکایت و گله، انتقاد آمیز و سرزنش زا)32. در غیر موارد لازم، از تکرار اظهارات خود بپرهیزید و در صورت نیاز، حرفتان را با بیانی رساتر تکرار کنید.33. سعی کنید از جملات امری کمتر استفاده کنید و از زیاد بکاربردن ضمیر «من» بپرهیزید.34. از آمیختن سخنان خود با اغراق و قسم زیاد خودداری کنید. در صورت نیاز، همراه با دلیل و برهان سخن گویید.35. از بکارگیری کلمات و عبارات غیرمأنوس و ثقیل بپرهیزید.36. سزاوار است سخنان شما، همیشه همراه با نقل کلام بزرگان دین و حکمت و حاوی نکات پندآموز باشد تا به رشد مخاطبان منجر شود.37. دستور زبان فارسی را به خوبی فراگیرید و از بکار بردن الفاظ غربی بپرهیزید.[۷]38. در استفاده از کلمات با معانی مشترک، فهم شنونده را در نظر داشته باشید.39. تکیه کلامهای زاید را با تمرین از سخنانتان حذف کنید. (بله ـ راستش ـ خوب ـ و...)40. از پرخاشگری بپرهیزید و با سخن نرم با دیگران گفتگو کنید
توانایی زبان فارسی "
در تاریخ جهان هر دوره یی ویژگی هایی داشته است. در آغاز تاریخ آدمیان زندگانی قبیله یی داشتند و دوران افسانه ها دوده است. پس از پیدایش کشاورزی دوره ده نشینی و شهرنشینی آغاز شده است سپس دوران کشورگشایی ها و تشکیل پادشاهی های بزرگ مانند هخامنشیان و اسکندر و امپراطوری رم بوده است . پس از آن دوره هجوم اقوام بربری بر این کشورها و فروریختن تمدن آنها بوده است . سپس دوره رستاخیز تمدن است که بنام رنسانس شناخته شده است. تا آن دوره ملل مختلف دارای وسایل کار و پیکار یکسان بودند. می گویند که وسایل جنگی سربازان رومی و بربرهای ژرمنی با هم فرقی نداشته و تفاوت تنها در انظباط و نظم و وظیفه شناسی لژیون های رومی بوده است که ضامن پیروزی آنها بوده است. همچنین وسایل جنگی مهاجمین مغول و ملل متحد چندان فرقی با هم نداشته است.
از دوران رنسانس به این طرف ملل غربی کم کم به پیشرفتهای صنعتی و ساختن ابزار نوین نایل آمدند و پس از گدشت یکی دو قرن ابزار کار آنها باندازه یی کامل شد که برای ملل دیگر یارای ایستادگی در برابر حمله آنها نبود و همزمان با این پیشرفت صنعتی تحول بزرگی در فرهنگ و زبان ملل غرب پیدا شد زیرا برای بیان معلومات تازه ناگزیر به داشتن واژه های نوینی بودند و کم کم زبانهای اروپایی دارای نیروی بزرگی برای بیان مطالب مختلف گردیدند.
در اوایل قرن بیستم ملل مشرق پی به عقب ماندگی خود بردند و کوشیدند که این عقب ماندگی را جبران کنند. موانع زیادی سر راه این کوششها وجود داشت و چاره را در پذیرفتن یکی از زبانهای خارجی برای بیان مطالب علمی آماده باشد. بعضی ملل چاره را در پذیرفتن یکی از زبانهای خارجی برای بیان مطالب علمی دیدند مانند هندوستان ولی ملل دیگر به واسطه داشتن میراث بزرگ فرهنگی نتوانستند این راه حل را بپذیرند که یک مثال آن کشور ایران است.
برای بعضی زبانها به علت ساختمان مخصوص آنها جبران این کمبود واژه های علمی کاری بس دشوار و شاید نشدنی است مانند زبانهای سامی که اشاره یی به ساختمان آنها خواهیم کرد.
باید خاطرنشان کرد که شماره واژه ها در زبان های خارجی در هر کدام از رشته های علمی خیلی زیاد است و گاهی در حدود میلیون است . پیدا کردن واژه هایی در برابر آنها کاری نیست که بشود بدون داشتن یک روش علمی مطمئن به انجام رسانید و نمی شود از روی تشابه و استعاره و تقریب و تخمین در این کار پر دامنه به جایی رسید و این کار باید از روی یک اصول علمی معین انجام گیرد تا ضمن عمل به بن بست برنخورد.
