ازمون جامع برای ششمی ها از درس های هدیه و قرآن و ریاضی و فارسی و علوم و اجتماعی
امیدوارم موفق باشید.
چنان نازك است آن تن نازنين كه از تاب انديشه تب ميكند
آن چنان از مرض هجر تو بگداخت تنم كه مرا هر كه به بيند نشناسد كه منم
از ضعف چنان شدم كه بر بالينم صد بار اجل آمد و نشناخت مرا
چنان ضعيف شدم ازغمش من درويش كه سايه را نتوانم كشيد از پي خويش
خواجه درويش
۱۰ نکته اساسی برای تقویت مهارت تندخوانی
۱- مکثها و توقفهای چشمان خود را حین مطالعه سطور کــاهش دهید. این همان تمرکزهای لحظهای بر روی حروف و واژهها اسـت. مـا هنگام خواندن هر یک از سطرهای یک مـتـن چشمان خود را بصورت جهشی بسمت جلو حرکت میدهیم، اکنون هر میزان که ما این مکثـها و جهشها را کـاهش دهیـم سـرعـت خـوانــدنمان نیز افزایش مییابد. تـــعداد این توقفها معمولا در افراد کند خوان به ۷ بار در هر سـطر میرسد اما شما میتوانید این تعداد مکث را به ۳ بار در هر سطر کاهش دهید.
نکته ۱:هنگام مطالعه چشمان خود را در طول سطور حرکت دهید و نه سر خود را.
نکته ۲:برای کاهش مکثها و توقفها میبایست حوزه دید خود را افزایش دهید. برای این منظور شما باید سعی کنید تا تصاویر واقع در گوشه چشمان خود را بدون اینکه بطور مستقیم به آنها نگاه کنید ببینید.
نکته ۳:اجازه ندهید حین مطالعه دیدتان دچار سرگردانی گردد.
۲- واژهها را گروهبندی کنید.ما دیگر آموختهایم که چگونه حروف را با یکدیگر ترکیب کرده و کلمات را خوانده و درک کنیم. اکنون باید بیاموزیم که دستهای از کلمات را با یکدیگر ترکیب کرده و یک جمله را در آن واحد بخوانیم. در قدم بعدی باید بیاموزیم که چگونه جملات را دستهبندی کرده و مفهوم کلی یک پاراگراف را استخراج کنیم.
نکته:ثابت شده که دستهبندی واژهها قوه ادراک و فهم را افزایش میدهد. بطور کلی مفهوم را آسانتر میتوان از یک دسته واژه استخراج کرد تا از کلمات منفرد و حتی حروف تک.
۳- هیچگاه به عقب باز نگردید.اغلب افراد عادت کردهاند هنگام مطالعه به عقب بازگشته و واژهها و یا قسمتهایی از متن را که بدرستی متوجه نشدهاند را بازخوانی کنند. این کار فقط از سرعت خواندن شما میکاهد. شما میتوانید با مطالعه تکمیلی قسمتهایی که بدرستی متوجه نشدهاید را درک کنید. شاید با خودتان بگویید که این بازخوانی مجدد هم زمانبر است. اما باز گشت مکرر به عقب برای بازخوانی قسمتهای درک نشده به مراتب وقتگیرتر از مطالعه مجدد یک مطلب به روش تندخوانی است.
۴- هدفمند مطالعه کنید.هدف خود را از مطالعه هر مطلبی از پیش تعیین کنید که چه نوع اطلاعاتی را میخواهید کسب کنید. این کار سبب میگردد تا شما اطلاعات غیر ضروری و حاشیهای را در فرایند مطالعه حذف کنید.
۵- فقط کلمات و مفاهیم کلیدی را مطالعه کنید. ما برای نگاشتن مطالب ناگزیریم پارهای دستورات نوشتاری و ساختار صحیح جملات را رعایت کنیم. اما هنگام خواندن نه. ۴۰ تا ۶۰ درصد کل یک متن از واژهها و حروف بیاهمیت و غیر ضروری (البته برای درک آن) تشکیل یافته است. مانند حروف ربط “و” و “یا”. بیاموزید تنها اسمها و افعال را بخوانید. نکات و مفاهیم اصلی یک پاراگراف را یافته و آن را در ذهن بسپارید و جزئیات خارج از موضوع اصلی را حذف کنید.
۶- با صدای بلند مطالعه نکنید. سرعت ادا کردن و صحبت کردن بسیار کمتر از ظرفیت یادگیری و مطالعه شماست. در فرایند مطالعه میبایست فقط چشمها و مغز درگیر باشند. سرعت قوه بینایی شما بسیار بیشتر از سرعت تکلم شماست. بنابراین از تلفظ حروف و واژهها حین مطالعه خودداری کنید. اما مسئله اصوات به همین جا ختم نمیشود. ما حین خواندن در ذهن خود نیز اصوات مرتبط با حروف و واژهها را بیان میکنیم. این همان ندای درون شماست، زمانی که به اصطلاح در دلتان مطلبی را میخوانید. یعنی ما پس از دیدن یک کلمه صبر میکنیم تا صدای مرتبط با آن کلمه (تلفظ) در ذهنمان کامل شود سپس به سراغ کلمه بعدی میرویم. این عادت نیز سرعت مطالعه شما را کاهش میدهد. به یاد داشته باشید که حذف کامل این صداها در مغز و ذهن غیر ممکن است اما میتوان آنها را به حداقل رساند.
۷- در محیط مطالعه خود هر عاملی که موجب پرت شدن حواس شما میگردد را حذف کنید.
۸- هر میزان که شما با واژگان و اصطلاحات یک زبان آشناتر و مانوستر باشید درک بهتری نیز از متون نگاشته شده به آن زبان خواهید داشت. بنابراین تا میتوانید واژه و اصطلاح جدید بیاموزید.
۹- تمرین کنید، تمرین کنید. تا میتوانید تندخوانی را تمرین کنید.تندخوانی نیز همچون سایر مهارتها نیاز به ممارست دارد.
۱۰- تمرکز خود را حین مطالعه حفظ کنید. بدین مفهوم که در حین خواندن مطلبی در آن واحد به چیز دیگری فکر نکنید.
بعد از ورود به سایت بر روی عکس هر شاعر کلیک نموده و آثار مختلف آنهارا از غزل -رباعیات تا قصیده همه را بررسی نمایید
بسم الله الرحمن الرحیم
استاد علی اکبر دهخدا از خبره ترین وفعال ترین استادان ادبیات فارسی در روزگار معاصر است که بزرگترین خدمت به زبان فارسی در این دوران را انجام داده. لغت نامه بزرگ دهخدا که در بیش از پنجاه جلد به چاپ رسیده است و شامل همه لغات زبان فارسی با معنای دقیق و اشعار و اطلاعاتی درباره آنهاست و کتاب امثال و حکم که شامل همه ضرب المثل ها و احادیث و حکمت ها در زبان فارسی است خود به تنهایی نشان دهنده دانش و شخصیت علمی استاد دهخدا هستند. دهخدا به غیر از زبان فارسی به زبانهای عربی و فرانسوی هم تسلط داشته و فرهنگ فرانسوی به فارسی او نیز هم اکنون در دست چاپ می باشد.
دهخدا علاوه بر این که دانشمند و محقق بزرگی بود مبارز جدی و کوشایی نیز در انقلاب مشروطه محسوب می شد. او مبارزه را نیز از راه نوشتن ادامه می داد و مطالب خود علیه رژیم مستبد قاجار را در روزنامه صور اسرافیل که از روزنامه های پرفروش و مطرح آن زمان بود چاپ می کرد.
لغت نامه که بزرگترین و مهمترین اثر دهخدا محسوب می شود 45 تا 50 سال از وقت دهخدا را گرفت. یعنی سالها بیش از آنچه که حکیم ابوالقاسم فردوسی صرف شاهنامه خود کرد. لغت نامه نه تنها گنجینه ای گرانبها برای زبان فارسی است، بلکه معانی و تفسیرات و شروح تاریخی بسیاری از کلمات عربی را نیز داراست.
بقيه در ادامه ي مطالب
ازمون جامع برای ششمی ها از درس های هدیه و قرآن و ریاضی و فارسی و علوم و اجتماعی
امیدوارم موفق باشید.
ستایش
معنی درس به نام خداوند جان و خرد
ای یاد تو بر دل وزبان ها ...........................افتاده چو روح بر روان ها
ای کسی که یاد تو چون روح که از جسم جدا نیست، همواره بر دل و زبان ها افتاده است.
بی یاد تو نیست هیچ مرغی ........................ در سبزه و باغ و بستان ها
هیچ پرنده ای نسیت که در سبزه زار ، باغ ها و بستان ها و گلزارها با آوازش تورا یاد نکند .
سیمرغ و عقاب و باز و شاهین ..................... ذکر تو کند در آشیان ها
سیمرغ و عقاب و باز وشاهین(منظور همه ی پرندگان) ، در لانه و آشیانه خود از تو یاد می کنند.
هر گز نرسد به منزل عشق ..................... بی بدرقه تو کاروان ها
کاروان ها بودن حمایت تو هیچ کدام به مقصد نمی رسند .
جبریل و ملائک مقرّب .......................... ذکر تو کند در آسمان ها
جبرئیل(فرشته ی خدا)و سایر فرشتگان نزدیک به تو هم در آسمان ها به یادت هستند.
معنی واژه ها
مرغ = در اینجا هر نوع پرنده ای / بوستان = باغ ، فضای سبز / سیمرغ = پرنده ای افسانه ای /
ذکر = یاد کردن / بدرقه = مشایعت - همراهی مسافر یا میهمان هنگامی خداحافظی / منزل عشق = مقصود - هدف / جبریل = جبرئیل - نام یکی از فرشتگان خدا / ملائک= فرشتگان - جمع ملک / مقرب= نزدیک - دارای قرب و منزلت
بنویسیم
فعالیت های درس
1-در بيت زير، شاعر بر غنيمت شمردن چه چيزهايی تأکيد می کند؟
خیز و غنیمت شمار جنبش باد ربیع ..................... ناله ی موزون مرغ ، بوی خوش لاله زار
وزش بادبهاری ------ آواز پرندگان ------ عطر گل های لاله در لاله زار
2-بيت زير را به زبان ساده، بنويسيد.
برگ در ختان سبز در نظر هوشیار .............................هر ورقش دفتری است معرفت کردگار
در نظر آدم هوشیار حتی برگ درختان سبزهم نشانه ای از نشانه ای قدرت پروردگار و کتابی برای شناخت خدا است.
3-قافيه های شعر درس را پيدا کنيد و بنويسيد.
مرغزار ، زار ، لا له زار ، خداوند گار ، کرد گار
4-موصوف و صفت ها(ترکیب های وصفی ) را مشخص کنید.
معرفت آفریدگار، برگ درختان ،ناله ی موزون ،بوی خوش ،باد بهاری
ناله ی موزون، بوی خوش وباد بهاری،ترکیب وصفی یعنی موصوف وصفت هستند.
معرفت آفریدگار و برگ درختان ترکیب اضافی یعنی مضاف و مضاف الیه هستند.
املا
1-جاهای خالی را با توجّه به معنای داده شده، کامل کنيد و بنويسيد.
فاخ.......ه : کوکو ---------> فاخته رب.....ع: بهار --------> ربیع
مو....ون : هماهنگ ------>موزون مَر..... : چمن و سبزه------> مَرغ
2-چهار کلمه از درس پيدا کنيد که يکی از شکل های (( غ )) را داشته باشد.
غنیمت...... مرغ....... مَرغزار....... غفلت
3-کدام يک از ابيات درس را بيش تر دوست داريد؟ آن را با خطّی خوش بنويسيد.
این گزینه سلیقه ای می باشد.
4-با حروف زير، چهار کلمه بنويسيد که ارزش املايی داشته باشند.
ظ-ق-س-د
ع-ه-ط-ب
قطب - سبد - عقد - عهد - طبس
نگارش
1-با توجّه به نوشته ی زير، متن را تا سه سطر ادامه دهيد.
شاخ که با میوه هاست سنگ به پا می خورد ............بیدمگر فارغ است از; ستم نابکار
امروز; شاخه ی دیگری از درخت توت ، شکست وبر زمین افتاد .درخت توت ،آهی کشید وبه درخت بید که درآن سوی باغ کودکان کاری به کارش نداشتند خیره شد وبا خود گفت: به راستی که سرنوشت کدام یک از ما بهتر است من که میوه می دهم و مورد ستم قرار می گیرم یا درخت بید همسایه که بار و بر ( میوه ) نمی دهد ولی در طرف دیگر باغ به ظاهر آسوده اما در واقع در تنهایی خود به سر می برد.
2- با کلمات زیر ، یک متن در چند سطر بنویسید.
بهار ، سوسن ،نرگس ،لاله زار ،مخلوق ، بلبل ،خالق
زمانی که فصل بهار می رسد از طبیعت انتظار سرسبزی و روییدن گل هایی چون سوسن و نرگس داریم . با حضور در لاله زار اولین تصویری که در ذهنمان تداعی می شود چهره ی نورانی شهدا ست و با شنیدن نغمه های بلبلان است که رسیدن فصل بهار را جشن میگیریم وباید همیشه بدانیم که خداوند خالق تمامی مخلوقات است.
3-کلماتی مرتبط با کلمات زير بنويسيد.
کردگار = خداوند = پروردگار = آفریدگار = خالق
بهار = نسیم = شکوفه = سرسبزی = جوانه
4-با کلمه ی زير، يک جمله ی خبری، پرسشی، عاطفی و امری بسازيد.
بلبل
جمله ی خبری : بلبل پرنده ای کوچک است.
جمله ی پرسشی :آیا آن بلبل آواز می خواند؟
جمله ی عاطفی : به به آواز بلبل چه گوش نواز است!
جمله ی امری: آن بلبل را از قفس رها کنید.
5- با توجّه به کلمات زير، جدول را کامل کنيد.
زمستان ، درختان ، مرغزار ، گل ها ، کبوتران ، آسمان
مفرد : زمستان ، مرغزار ، آسمان
جمع: درختان ، گل ها ، کبوتران
کارگاه نویسندگی
هنگام نوشتن باید به نکات زیر توجه داشته باشیم:
1-از کاربرد کلمه های گفتاری وشکسته خود داری کنیم.
2- از تکرار کلمه ها بپرهیزیم.
3- ساده و خوانا بنویسیم.
1-با توجه به نکته های یاد داشت شده جمله ی ((اندیشه کردن در کار خالق و مخلوق ، روشنایی افزاید اندر دل ))را به نوشته ای ساده تبدیل کنید.
اندیشیدن در مورد پروردگار و آفریده های اومعرفت و شناخت پروردگار را در ذهن و قلب انسان افزایش می دهد.
2-با نثر ساده و روان زیبایی های محل زندگی خود رادر یک بند معرفی کنید.
به دلیل تنوع محل زندگی دانش آموزان این فعالیت شخصی است.
3- ضرب المثل ((شکر; نعمت ، نعمتت افزون کند )) را در یک بند توضیح دهید .
زمانی انسان شکر گذار نعمت های خداوند باشد و از نعمت های خداوند به درستی استفاده کند خداوند از این رفتار انسان راضی خواهد بود و بنابر این نعمت خودرا براین گونه بندگان افزایش می دهد.
درس سوم فارسی (داستان من و شما)
خود ارزیابی
1- مقصود از(( آواهای دلنشین )) و ((نغمه های مهربانی )) چیست ؟
این آوا ها و نغمه ها لالایی ها ، ترانه ها و صحبت های کودکانه ای که پدر و مادر و دیگر کسانی که در پروش کودک سهیم هستند از ابتدا به زبان فارسی در گوش نوزاد می خوانند و اورا با این زبان پرورش می دهند وبزرگ می کنند .
2- چرا زبان، موجودی زنده معرفی شده است ؟
چون هر زبانی فراز وفرود هایی دارد و در طول زمان می تواند بر سایر زبان ها تاثیر بگذارد یا تاثیر بپزیرد و تغییر و تحول داشته باشد . اگر اززبان حفظ و نگهداری نشود می تواند حتی به مرگ زبان بیانجامد .
معنی شعر
سخن
با اینکه سخن به لطف آب است......................کم گفتن هر سخن،صواب است
هر چند سخن به روانی و دلنشینی آب است،کم گفتن و به اندازه سخن گفتن کاری پسندیده و درست است.
آب ارچــه همـــه زلال خـیزد..........................ازخوردن پر، ملال خیزد
آب اگر چه زلال و شفاف و بدون عیب است، زیاد نوشیدن آن موجب دل آزردگی و ناراحتی می شود.
کم گوی و گزیده گوی چون دُر.......................تا زاندک تو، جهان شود پُر
کم سخن بگو و گزیده و حساب شده مانند مروارید که کمیاب ولی با ارزش است تا همین سخنان اندک امّا با ارزش تو در سراسر جهان انتشار یابد.
لاف از سخن چو دُر توان زد........................آن خشت بود که پُر توان زد
انسان می تواند از سخن و گفتار باارزش ،همچون مروارید لاف بزند و به آن ببالد و خشت و گل است که نیازمند فراوانی است.
یـک دستـه گـل دمـاغ پـــرور .........................از خرمن صد گیاه بهتر
یک دسته گل خوش بو وروح نواز، از انبوهی از گیاهان بدون بو یا بدبو بهتر است.
ای زبان فارسی
ای زبان فارسی ، ای دُرّ دریای دری .............. ای تو میراث نیاکان ای زبان مادری
ای زبان فارسی ، ای مروارید دریای پارسی دری ای میراث پدران ما ای زبان مادری ما
در تو پیدا فرّما ،فرهنگ ما ، آیین ما ............... از تو بر پا ، رایَتِ دانایی و دانشوری
شکوه فرهنگ و آیین ما در تو آشکار شده است و پرچم دانایی و دانش پژوهی ما ایرانیان به وسیله ی تو برافراشته شده است .
کابل و تهران و تبریز و بخارا و خجند .............جمله ، ملک توست تا بلخ و نیشابور و هری
وسعت تصرف گویش تو از کابل و تهران و تبریز و بخاراوخجند تا بلخ و نیشابور و هرات است.
جاودان زی ، ای زبان دانش و فرزانگی .............تا به گیتی نور بخشد آفتاب خاوری
تا زمانی که آفتاب از مشرق طلوع می کند تو جاودانه زندگی کن ای زبان دانش وخردمندی .
فارسی را پاس می داریم زیرا گفته اند .............«قدر زر ، زرگر شناسد قدر گوهر ، گوهری»
ما زبان فارسی را حفظ می کنیم چون همان طور که زرگر قدر زر را و جواهر شناس قدر جواهر را می داند ، ما هم قدر زبان فارسی را می دانیم .