برای اینکه بتوان در یک زبانی به آسانی واژه هایی در برابر واژه های بی شمار علمی پیدا کرد باید امکان وجود یک چنین اصل علمی در آن زبان باشد . می خواهیم نشان دهیم که چنین اصلی در زبان فارسی وجود دارد و از این جهت زبان فارسی زبانی است توانا در صورتی که بعضی زبانها گو اینکه از جهات دیگر یک سابقه ادبی درخشانی دارند ولی در مورد واژه های علمی ناتوان هستند.
اکنون از دو نوع زبان که در اروپا و خاور نزدیک وجود دارد صحبت می کنیم که عبارتند از زبانهای هند و اروپایی (Indo-European) و زبانهای سامی (Semitic). زبانهای فارسی از خانواده زیانهای هند و اروپایی هستند.
در زبانهای سامی واژه ها بر اصل ریشه هایی سه حرفی یا چهارحرفی قرار دارند که بنام ثلاثی و رباعی گفته می شوند و اشتقاق واژه های مختلف بر اساس تغییر شکلی است که به این ریشه ها داده می شود و به نام ابواب خوانده می شود. پس شمار واژه هایی که ممکن است در این زبانها وجود داشته باشد نسبت مستقیم دارد با شمار ریشه های ثلاثی و رباعی. پس باید بسنجیم که حداکثر شمار ریشه های ثلاثی چقدر است. برای این کار یک روش ریاضی به نام جبر ترکیبی (Algebre Combination) بکار میبریم.
۱- مکثها و توقفهای چشمان خود را حین مطالعه سطور کــاهش دهید. این همان تمرکزهای لحظهای بر روی حروف و واژهها اسـت. مـا هنگام خواندن هر یک از سطرهای یک مـتـن چشمان خود را بصورت جهشی بسمت جلو حرکت میدهیم، اکنون هر میزان که ما این مکثـها و جهشها را کـاهش دهیـم سـرعـت خـوانــدنمان نیز افزایش مییابد. تـــعداد این توقفها معمولا در افراد کند خوان به ۷ بار در هر سـطر میرسد اما شما میتوانید این تعداد مکث را به ۳ بار در هر سطر کاهش دهید.
نکته ۱:هنگام مطالعه چشمان خود را در طول سطور حرکت دهید و نه سر خود را.
نکته ۲:برای کاهش مکثها و توقفها میبایست حوزه دید خود را افزایش دهید. برای این منظور شما باید سعی کنید تا تصاویر واقع در گوشه چشمان خود را بدون اینکه بطور مستقیم به آنها نگاه کنید ببینید.
نکته ۳:اجازه ندهید حین مطالعه دیدتان دچار سرگردانی گردد.
۲- واژهها را گروهبندی کنید.ما دیگر آموختهایم که چگونه حروف را با یکدیگر ترکیب کرده و کلمات را خوانده و درک کنیم. اکنون باید بیاموزیم که دستهای از کلمات را با یکدیگر ترکیب کرده و یک جمله را در آن واحد بخوانیم. در قدم بعدی باید بیاموزیم که چگونه جملات را دستهبندی کرده و مفهوم کلی یک پاراگراف را استخراج کنیم.
نکته:ثابت شده که دستهبندی واژهها قوه ادراک و فهم را افزایش میدهد. بطور کلی مفهوم را آسانتر میتوان از یک دسته واژه استخراج کرد تا از کلمات منفرد و حتی حروف تک.
۳- هیچگاه به عقب باز نگردید.اغلب افراد عادت کردهاند هنگام مطالعه به عقب بازگشته و واژهها و یا قسمتهایی از متن را که بدرستی متوجه نشدهاند را بازخوانی کنند. این کار فقط از سرعت خواندن شما میکاهد. شما میتوانید با مطالعه تکمیلی قسمتهایی که بدرستی متوجه نشدهاید را درک کنید. شاید با خودتان بگویید که این بازخوانی مجدد هم زمانبر است. اما باز گشت مکرر به عقب برای بازخوانی قسمتهای درک نشده به مراتب وقتگیرتر از مطالعه مجدد یک مطلب به روش تندخوانی است.
۴- هدفمند مطالعه کنید.هدف خود را از مطالعه هر مطلبی از پیش تعیین کنید که چه نوع اطلاعاتی را میخواهید کسب کنید. این کار سبب میگردد تا شما اطلاعات غیر ضروری و حاشیهای را در فرایند مطالعه حذف کنید.