معنی واژه ها
فراز= بلندی / فرود = پستی / اعتبار = در اینجا آبرو -ارزش / عظمت = بزرگی / شکوه = هیبت – فرّ / شوکت = شکوه - فرّ – عظمت / بی گمان =بدون شک / درک = فهم / دلاوری = شجاعت / دّر =مروارید / دری = فارسی کهن / فرّ = شکوه - زیبایی / آیین = مذهب – روش / رایَت = پرچم – درفش / جمله = در اینجا به معنی همگی است / مُلک = سرزمین / زی = زندگی کن / فرزانگی = خردمندی / گیتی = جهان / خاوری = شرقی / پاس می داریم = قدر می دانیم - ارزش می نهیم .
بنویسیم
فعالیت های درس
1- کلمه های مترادفی را که در متن درس به کار رفته است ، پیدا کنید وبنویسید .
مانند = مثل ........... عمر= زندگی ........... شور = شادابی .......... تلاش=کوشش ........... بزرگی= عظمت........شکوه=شوکت ........... پابرجا = استوار .......... قدرت = توان .......... کلمه = واژه .......... پیوستگی = اتحاد
2- برای هر کلمه دو هم خانواده بنویسید .
تلفظ = الفاظ = لفظ
دقّت = دقیق = دقایق
مقصود = قاصد = قصد
عظمت = معظم = عظیم
3-با توجه به متن درس جدول زیر را مانند نمونه کامل کنید .
...........کلمه ............. آن ............ ها ........... ات
..........ستاره..........ستارگان ...... ستاره ها ......-------
...........نسل ...........-------........ نسل ها ........-------
............آن ...............آنان ......... آن ها ........-------
........... آوا ...........--------......... آوا ها ........-------
..........نغمه............--------......... نغمه ها ......-------
.........فرزند........... فرزندان.......فرزند ها .......--------
..........تغییر ..........---------.......-----------.....تغییرات
........دوست........... دوستان ......دوست ها .......-------
........دشمن .......... دشمنان ...... دشمن ها ......--------
4- برای هر کلمه دو صفت مناسب بنویسید
کلمه ........... صفت 1 .......... صفت 2
فرزندان ....... کوشا ............. خردمند
خط ........... زیبا ................ خوش
نگاهبان ....... هوشیار ......... با دقت
املاء
1- در متن زیر ، کلمات مشخص شده را با حروف مناسب کامل و بازنویسی کنید .
تلاش و کوشش شما فرزند مهر بان باعث سربلندی و عزّت من می شود . بزرگی و عظمت من و شما به این است که با هم ، کنار هم و نگهبان هم باشیم . تغییر و تحوّل ویژگی هر پدیده ی زنده است .
چهره ی نوشتاری و خطّی من ، برای ایجاد دوستی و صمیمیت میان من و شما کمی بیشتر اهمیّت دارد .
2- برای هر یک از واژه های زیر دو هم خانواده بنویسید .
کلمه ................ هم خانواده 1 ................ هم خانوداه 2
ظاهر ................... ظهور ............................ مظاهر
محبت .................. محب ........................... محبوب
3- در بند نخست درس واژه هایی را که یک نقطه دارند بیابید و بنویسید .
من - موجود - فرود - طولانی - خود - همان - با - نسل - بر - جاری- بوده ام - هم وطن
نگارش
1- چند کلمه ی مترادف از متن درس، انتخاب کنید و با استفاده از آن ها یک بند در باره ی زبان فارسی ، بنویسید.
زبان فارسی ترکیبی از شکوه و شوکت تاریخ پر بار ایرانیان است .تاریخی که با عظمت و بزرگی ایرانیان گره خورده . زبانی که سرشار از آواهای دلنشین و نغمه های مهربانی است . ما باید با تلاش و کوشش شور وشادابی این زبان را تا همیشه تاریخ زنده نگهداریم.
2- به عنوان یک ایرانی ، برای حفظ زبان فارسی چه وظایفی دارید ؟ درچند جمله بنویسید .
به کار نبردن واژه های معادل زبان فارسی از سایر زبان ها .
کاربرد صحیح واژه ها و عبارات و خارج نکردن واژه ها از شکل صحیح و ادبی آن ها ( عبارات را عامیانه به کار نبریم ) .
3- با استفاده از (( که ، از ، ولی )) متن زیر را کامل کنید .
یکی از پایه های زبان و فرهنگ ، واژگان آن زبان است که ما آن را قلب زبان می دانیم . ولی حفظ و نکو داشت کلمات زبان ملّی ، کمک به قدرت و عظمت زبان و فرهنگ ملّی آن است .
کارگاه نویسندگی
هر نوشته ای از چند جمله به هم پیوسته درست شده است . در هنگام نوشتن باید به ساده نویسی
و کوتاهی جمله ها ، توجه کنیم .
1- نوشته ی زیر را به صورت ساده و کو تاه تر بنویسید .
با مدادان ، خورشید از پشت افق ، یعنی آن جایی که در یا به آسمان می پیوندد ، پدیدار می شود
و چهره ی زرّین خود را به جهانیان نشان می دهد.
سپیده دم خورشید از مشرق طلوع می کند و نور خودرا به مردم می بخشد.
2- متنی در یک بند بنویسید و کلمات متضاد (( فراز و فرود )) و (( شکست و پیروزی )) را در آن به کار ببرید .
زندگی سر شار از فراز و فرود است انسان در طول زندگی با شکست ها وپیروزی های زیادی روبرو می شود که باید تمام آن ها را در قالب تجربه به دیگران هدیه کند.
3- با توجه به نوشته ی سمت راست ، بخش های خالی سمت چپ جدول را کامل کنید .
قبلا در باری زبان فارسی می دانستم که دارای سابقه ی طولانی و پرباری در میان سایر زبان هاست .
اکنون یاد گرفتم که این میراث با ارزش را به شکل صحیح آن حفظ کنم و به آیندگان انتقال دهم .
پس تلاش می کنم درباره ی زبان مادری ام مطالعات دقیق تری داشته باشم و در کاربرد صحیح واژگان کوشا باشم .
زبان فارسی را دوست دارم چون این زبان بزرگانی دارد که باعث افتخار و سربلندی من در بین جهانیان است .
4- ضرب المثل (( زبان سرخ ،سر سبز می دهد بر باد )) را در یک بند توضیح دهید.
بدون فکر و اندیشه سخن گفتن می تواند برای انسان مشکلاتی را به وجود بیاورد .حتی می تواند جان انسان را به خطر بیاندازد .پس بهتر است پیش از سخن گفتن فکر کنیم و هر سخنی را در هر جایی نگوییم تا خودرا از آسیب حفظ کنیم .
درس دوم فارسی (پنجره های شناخت)
خودارزیابی
1-با توجه به متن درس، نظر گروه ایمان چه بود ؟
اعضای گروه ایمان بر این باور بودند که این چهار کلمه به ترتیب درستی به دنبال هم آمده اند .
زیرا ما با شناخت خود و شناخت خلق و خلفت ، سرانجام به خالق همه این ها ایمان می آوریم .
2-گروه اخلاق بر چه چیزی تاکید کرده است ؟
گروه اخلاق ریشه ی همه پدیده ها و اشیا را در اخلاق نیکو رفتار پسندیده می دانست و بر این عقیده بودند که ما وقتی می توانیم خالق خود واین عالم را خوب بشناسیم که به رعایت اخلاق و آدب نیک پای بند باشیم.
حکایت
منظور از اینکه (( محبت ها را روی سنگ و بدی هارا روی شن نوشت )) چیست ؟
اگر ما چیزی را بر روی سنگ بنویسیم تا سال های سال آن نوشته بر روی آن سنگ باقی خواهد ماند ولی اگر آن را روی شن بنویسیم با وزش اولین باد، شن ها به هم می ریزد و نوشته از بین می رود. در اینجا منظور این است که ما باید محبت های دیگران را مانند نوشته ای که بر روی سنگ نوشته می شود در دل و ذهن وخود حک کنیم و بدی های آن ها را مانند نوشته ای که روی شن نوشته می شود و زود از بین می رود زود از دل و ذهن خود پاک کنیم .
بخوان وبیندیش
مرغ زیرک که می رمید از دام ....... با همه زیرکی به دام افتاد
پرنده ی زیرک و باهوش که همیشه خود را از دام ها دور نگاه می داشت این دفعه با تمام زیرکی و هوشیاری در دام افتاد .
ایستگاه اندیشه
چرا برخی دام می افتند؟هرکسی که به زیرکی و خود مغرور شود در واقع خود را در دام غرور انداخته و از همین دام معمولا ضربه های بزرگتری می خورد .
معنی واژه ها خلق = آفریده /درنگ = تامّل – مکث / دریافت =دراینجا فهمید / پای بند باشیم = لازم بدانیم / خاطر خواه = در اینجا دلخواه / خودبینی= خودپسندی – غرور - عجب /نهراسیم = نترسیم / مشاجره = دعوا -درگیری/ آزرده = رنجیده / آبادی = روستا –ده / لغزید = سُر خورد / حک کرد= تراشید / همپایه = هماندازه - هم قدر / مِهر = محبت / سرا = خانه / سهل = آسان – راحت / رضا = خشنودی / زیرک = زرنگ / طمع = حرص /خاطر = یاد – فکر - اندیشه / می رمید = فرار می کرد / قسمت = در اینجا سرنوشت / غفلت = فراموشی - بی خبری - نا آگاهی .
بنویسیم
فعالیت های درس
1- مخالف (متضاد) کلمات زير را بنويسيد.
ظاهر === باطن .............پسندیده === ناپسند ..............تفاوت === تشابه
................مفید === مضّر
2- متن زیر را با یکی از حروف زیر (از، به، در، با) کامل کنيد.
چلچله ی خوش آواز درآبی آرام بلند به پرواز در آمد . به ابر سلام کرد. ازکنار خورشید گذشت وبه او لبخند زد. با باد همنوا شد . به زمزمه ی آب گوش فرا داد وچهره ی زیبا ی خود را در آن مشاهده کرد . چلچله می دانست که چگونه از این همه زیبایی لذت ببرد .
3- کلماتی که باهم ارتباط دارند در یک گروه قرار دهید .
فکر ، افکار ، معلومات ، تعلیم ،تفکر ، معلمان ،متفکران ، تعلیمات
الف : فکر ، افکار ، تفکر ، متفکران
ب: معلومات ، تعلیم ، معلمان ، تعلیمات
املا
1- پنج واژه ی مهم املایی از درس پیدا کنید و معنای آن را بنویسید.
این مورد بر عهده خود شما دانش آموزان می باشد.
2- از متن درس کلماتی را که یکی از شکل های (( ع ، ق )) دارند ، پیدا کنید و بنویسید .
ع----------> معلم ، عجله ، اعضا ، معنا ، عالم ، رعایت ، علم ، علمی ، عمل ، عالی ، عملکرد
ق----------> دقت ، خلق ، خلقت ، خالق ، دقایق ، نقطه ، اخلاق ، بقیه ، تقریبا ، نقش ، حقیقت ، دقیق
3- در عبارات زیر غلط های املایی را پیدا کنید و شکل درست آن ها را بنویسید.
« ناگهان معلم از جای خود بر خواست و گفت : خیلی آلی بود ، تا اینجا بسیار جالب بود چون شما با تفکّر درباره ی چهار واژه به اندیشه های تازه ای دست یافته اید اما بگزارید که گروه « عمل » هم نظرات خودشان را بیان کنند ».
برخواست ----------> برخاست
آلی ----------------> عالی
بگزارید ------------> بگذارید
نگارش
1- با کلمه ها و ترکیب های زیر ، جمله بسازید.
خالق : خداوند خالق جهان است .
کبوتر : پرواز کبوتر ها در آسمان زیبا است .
هنگام سحر : هنگام سحر زمان خوبی برای دعا است .
پنجره : با باز شدن پنجره هوای تازه به درون اتاق آمد .
2- اگر می توانستید با کوه ها ، درختان و رود ها صحبت کنید، چه چیز هایی به آن ها می گفتید، گفت و گوی خود را با آن ها در چند سطر بنویسید .
در این روزگاری که درختان را ازبین می برند ، آب هارا آلوده می کنند و کوه ها را برای جاده سازی می تراشند از آن ها می پرسیدم که دوست داشتید در مقابل پیشرفت انسان ها زندگی و جاری بودن خود را از دست بدهید یا این که ترجیح می دادید طبیعت با نظم همیشگی خودش پیش برود.
3- تصویر زیر ر ا در یک بند توصیف کنید .
درختی که سرسبزی اش به روح انسان جلا می دهد ، آسمان آبی و پاکی که فرصت زندگی و تنفس به پرندگان ، پروانه ها و سنجاقک ها می بخشد .صدای آبی که تما م خستگی را از جان به در می آورد .در این تصویر زندگی جاری و ساری است چون رود پر آب و پاک .
کار گاه نویسندگی
در به کار گیری کلمه ها هنگام نوشتن باید دقّت کنیم. به نمونه های زیر توجه کنید.
صبح ، اورا دیدم .
بامداد ، اورا دیدم .
پگاه ، اورا دیدم .
1- به جای واژگان مشخص شده ، واژه های دیگری قرار دهید و جمله را باز نویسی کنید .
الف )هیچ چیر نمی تواند اثر محبت را ازبین ببرد .
هیچ چیز نمی تواند اثر مهربانی را از بین ببرد .
ب ) بپرسیم و از پرسیدن نهراسیم .
بپرسیم و از پرسیدن نترسیم .
2-اکنون ، در باره موضوعی که بیش تر از هرچیز دیگری درباره آن می اندیشید ، یک بند بنویسید.
دانش آموز عزیز این فعالیت را باید با توجه به اندیشه خود ، توصیف کنید.
3- ضرب المثل (( از تو حرکت ، از خدا برکت )) را در یک بند توضیح دهید .
برای رسیدن به اهداف و خواسته ها باید تلاش کرد . دعاکردن به درگاه خدا در حالی که کاری برای رسیدن به خواسته ها انجام نمی دهیم مفید نخواهد بود . خداوند به کسانی برای رسیده به خواسته هایشان کمک خواهد کرد ، در حالی که بر خدا توکل می کنند و خواسته های خودرا از درگاه خداوند می خواهند تلاش نیز می کنند . این ضرب المثل در واقع این مورد را بیان می کند .
4- هر چه را از محتوای درس های این فصل فهمیده اید، در یک بند بنویسید.
پاسخ به عهده ی خود دانش آموز می باشد.
خروشید و جوشید و بر کند خاک ............. ز سُمّش زمین شد همه ، چاک چاک
رخش شیهه کشید و خشمگین شد و به نشانه ی یورش سُم خود را بر زمین کوبید به گونه ای که زمین زیر پایش کنده شد .
بزد تیغ و بینداخت از بر، سرش .............. فرو ریخت چون رود، خون از برش
رستم سر اژدها را از تنش جدا کرد و خون مانند رود از تن اژدها جاری شد.
بینداخت چون باد ، خَمِّ کمند .......................سر جادو آورد ناگه به بند
رستم کمند ( طناب حلقه شده ) را با سرعت به سمت جادوگر انداخت و اورا اسیر کرد .
میانش به خنجر به دونیم کرد ................. دل جادوان زو پر از بیم کرد .
رستم از کمر جادوگر را به دونیم کرد و با این کار خود جادوگران دیگر را پر از وحشت کرد .
چو رستم بدیدش بر انگیخت اسب .............. بدو تاخت مانند آذر گُشسب
هنگامی که رستم اورا دید اسبش را با سرعت به سوی او تازاند.
سر و گوش بگرفت و یالش دلیر ............ سر از تن بکندش به کردار شیر
رستم شجاعانه سر و گوش و یالش را گرفت و مانند شیر با شجاعت سرش را از تنش جدا کرد .
زبهر نیایش ، سر و تن بشست ................. یکی پاک جای پرستش بجست
برای عبادت سر و تن خودرا شست و به دنبال جایی پاک و تمیز برای این کار گشت .
از آن پس نهاد از بر خاک ، سر ............... چنین گفت : کای داورِ دادگر !
سپس سربر خاک سجده گذاشت و گفت ای پروردگار عادل
ز هر بد ، تویی بندگان را پناه ................... تو دادی مرا،گُردی و دستگاه
در برابر هربدی و آسیبی تو برای بندگان پناه هستی و تو هستی که به من زور پهلوانی و شکوه و عظمت دادی .
خود ارزیابی
1- منظور از عبارت زیر چیست؟«از هفت خان گذشتن »
همانطور که رستم برای نجات دادن پادشاه ایران از دست دیوان سختی های زیادی را پشت سر گذاشت وقتی کسی کاری را با سختی و دشواری زیادی انجام دهد این عبارت را به کار می برند .
2- رستم در هفت خان چه مراحلی را پشت سر گذاشت ؟
1- نبرد رخش با شیر 2- گذر از بیابان و گرفتار شدن در آن 3- نبرد با اژدها 4- نبرد با جادوگران 5- نبرد با اولاد دیو 6- نبرد با ارژنگ دیو 7- نبرد با دیو سپید .
3- به نظر شما چه نیرویی باعث شد رستم بتواند هفت خان را با موفقیّت پشت سر بگذارد؟
اعتقاد به خداوند و توکل به او و نترسیدن از مشکلات پیش آمده
حکایت ادب لقمان
لقمان را گفتند : ادب از که آموختی ؟ گفت : از بی ادبان ؛ هرچه از ایشان در نظرم ناپسند می آمد ، من از آن عمل ، دوری می کردم .
به لقمان گفتند: از چه کسی ادب یاد گرفتی ؟ لقمان گفت : بی ادبان ؛ هر کاری که آن ها انجام می داند و در نظر من ناپسند و بد میآمد از آن دوری می کردم .
به نظر شما چگونه می توان از بی ادبان ، ادب آموخت ؟
اگر انسان بدی ها و کار های ناپسند دیگران که می بیند بشناسد و از انجام آن ها دوری کند به ادب بیش تری دست خواهد یافت.
معنی واژه ها
خان = مرحله - منزل / اهریمنی = شیطانی / شمار = تعداد / دیوان = دراینجا جمع دیو ها / راهی می شود = به سوی جایی می رود / قوی پنجه = زور مند /تیمار می کند = مراقبت می کند / نخجیر = شکار / فرجام = پایان – سر انجام / دادگر = عادل / کوفتن = کوبیدن / دیده= چشم / به تنگ می آید =صبرش تمام می شود / خروشید = دراینجا شیهه کشید / سهمگین = ترسناک / تیغ = شمشیر / بَر = در اینجا تن / چیرگی = پیروز شدن / کمند =ریسمان - طناب حلقه شده / میان = دراینجا کمر / آذرگشسب = آتش سریع و سوزان / گُرد = پهلوان / دستگاه = در اینجا عظمت - شوکت– شکوه /همهمه = هیاهو / اختلاف انداختن = نزاع به وجود آوردن .
بنویسیم فعالیت های درس
1- بیت زیر را به نثر ساده فارسی بنویسید .
خروشید و جوشید و بر کند خاک ................... ز سمش زمین شد همه چاک چاک
( رخش ) شیهه کشید و خشمگین شد و به نشانه ی حمله سمش را بر زمین کوبید و زمین زیر پایش را کند.