۵- فقط کلمات و مفاهیم کلیدی را مطالعه کنید. ما برای نگاشتن مطالب ناگزیریم پارهای دستورات نوشتاری و ساختار صحیح جملات را رعایت کنیم. اما هنگام خواندن نه. ۴۰ تا ۶۰ درصد کل یک متن از واژهها و حروف بیاهمیت و غیر ضروری (البته برای درک آن) تشکیل یافته است. مانند حروف ربط “و” و “یا”. بیاموزید تنها اسمها و افعال را بخوانید. نکات و مفاهیم اصلی یک پاراگراف را یافته و آن را در ذهن بسپارید و جزئیات خارج از موضوع اصلی را حذف کنید.
۶- با صدای بلند مطالعه نکنید. سرعت ادا کردن و صحبت کردن بسیار کمتر از ظرفیت یادگیری و مطالعه شماست. در فرایند مطالعه میبایست فقط چشمها و مغز درگیر باشند. سرعت قوه بینایی شما بسیار بیشتر از سرعت تکلم شماست. بنابراین از تلفظ حروف و واژهها حین مطالعه خودداری کنید. اما مسئله اصوات به همین جا ختم نمیشود. ما حین خواندن در ذهن خود نیز اصوات مرتبط با حروف و واژهها را بیان میکنیم. این همان ندای درون شماست، زمانی که به اصطلاح در دلتان مطلبی را میخوانید. یعنی ما پس از دیدن یک کلمه صبر میکنیم تا صدای مرتبط با آن کلمه (تلفظ) در ذهنمان کامل شود سپس به سراغ کلمه بعدی میرویم. این عادت نیز سرعت مطالعه شما را کاهش میدهد. به یاد داشته باشید که حذف کامل این صداها در مغز و ذهن غیر ممکن است اما میتوان آنها را به حداقل رساند.
۷- در محیط مطالعه خود هر عاملی که موجب پرت شدن حواس شما میگردد را حذف کنید.
۸- هر میزان که شما با واژگان و اصطلاحات یک زبان آشناتر و مانوستر باشید درک بهتری نیز از متون نگاشته شده به آن زبان خواهید داشت. بنابراین تا میتوانید واژه و اصطلاح جدید بیاموزید.
۹- تمرین کنید، تمرین کنید. تا میتوانید تندخوانی را تمرین کنید.تندخوانی نیز همچون سایر مهارتها نیاز به ممارست دارد.
۱۰- تمرکز خود را حین مطالعه حفظ کنید. بدین مفهوم که در حین خواندن مطلبی در آن واحد به چیز دیگری فکر نکنید.
دگر باره اسپان ببستند سخت
به سر بر همی گشت بدخواه بخت
به کشتی گرفتن نهادند سر
گرفتند هر دو دوال کمر
هرآنگه که خشم آورد بخت شوم
کند سنگ خارا به کردار موم
سرافراز سهراب با زور دست
تو گفتی سپهر بلندش ببست
غمی بود رستم ببازید چنگ
گرفت آن بر و یال جنگی پلنگ
خم آورد پشت دلیر جوان
زمانه بیامد نبودش توان
زدش بر زمین بر به کردار شیر
بدانست کاو هم نماند به زیر
سبک تیغ تیز از میان برکشید
بر شیر بیدار دل بردرید
بپیچید زانپس یکی آه کرد
ز نیک و بد اندیشه کوتاه کرد
بدو گفت کاین بر من از من رسید
زمانه به دست تو دادم کلید
تو زین بیگناهی که این کوژپشت
مرابرکشید و به زودی بکشت
به بازی بکویند همسال من
به خاک اندر آمد چنین یال من
نشان داد مادر مرا از پدر
ز مهر اندر آمد روانم بسر
هرآنگه که تشنه شدستی به خون
بیالودی آن خنجر آبگون
زمانه به خون تو تشنه شود
براندام تو موی دشنه شود
کنون گر تو در آب ماهی شوی
و گر چون شب اندر سیاهی شوی
وگر چون ستاره شوی بر سپهر
ببری ز روی زمین پاک مهر
بخواهد هم از تو پدر کین من
چو بیند که خاکست بالین من
ازین نامداران گردنکشان
کسی هم برد سوی رستم نشان
که سهراب کشتست و افگنده خوار
ترا خواست کردن همی خواستار
چو بشنید رستم سرش خیره گشت
جهان پیش چشم اندرش تیره گشت
بپرسید زان پس که آمد به هوش
بدو گفت با ناله و با خروش
که اکنون چه داری ز رستم نشان
که کم باد نامش ز گردنکشان
بدو گفت ار ایدونکه رستم تویی
بکشتی مرا خیره از بدخویی
ز هر گونهای بودمت رهنمای