2- عبارت های زیر را به زبان ساده بنویسید .
رستم در خشم می شود = رستم خشمگین می شود.
رستم به تنگ می آید = رستم خسته می شود.
3- با توجه به متن درس کدام یک از کلمات زیر جمع است؛ چرا؟
دیوان ، زابلستان، اژدها ، پهلوان ، مازندران ، یزدان ، جادوگران
دیوان و جادوگران کلمات جمع هستند.
دربقیه کلمات « ا ن» و « ها » بخشی از خود کلمه است و ونشانه ی جمع نمی باشد . برای تشخیص این موضوع اگر« ا ن » و « ها » را از انتهای این کلمات حذف کنیم بخش باقی مانده کلمه معنا داری را نمی سازد به طور مثال اگر از انتهای زابلستان « ا ن » را حذف کنیم بخش باقی مانده « زابلست » خواهد بود که کلمه معنی داری نمی باشد .
4- یک نمونه « مبالغه » از متن درس ذکر کنید و آن را توضیح دهید .
بزد تیغ و بنداخت از بر سرش .................... فروریخت خون چون رود از برش
هنگامی که سر اژدها قطع می شود شاعر خارج شدن خون از بدن اژدها را به دلیل حجم زیاد خون به جاری شدن رود تشبیه کرده است.
املا
1- کلماتی را که در املای آن ها یکی از شکل های « ص ، ط » وجود دارد از متن درس پیدا کنید و بنویسید .
ص -------> قصد ، تلخیص .......................... ط ---------> خطرناک
2- اگر به جای معلم بودید از درس « هفت خان رستم » چه قسمت هایی را برای گفتن املا انتخاب می کردید ؟ آن ها را بنویسید .
دانش آموز عزیز این فعالیت سلیقه ای است .
3- با توجه به متن درس، جاهای خالی را با کلمات مناسب پُر کنید .
رستم با خدای خود به راز و نیاز می پردازد و او را سپاس می گزارد.
رستم در خشم می شود ، به رخش پر خاش می کند.
نگارش
1- با هم فکری گروه خود ، داستان یکی از خان های «هفت خان رستم» رابنویسید.
دانش آموز عزیز این فعالیت گروهی است .
2- اگر شما به جای فردوسی بودید خان هشتم را چگونه می نوشتید ؟
دانش آموز عزیز این فعالیت سلیقه ای است .
3- برای موفقیت در زندگی فکر می کنید چه خان هایی پیش رو دارید ؟
گذر از مرحله مقدماتی تحصیل و قدم نهادن به مرحله آموزش عالی
انتخاب شغل مناسب با توجه به رشته ی تحصیلی و رقم زدن آینده ای مطمئن
کارگاه نویسندگی بهره گیری از حس های پنج گانه
برای اینکه نویسنده خوبی باشیم لازم است :
[*]همه چیز را خوب و دقیق ببینیم ( خوب دیدن )
[*]خوب و دقیق گوش بدهیم ( خوب گوش دادن )
[*]نسبت به بو ، مزه ، طعم اشیا ف حساس و دقیق باشیم ( تقویّت حس چشایی و بویایی )
[*]گاهی به کمک حس لامسه ، پدیده ها و اشیا را بشناسیم ( تقویت حس لامسه )
پس مقدمه ی خوب نوشتن ، خوب دیدن ، خوب گوش دادن و دقت در پدیده ها و استفاده از حس بویایی ، چشایی و لامسه است.
1- از پنجره کلاس به بیرون نگاه کنید و آنچه را که می بینید در یک بند بنویسید .
دانش آموز عزیز این فعالیت شخصی است.
2- چشمان خود را ببندید و حس خود را در باره ی صدا هایی که می شنوید ، بنویسید .
دانش آموز عزیز این فعالیت شخصی است.
3- با شنیدن صدای زنگ مدرسه چه احساسی در شما پدیدار می شود ، این حس چه رنگی است و چه مزه ای دارد ؟
دانش آموز عزیز این فعالیت شخصی است.
4- بر داشت خود را از ضرب المثل « نوش دارو ، بعد از مرگ سهراب » در یک بند بنویسید ؟
هر کاری را به خصوص کمک به دیگران را باید به موقع و در زمان مناسب انجام داد .چون اگر در زمان مناسب این کار را انجام ندهیم ،فایده ای نخواهد داشت ؛ مانند نوش دارویی که رستم به سهراب داد اما دیگر دیر شده بود .
5-هرچه از محتوای درس های این فصل فهمیده اید ، در یک بند بنویسید .
این فصل بیشتر اشاره به زبان فارسی و حفظ و نگهداری آن دربرابر آفات زبان صحبت می کرد .
بنویسیم درس پنجم
فعالیت های درس
سه نمونه تشبیه ، از درس « زنگ انشاء » انتخاب کنید و مانند نمونه در جدول زیر قرار دهید .
.........جمله ی تشبیهی............. قسمت اول ........قسمت دوم ........قسمت سوم ....... قسمت چهارم
شهید مثل یک نمره بیست است........ شهید ..........نمره ی بیست.......ممتاز بودن............. مثل
شهید چون شقایق سرخ است ......... شهید ............. شقایق ...........سرخ بودن............ چون
شهید چون چراغ خانه ماست ......... شهید ....... چراغ خانه ی ما .....نورانی بودن.......... چون
*شهید داستانی است پر از حادثه .... شهید ............ داستان ..........پر حادثه بودن......... مانند
*= گاهی قسمت چهارم جمله تشبیهی حذف می شود . به طور مثال
شهید داستانی است پر از حادثه = شهید مانند داستانی پر از حادثه است.
2-سه کلمه بنویسید که با داستان هم قافیه باشد.
باستان ------ آستان ------ راستان ------ گلستان
3- کدام یک از ترکیب های زیر موصوف و صفت هستند؟
ساعت ِ انشاء ----------> مضاف و مضاف الیه ( ترکیب اضافی )
خانه ی ما --------------> مضاف و مضاف الیه ( ترکیب اضافی )
ساعتِ پرخاطره --------> موصوف و صفت ( ترکیب وصفی )
نمره ی بیست ----------> موصوف و صفت ( ترکیب وصفی ) چون منظور از بیست ممتاز بودن است نه رتبه یا شماره.
املا
2- شکل صحیح کلمات را انتخاب کنید.
الف ) دانش آموزان ( انشا ی ، انشاء ) خودرا در کلاس خواندند .
ب) معلم گفت : نام ( شهدای ، شهداء ) انقلاب ما در تاریخ جاویدان باقی خواهد ماند .
2- چند کلمه بنویسید که حر آخر آن ها مانند «مصطفی » نوشته و خوانده می شود .
مرتضی --- مجتبی --- عیسی --- موسی ---- کبری --- هدی --- عظمی
3-رابطه ی « طلب » و « مطلوب » مانند رابطه ی کدام یک از گزینه های زیر است؟
الف) نظر ، منظور .................................ب) معلم ، علوم
پ) مثل ، امثال............................................... ت) غریب ، قریب
نگارش
1- شخصیت های شعر زنگ انشاء را مشخص و معرفی کنید.
معلم - دانش آموزی به نام مرتضی - دانش آموزی به نام مصطفی و دو دانش آموز دیگر که جمله هایی در درس می گویند.
2- داستان زیر را ادامه دهید .
از کوه بالا رفت . شقایق های وحشی در دسترس نبودند . با احتیاط جلو رفت و دسته ای از شقایق های سرخ را چید .کوله بارش سنگین بود . به سختی از کوه پایین آمد ، کف پوتینش سوراخ شده بود . کم کم هوا داشت تاریک می شد که به سنگر ها نزدیک شد . به سمت سنگر خودشان حرکت کرد ، صدایی ملکوتی را شنید که روحش را به پرواز در آورد با خوش حالی پرده سنگر را کنار زد ولی ناگهان با تصویری روبه رو شد که هرگز در گوشه ای از ذهن خود هم آن را تصور نمی کرد . همه برگشته بودند انتظار داشت که شقایق ها را هنگام اذان به سجاده ی سید هدیه کند اما سید رفته بود و بغضی سنگین برای او به جا گذاشته بود . میان دو احساس خود سرگردان بود .با بغضش کنار می آمد یا اینکه خوشحال می شد از اینکه دیگر سید ، درد و غم و بغض را تجربه نخواهد کرد .....
3- با استفاده از کلمه های بدون نقطه ی درس یک بند بنویسید .
4- جمله ی زیر را در دو سطر ادامه دهید .
شهید همچون داستانی است پر از حادثه و زیبایی ؛ از سلاله ی خورشیدی که گرمایش عظمت نور رابه
ضمیرمان می نشاند . نامش چون سنگ نشانه ای است برراه که دل را به مقصود می رساند.
5- متن زیر چند جمله دارد ؟ جمله ها را باز نویسی کنید .
هنگام ظهر زحمت کشان و خستگان راه می گویند :ما از پنجره های غروب زیبایی هارا دیده ایم که بر دامن تپه ها آرمیده است و در زمستان آن بینوای در برف مانده می گوید : زیبایی همراه با بهار در بلندی ها خیمه خواهد زد . در تابستان آن دهقان سالخورده می گوید : زیبایی با بر گ های پاییزی رقصان ، بر زمین می آید.
نکته : در متن بالا هر جمله با رنگی جدا گانه نوشته شده است واژه های « و » و « که » حرف هستند؛ جمله نیستند .
کارگاه نویسندگی
گزارش نویسی
گزارش ، نوشته ای است که نویسنده در آن به توضیح و بیان ویژگی ها و جزئیات شنیده ها و دیده های خود می پردازد
1- گزارشی ساده از آنچه امروز در مسیر مدرسه دیده اید بنویسید .
دانش آموز عزیز این فعالیت شخصی می باشد.
2- گزارش یکی از مسابقات ورزشی مورد علاقه خودرادر یک بند ، بنویسید .
دانش آموز عزیز این فعالیت شخصی می باشد.
3- فهم خودرا از ضرب المثل « تو نیکی می کن و در دجله انداز .... » را در یک بند بنویسید .
تو نیکی می کن و در دجله انداز ............................. که ایزد در بیابانت دهد باز
در این ضرب المثل دجله نماد سرسبزی خوشی است و بیابان نماد سختی و مشقت است. منظور این ضرب المثل این است که اگر هنگامی که تو در کنار خوشی ها هستی در راه خدا کار های خوب انجام بدهی،
خداوند هنگام سختی ها به تو کمک خواهد کرد .
بنویسیم فعالیت های درس
1- با توجه به متن درس ، جمع کلمه های مفرد زیر را بنویسید.
لون --------> الوان
عضو ------> اعضا
بیگانه -----> بیگانگان
آفت --------> آفات
حس -------> حواس
2- با افزودن « بی » یا « نا » مانند نمونه ، مخالف کلمات زیر را بنویسید.
مثال : بی مهر ، ناخوش
اصالت -------> بی اصالت
نهایت -------> بی نهایت
اختیار--------> بی اختیار
سازگار ------> ناسازگار
مهربان ------> نامهربان
رحم ---------> بی رحم
عدالت -------> بی عدالت
شنوا --------> ناشنوا
مرتّب --------> نا مرتّب
کران --------> بی کران
امن ---------> نا امن
انتها --------> بی انتها
3- چند نمونه از رفتار های پسندیده ای را که بیش تر دوست دارید ، بنویسید.
املا
1-با توجه به معنی جمله زیر کلمات مناسب خط بکشید.
الف) یقین دارم که ( صواب -- ثواب ) خاموشی ، بی نهایت است .
ب) اول دست ودهن پاک کند ، آنگه به کنار ( خوان -- خان ) حاضر آید.
2-کلمه های هم خانواده را در جدول زیر مرتب کنید.
عامل - حافظ - مجموع - معتدل - حفاظت - مقطّع - عملیات - تعدیل - تجمّع - محفوظ - جامعه - قاطع - اعمال - متعادل - جمع
حفظ -----> حافظ - حفاظت - محفوظ
جماعت---> مجموع - تجمّع - جامعه - جمع
عمل -----> عامل - عملیّات - اعمال
قطع -----> مقطّع - قاطع
اعتدال ---> تعدیل - متعادل
3- کلمات دو نقطه ای را از بند نخست درس ، بیابید و بنویسید .
خوردن - دست - خوان - آید - فراخ - باز - نکند - لقمه - اعتدال - نظر - سیر - تعلّل - فارغ - نخورد
نگارش
1- با استفاده از کلمه های زیر ، یک بند در مورد « آداب سخن گفتن » بنویسید .
زبان - غیبت - پاسخ - سخن - میهمانی - مراقبت
2- جمله های زیر را با نثر ساده بنویسید.
تعلّلی می آرد تا دیگران نیز فراغ شوند ---> درنگ می کند تا دیگران نیز کار خود را تمام کنند.
دو چندان که می گویی ، می شنو ---> دوبرابر مقداری که صحبت می کنی ، گوش کن.
هرکه خاموشی اختیار کند ، رستگار می شود ---> هر کسی که بیشتر سکوت کند ، رستگار می شود.
کارگاه نویسندگی
شرح حال نویسی
یکی از راه های تمرین در نویسندگی ، نوشتن شرح حال است . در شرح حال نویسی به این نکته ها توجه می شود : زمان و محلّ تولد محلّ زندگی ، ویژگی های اخلاقی و جسمی ، وقایع مهم زندگی و ...
1- شرح حال خودرا در یک بند بنویسید ( خودرا معرفی کنید )
دانش آمور عزیز این فعالیت شخصی است.
2- بعد از یک مهمانی ، ظرف ها در آشپزخانه درباره ی آداب غذا خوردن مهمان ها در حال صحبت هستند . گفت و گوی آن ها را در یک بند ، بنویسید.
بشقاب به چنگال گفت : بهتر بود که به اندازه ای که قصد خوردن داشتند برای خود غذا می کشیدند و نیز بهتر این بود که پس از اتمام غذا اطراف سفره را کمی پاکیزه می کردند و با ذکر سپاس از خداوند این وعده غذایی را به پایان می رساندند .
3- ضرب المثل ( کم گوی و گزیده گوی چون درّ ) با کدام قسمت درس ارتباط دارد ؟ مفهوم آن را در یک بند توضیح دهید .
مربوط به بخش «آداب سخن گفتن است »
هنگام صحبت کردن باید مختصر و مفید صحبت کرد .امّا در همان صحبت مختصر باید به گونه ای صحبت کنیم که تمام مقصود خود را برسانیم.
اعتراف میکنم داشتم میخوابیدم که یهو یه پشه اومد صاف نشست نوک دماغم !
یه نیگا بهش انداختمو گفتم : سلام
گفت : علیک ..
گفتم : چیه؟
گفت: میخوام نیشت بزنم
گفتم : بیخیال … این دفه رو کوتا بیا
گفت: تو بمیری راه نداره . گشنمه .
گفتم : الان میتونم با مشتم لهت کنم .
گفت : خودتم میدونی که تا بیای بزنی جا خالی دادمو مشتت میخوره وسط دماغت !
بقیه ی مکالمه در ادامه ي مطالب
ضرب المثلی که از دیرباز میان مردم رد و بدل می شود، به کسی اطلاق می شود که به اصطلاح، خودش را بسیار می گیرد. یعنی به زبان صریح تر، کسی که از خودراضی باشد و تکبر و خودبینی اش دیگران را آزار دهد، مردم درباره اش می گویند فلانی از دماغ فیل افتاده
مهدی پرتوی آملی، نویسنده و محقق کتاب جامع «ریشه های تاریخی امثال و حکم» معتقد است که ریشه این ضرب المثل به زمان حضرت نوح باز می گردد داستان از این قرار بود که حضرت نوح که از سوی خداوند مامور می شود تا از تمام موجودات کره زمین یک جفت در کشتی معروفش بگذارد تا سیل و طوفان نسل آنان را منقرض نکند، یک روز دید که کشتی پر از فضولات حیوانات شده است. همراهان حضرت نوح گله به نزد پیامبر می برند و او هر چه می اندیشد برای تخلیه فضولات آن همه حیوان، فکری به ذهنش نمی رسد. پس دست به دعا می برد و از خداوند می خواهد که در این طوفان، آنان را از فضولات و بوی آن نجات دهد. خداوند هم به او دستور می دهد که دستی به پشت فیل بزند. حضرت نوح به محض این که دستور را می شنود، آن را عملی می کند. دستی به پشت حیوان عظیم الجثه یعنی فیل می زند و ناگهان از دماغ بزرگ فیل، یعنی خرطومش یک خوک می افتد زمین. خوک هم به محض این که پایش به زمین می رسد شروع می کند به خوردن فضولات و کثافات و کشتی ظرف چند ساعت، مثل روز اول، پاک و پاکیزه می شود.
در همین هنگام می گویند، ابلیس که از پاکیزگی کشتی ناراحت شده بود، دست به پشت خوک می زند و ناگهان از دماغ خوک، موشی بیرون می جهد. موش شروع می کند به خرابکاری و آنقدر به کارش ادامه می دهد که نزدیک است کشتی سوراخ شود. خداوند که این را می بیند به نوح دستور می دهد تا دوباره دستی به پشت شیر بمالد. هنوز حضرت نوح دستش را از پشت شیر برنداشته بود که ناگهان از دماغ شیر درنده، گربه به زمین می افتد و به دنبال موش می افتد. پس طبق روایات اسلامی سه حیوان پس از طوفان نوح به جهان هستی گام گذاشتند و پیش از آن وجود نداشتند: خوک، گربه و موش.
حال ببینیم ارتباط خوک که از دماغ فیل افتاده است چه ربطی دارد به آدم های متکبر و از خود راضی مهدی پرتوی آملی در این باره آورده است: «از آنجا که فیل حیوان عظیم الجثه ای است و عظمت و هیبتش دل شیر را می لرزاند، لذا آنچه از دماغ فیل افتاده: «حتی اگر خوک مفلوک هم باشد» در مورد افراد خودخواه متکبر معجب مورد استفاده و ضرب المثل قرار گرفته است» اما به نظر می رسد که چهره خود خوک هم در کاربرد این ضرب المثل درباره آدم های از خود راضی، بی ارتباط نیست.