نجنبید یک ذره مهرت ز جای
چو برخاست آواز کوس از درم
بیامد پر از خون دو رخ مادرم
همی جانش از رفتن من بخست
یکی مهره بر بازوی من ببست
مرا گفت کاین از پدر یادگار
بدار و ببین تا کی آید به کار
کنون کارگر شد که بیکار گشت
پسر پیش چشم پدر خوار گشت
همان نیز مادر به روشن روان
فرستاد با من یکی پهلوان
بدان تا پدر را نماید به من
سخن برگشاید به هر انجمن
چو آن نامور پهلوان کشته شد
مرا نیز هم روز برگشته شد
کنون بند بگشای از جوشنم
برهنه نگه کن تن روشنم
چو بگشاد خفتان و آن مهره دید
همه جامه بر خویشتن بردرید
همی گفت کای کشته بر دست من
دلیر و ستوده به هر انجمن
همی ریخت خون و همی کند موی
سرش پر ز خاک و پر از آب روی
بدو گفت سهراب کین بدتریست
به آب دو دیده نباید گریست
ازین خویشتن کشتن اکنون چه سود
چنین رفت و این بودنی کار بود
چو خورشید تابان ز گنبد بگشت
تهمتن نیامد به لشکر ز دشت
ز لشکر بیامد هشیوار بیست
که تا اندر آوردگه کار چیست
دو اسپ اندر آن دشت برپای بود
پر از گرد رستم دگر جای بود
گو پیلتن را چو بر پشت زین
ندیدند گردان بران دشت کین
گمانشان چنان بد که او کشته شد
سرنامداران همه گشته شد
به کاووس کی تاختند آگهی
که تخت مهی شد ز رستم تهی
ز لشکر برآمد سراسر خروش
زمانه یکایک برآمد به جوش
بفرمود کاووس تا بوق و کوس
دمیدند و آمد سپهدار طوس
ازان پس بدو گفت کاووس شاه
کز ایدر هیونی سوی رزمگاه
بتازید تا کار سهراب چیست
که بر شهر ایران بباید گریست
اگر کشته شد رستم جنگجو
از ایران که یارد شدن پیش اوی
به انبوه زخمی بباید زدن
برین رزمگه بر نشاید بدن
چو آشوب برخاست از انجمن
چنین گفت سهراب با پیلتن
که اکنون که روز من اندر گذشت
همه کار ترکان دگرگونه گشت
همه مهربانی بران کن که شاه
سوی جنگ ترکان نراند سپاه
که ایشان ز بهر مرا جنگجوی
سوی مرز ایران نهادند روی
بسی روز را داده بودم نوید
بسی کرده بودم ز هر در امید
نباید که بینند رنجی به راه
مکن جز به نیکی بر ایشان نگاه
نشست از بر رخش رستم چو گرد
پر از خون رخ و لب پر از باد سرد
بیامد به پیش سپه با خروش
دل از کردهٔ خویش با درد و جوش
چو دیدند ایرانیان روی اوی
همه برنهادند بر خاک روی
ستایش گرفتند بر کردگار
که او زنده باز آمد از کارزار
چو زان گونه دیدند بر خاک سر
دریده برو جامه و خسته بر
به پرسش گرفتند کاین کار چیست
ترادل برین گونه از بهر کیست
بگفت آن شگفتی که خود کرده بود
گرامیتر خود بیازرده بود
همه برگرفتند با او خروش
زمین پر خروش و هوا پر ز جوش
چنین گفت با سرفرازان که من
نه دل دارم امروز گویی نه تن
شما جنگ ترکان مجویید کس
همین بد که من کردم امروز بس
چو برگشت ازان جایگه پهلوان
بیامد بر پور خسته روان
بزرگان برفتند با او بهم
چو طوس و چو گودرز و چون گستهم
همه لشکر از بهر آن ارجمند
زبان برگشادند یکسر ز بند
که درمان این کار یزدان کند
مگر کاین سخن بر تو آسان کند
یکی دشنه بگرفت رستم به دست
که از تن ببرد سر خویش پست
بزرگان بدو اندر آویختند
ز مژگان همی خون فرو ریختند
بدو گفت گودرز کاکنون چه سود
که از روی گیتی برآری تو دود
تو بر خویشتن گر کنی صدگزند
چه آسانی آید بدان ارجمند
اگر ماند او را به گیتی زمان
بماند تو بیرنج با او بمان
وگر زین جهان این جوان رفتنیست
به گیتی نگه کن که جاوید کیست
شکاریم یکسر همه پیش مرگ
سری زیر تاج و سری زیر ترگ
جهت استفاده از ازمون هاي آنلاين روي لينك زير كليك نماييد
لطفاً نظر فراموش نشود
.: Weblog Themes By Pichak :.