خوک همان طور که همگان می دانند دماغی سربالا دارد و چشم های ریزش هم طوری است که انگار همیشه از بالا، آن هم از بالای دماغ سربالایش به بقیه چیزها نگاه می کند. چنانچه اصطلاح دیگری هم در مورد آدم های از خود راضی به کار می رود: «طرف چنان دماغش را بالا می گیرد و راه می رود که انگار از دماغ فیل افتاده »
آورده اند که در روزگاران گذشته دزدی بود که با دزدهای دیگر فرق داشت . او با اینکه دزد بود ، جوانمرد بود . تنگدستی او را به دزدی وادار کرده بود ، اما هنوز خوی جوانمردی را از دست نداده بود . یک شب این دزد جوانمرد از دیوار یک کارگاه حریر بافی بالا رفت تا کمی حریر از آنجا بدزدد . با کمال تعجب دید که چراغ کارگاه روشن است و هنرمند حریر باف هنوز مشغول کار است . با خود گفت : ” این هم بدشانسی امشب ما . ” خواست برگردد که متوجه شد حریر باف ضمن بافتن حریر ، با خود چیزی می گوید . به دقت گوش داد و متوجه شد که هنرمند حریر باف می گوید : ” ای زبان سرخ ! خواهش می کنم دست از سر من بردار و فردا سر مرا بر باد نده . ”
دزد ، کنجکاو شد و ایستاد . حریر باف تا نزدیک صبح به بافتن پارچه حریر ادامه داد ، اما گاه ، از زبانش درخواست می کرد که مواظب حرف هایی که می زند باشد و فردا سر او را بر باد ندهد . دزد ، نگاهی به حریر انداخت . واقعا ً زیبا بود . دلش می خواست حریر باف بخوابد و او حریر را بدزدد و بفروشد و با پول آن زندگیش را بچرخاند . نقش هایی که حریر باف روی پارچه حریر ، بافته بود ، آن قدر قشنگ و دلربا بود که چشم هر بیننده ای را خیره می کرد . مطمئن بود که پول خوبی از فروش آن به دست می آورد . اما دیگر دزدی آن پارچه حریر ، برایش اهمیت زیادی نداشت . او می خواست بداند که فردا حریر باف به کجا می رود و چرا این قدر به زبانش التماس می کند که مواظب حرفهایش باشد و حرفی نزند که باعث مرگش شود . حریر باف کارش تمام شد . توی کارگاه دراز کشید و چرتی زد . صبح که شد ، از خواب برخاست . پارچه ای را که بافته بود ، توی بقچه ای پیچید و براه افتاد . دزد از یک فرصت استفاده کرد و پیش از او از کارگاه خارج شد . بعد هم سر راه حریر باف سبز شد و بعد از سلام و احوالپرسی گفت : ” کجا می روی ؟ “حریر باف گفت : ” می روم دربار حاکم ، این حریر زیبا را برای او بافته ام . آدم های معمولی به اندازه کافی پول ندارند که چنین حریر زیبایی را بخرند . ”
دزد گفت : ” فهمیدم ، حریر را برای حاکم می بری که پول خوبی از او بگیری . ” حریرباف گفت : ” شاید ! خدا می داند . شاید هم پولی نگیرم و حاکم دستور بدهد جلاد سرم را از تنم جدا کند . “
دزد می خواست از او بپرسد که چرا این چنین فکر می کند ، اما بهتر دید که خودش همراه او به قصر حاکم برود و ماجرا را از نزدیک ببیند . به همین دلیل ، به حریر باف و گفت : ” مرا هم با خودت به قصر ببر . خیلی دلم می خواهد از نزدیک قصر حاکم را ببینم . ” حریر باف که نگران و مضطرب بود ، از پیشنهاد او بدش نیامد و با خود گفت : ” بگذار او را همراه خودم ببرم . شاید همراهی او باعث شود که کمتر دلشوره داشته باشم .” حریر باف و دزد ، هر دو راه افتادند تا به قصر حاکم رسیدند . حریرباف در مقابل حاکم احترام کرد و حریری را که بافته بود ، به او تقدیم نمود . حاکم بقچه را باز کرد ، پارچه حریر را بیرون آورد و در مقابل چشم درباریان ، آن را روی میزی که در کنارش بود ، پهن کرد . همه از دیدن پارچه ای به آن زیبایی و خوش نقش و نگاری تعجب کردند . هر کس درباره زیبایی و ارزشمند بودن آن حرفی می زد . حاکم هم خوشحال بود که چنان پارچه لطیف و زیبایی به او هدیه شده است . حاکم تصمیم گرفت پاداش خوبی به هنرمند حریر باف بدهد . برای اینکه کمی با استاد حریر باف حرف زده باشد ، به او گفت : ” واقعا ً تو هنرمندی . دستت درد نکند . حالا بگو ببینم این پارچه ارزشمند به چه دردی می خورد ؟ چه استفاده ای از آن بکنیم ، خوب است ؟ ”
استاد حریر باف کمی مکث کرد و گفت : ” حیف است از این پارچه لباس تهیه شود . بهتر است دستور دهید آن را به خزانه ببرند و در جای امنی نگه دارند . بعد هم وصیت کنید که بعد از مرگ شما ، این پارچه را روی تابوتتان بکشند تا همه به تابوت شما خیره شوند و با چشم حسرت نگاه کنند . ” حاکم از شنیدن حرف های حریر باف ، ناراحت شد و فریاد زد : ” مردک ! خجالت نمی کشی ؟ در حضور من ایستاده ای و از مرگم حرف می زنی ؟ این حریر را توی آتش بیندازید تا بسوزد و نابود شود . این مردک حریرباف را هم بکشید و زبانش را از حلقومش بیرون آورید . ” حاکم پارچه را جمع کرد و جلوی پای مامورانش انداخت . چند مأمور بلافاصله سراغ استاد حریر باف رفتند و او را دستگیر کردند تا ببرند و دستور حاکم را درباره اش اجرا کنند . اوضاع قصر حاکم به هم ریخت . در این هنگام ، دزد با صدای بلند گفت : ” جناب حاکم ! امر ، امر شماست ، اما من اجازه می خواهم راز حرفهای حریر باف را برای شما بگویم ، بعد ، هرچه فرمان دادید ، اجرا خواهد شد . ”
حاکم با بی میلی اجازه داد که دزد حرفش را بزند . کسانی که در قصر بودند ، سکوت کردند . دزد پیش رفت و گفت : ” ای حاکم بزرگ ! از قدیم گفته اند : راستگو باش تا رستگار شوی . کار من دزدی است . من دیشب برای دزدی حریر ، به کارگاه این مرد رفتم . اما وقتی دیدم که تا صبح ، ضمن بافتن حریر ، به زبان سرخش التماس می کند که مواظب حرفهایش باشد تا موجب مرگش نشود ، تعجب کردم . به جای دزدی حریر ، تا صبح ایستادم و صبح نیز تا اینجا او را همراهی کردم . او قصد توهین نداشته ، اما زبانش به التماس های او گوش نکرده و باعث شده سر سبزش را بر باد دهد . ”
حاکم کمی فکر کرد . پارچه را برداشت ، به دزد داد تا کار کند و دزدی نکند . به او گفت : ” این پاداش جوانمردی توست .” استاد حریرباف را بخشید . پول خوبی به او داد و گفت : ” دیگر حرف نزن ، برو به کارگاهت و کار کن . اما خودت پارچه ها را به قصر من نیاور ، به وسیله همین دوستت برایم بفرست . من خودم می دانم که با این پارچه های ارزشمند چه کنم . ” از آن به بعد ، به کسی که مواظب حرف زدنش نیست و حرف هایش موجب درد سر او می شود ، می گویند :
” زبان سرخ ، سرسبز می دهد بر باد . “
روان شناسان معتقدند، ظاهر هر فردی، اولین شکل ارتباط را شکل می دهد و بیش از دیگر گزاره های ارتباطی حائز اهمیت است.
خانم محترم، آقای عزیز، چهار دیواری وقتی اختیاری است که در بیابانی بنا شده باشد. چهاردیواری هایی که به هم چسبیده اند ضرب المثل دیگری دارند. شاید پاتو بیشتر از گلیمت دراز نکن یا یه چیزی تو این مایه ها ...
هر کاری را بهتر است طبق اصول ان انجام دهیم تا موفق بوده و نتیجه ی درستی بگیریم .برای شرکت در جمع باید قواعدی را رعایت کنیم.
رعایت آداب بسیار مهم و با ارزش است و حتی نشانی از نوع و مرتبه شخصیتی هر فردی محسوب می گردد. غذا خوردن همچون سایر امور آدابی دارد که هر یک از ما سعی می کنیم حتی المقدور آن را به هنگام مهمانی ها و یا میزبانی خود رعایت کنیم. در این یادداشت سعی شده است، نه تنها به آداب غذا خوردن در محافل عمومی بپردازیم بلکه اصول آن را چهارچوب خانواده های اصیل ایرانی هم مد نظر بگیریم
به ادامه مطالب برويد و ببينيد
اگر برای شما مهمان آمده و میزبان هستید ، باید بدانید که رفتارهایی جزء آداب مهمانداری است که بهتر است آنها را بشناسید.
یكی از سنت های پسندیده اسلامی كه بر آن بسیار تأكید شده است، مهمان دوستی یا میزبانی است و برای اینكه مهمان داری منشأ خیر و بركت باشد، آدابی دارد كه به برخی از آنها اشاره می كنیم.
استقبال از مهمان
استقبال از مهمان و دست دادن از نخستین وظایف میزبان در برابر مهمان است. چنان كه رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید: «هنگام ملاقات و نخستین برخورد، سلام كنید و دست بدهید تا گناهانتان ریخته شود». 1
در حقیقت، در اولین برخوردهاست كه مهمان، میزان علاقه مندی میزبان را از ملاقات با خویش درك می كند. ازاین رو، برخورد اولیه هر اندازه با خوش رویی، گرمی و صمیمیت بیشتری همراه باشد، علاقه مندی مهمان به مهمانی بیشتر می شود.
گرامی داشتن مهمان
مهمان، عزیز و گرامی است. بنابراین، از هر گروه كه باشد، پیر یا جوان، كوچك یا بزرگ، غریبه یا آشنا، ثروتمند یا فقیر، باید با او برخورد مناسبی شود؛ زیرا تا او مهمان است، محترم است.
امام علی(ع) در این باره می فرماید: «اَكْرِمْ ضَیفَك وَ انْ كانَ حَقیراً؛ مهمان خود را گرامی دار، اگر چه حقیر و كوچك باشد».3
سلمان فارسی می گوید: خدمت پیامبر رسیدم درحالی كه حضرت بر بالشی تكیه داده بود. پیامبر آن را به عنوان احترام به من داد و فرمود: «ای سلمان، هر مسلمانی كه برادر مسلمانش بر او وارد شود و جهت احترام برای او بالشی بگذارد، خدا او را می آمرزد». 4
برو میهمان را گرامی شمار /چه باشد بزرگ و چه خرد و چه خوار.5
بزرگداشت نعمت خدا
از آداب میزبانی آن است كه نباید هر آنچه را از نعمت های خداوند برای پذیرایی از مهمان فراهم آورده است، كم ارزش پندارد و با تعارف های دروغین مانند: «لایق شما نیست» یا «چیز قابل داری نیست»، نعمت های خداوند متعال را تحقیر كند. رسول خدا صلی الله علیه و آله در این مورد می فرماید:
در گناه كاری انسان، همین بس كه آنچه را برای برادرش در میزبانی آنان حاضر می كند، كم ارزش و ناچیز پندارد.6
پرهیز از تكلف
پذیرایی از مهمان نباید برای میزبان، تكلف آور و مشقّت بار باشد. در غیر این صورت، مهمان به جای رحمت، مایه زحمت خواهد بود. حدیثی از رسول خدا صلی الله علیه و آله است كه می فرماید: «لاتَكلَّفُوا الضَّیف؛ برای مهمان تكلف مكنید.»7 همچنین در جای دیگر می فرماید: «لایتكلّفنَّ أحَدٌ لِضیفهِ ما لایَقدرُ؛ هیچ كس نباید آنچه را قادر نیست، به زحمت، برای مهمان فراهم كند».8
نقل است كه «مردی حضرت علی(ع) را به مهمانی دعوت كرد، او دعوت را به این شرط پذیرفت كه صاحب خانه چیزی از بیرون تهیه نكند و مهمانی، فشار و ستمی را بر خانواده اش وارد نسازد». 9
روایت كرده اند كه هرگاه مهمانی به خانه رسول خدا صلی الله علیه و آله می آمد، حضرت با او غذا می خورد و از سفره دست نمی كشید تا آنكه مهمان از غذا خوردن دست می كشید
بهتر است میزبانی بدون تكلف را از سلمان بیاموزیم. ابووائل می گوید: به اتفاق دوستی به خانه سلمان رفتیم. هنگام غذا، مقداری نمك و نان معمولی جلو ما گذاشت و گفت: اگر حضرت رسول صلی الله علیه و آله از تكلف نهی نكرده بود، غذای بهتری فراهم می كردم. دوستم گفت: كاش همراه این نمك مقداری سعتر (آویشن) هم بود. سلمان رفت و ظرف آب خویش گرو نهاد و آن را تهیه كرد. وقتی غذا تمام شد، دوستم گفت: خدا را شكر كه به روزی خدا قانع هستیم. سلمان گفت: اگر قانع بودی، الان ظرف آب من در گرو نبود.10
سلمان اهل تكلف نبود، ولی وقتی مهمان خواسته ای را بر زبان آورد، ناچار شد برای رضایت خاطر او آن را فراهم كند.
پرهیز از ریا و خودنمایی
میزبانی از مهمان نباید با انگیزه های ریاكارانه، حساب گرانه و مصلحت اندیشانه باشد. گاهی اصل مهمانی دادن، ریاكاری است. حتی نوع غذا دادن، محل اطعام و كیفیت سفره چیدن و دعوت مهمانی، تظاهر و خودنمایی است. همه این كار ها نارواست و موجب هدر رفتن نعمت های الهی می شود و پی آمد آن، نارضایتی خداوند از میزبانی است.
پیامبر خدا فرموده است: هركس از روی ریا و خودنمایی مهمانی دهد، در روز قیامت، خداوند همانند آن را از طعام های دوزخی به او می خوراند.11
میزبانی از فقیران و ثروتمندان
میزبان نباید مهمانی را فقط به افراد خاص نظیر ثروتمندان اختصاص دهد و دیگران را از آن محروم كند. او در مهمانی ها فقط باید رضایت خدا را در نظر بگیرد.
رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید: «هركس را كه برای خدا دوست داری و به خاطر خدا مورد محبت توست، به مهمانی دعوت كن.»12
همچنین می فرماید: بدترین مهمانی ها آن است كه ثروتمندان و بی نیازان به آن دعوت می شوند و گرسنگان از آن باز داشته می شوند.13
پرهیز از واداشتن مهمان به كار كردن
از دیگر آداب میزبانی، به زحمت نینداختن مهمان است. او باید تا آنجا كه امكان دارد امور مهمانی را خودش انجام دهد. رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید: «سَخافَهٌ بِالمَرْءِ اَنْ یَسْتخدمَ ضَیفَهُ؛ از سبك عقلی مرد آن است كه مهمان خویش را به خدمت گیرد».14
شبی امام رضا(ع) مهمان داشت. در میان صحبت، چراغ نقصی پیدا كرد. مهمان دستش را پیش آورد تا چراغ را درست كند. امام نگذاشت و خود این كار را انجام داد و فرمود: «اِنّا قومٌ لانَستخدمُ أضیافَنا؛ ما قومی نیستیم كه مهمان را به خدمت گیریم».15
میزبان نباید به گونه ای رفتار كند كه به گمان مهمان، اسباب رفتنش را آماده می كند. برای مثال، ساك مهمان را ببندد، كفش هایش را جفت كند یا بگوید تشریف داشتید، بلكه باید به شیوه ای رفتار كند كه نشانه تمایل میزبان به ماندن مهمان باشد، البته بدون تظاهر
همراهی با مهمان در غذا خوردن
بهتر آن است كه میزان هنگام پذیرایی از مهمان خود حضور داشته باشد و در خوردن غذا یا میوه و شیرینی او را همراهی كند تا او احساس غربت، تنهایی یا شرم نكند. رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید: «همراه مهمان غذا بخور؛ زیرا مهمان شرم دارد به تنهایی غذا بخورد».16
روایت كرده اند كه هرگاه مهمانی به خانه رسول خدا صلی الله علیه و آله می آمد، حضرت با او غذا می خورد و از سفره دست نمی كشید تا آنكه مهمان از غذا خوردن دست می كشید.17
فراهم نكردن اسباب رفتن مهمان
میزبان نباید به گونه ای رفتار كند كه به گمان مهمان، اسباب رفتنش را آماده می كند. برای مثال، ساك مهمان را ببندد، كفش هایش را جفت كند یا بگوید تشریف داشتید، بلكه باید به شیوه ای رفتار كند كه نشانه تمایل میزبان به ماندن مهمان باشد، البته بدون تظاهر.
پیشوایان معصوم(ع) به دلیل علاقه به مهمان، هیچ گاه او را هنگام رفتن یاری نمی دادند. نقل شده است كه مهمانانی نزد امام صادق(ع) آمدند و امام از ایشان پذیرایی كرد. وقتی قصد رفتن كردند، امام زاد و توشه راه و هدیه هایی به ایشان عطا كرد و به خدمت كاران خود فرمود از آنان كناره گیری كنند و كمكشان نكنند. آنگاه فرمود: «انّا أهلُ بَیْتٍ لانُعُینُ اَضیافَنا عَلی الرِّحلَةِ مِن عِندَنا؛ ما اهل بیت راضی نمی شویم كه مهمان از نزد ما برود».18
بدرقه و مشایعت مهمان
بدرقه مهمان از آخرین وظایف میزبان است. بهتر است این كار تا در خروجی خانه باشد. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرموده است: «مِن حَقِّ الضَّیف أنْ تَمشی مَعَهُ فتُخرجَه مِن حَریمِك الی الباب؛ از حق مهمان، همراهی كردن با او تا در خروجی خانه است.»19 همچنین فرموده است: «از حقوق مهمان بر تو آن است كه هنگام خروج از خانه بدرقه اش كنی»
وقتی بین غریبه ها شهر خودمان را تحویل می گیریم، وقتی در بین مردم شهرهای دیگر دوست داریم از شهر ما به نیکی یاد شود و ... ،یعنی عاطفه شهروندی داریم. اما شهروندی بیش از یک عاطفه است .شهروندی آدابی هم دارد.
آداب شهروندی چه سودی برای ما دارد؟
شاید اینطور به نظر بیاید که رعایت آداب شهروندی کاری است که تنها جنبه اخلاقی دارد و سودی را شامل ما نخواهد کرد اما اصلا اینطور نیست وقتی یک شهر از لحاظ فرهنگی بدرخشد، اقبال عمومی از آن شهر بیشتر خواهد شد. همین اقبال، موجب گردشگری بیشتر، رونق مشاغل و ... خواهد بود. از لحاظ روانی هم تاثیر خوبی بر شهروندان خواهد داشت. کسی که به شهر خود و اهلیت خود افتخار کند روحی سالمتر خواهد داشت، تا کسی که از شرم ،محل تولد و سکنای خودش را پنهان کند.
کسی که انسان با فرهنگی است شهر را هم مثل خانه خودش می داند . در این صورت نه تنها خودش رعایت خواهد کرد بلکه از بی ملاحظگی دیگران هم ناراحت خواهد شد و وقتی این حساسیت در شهری ایجاد شد آن شهر خیلی زود به محلی ایده آل برای زندگی تبدیل خواهد شد. همین تبلیغ برای هر شهری موجب رونق آن شهر خواهد شد.
شهروندی گاهی چنان افراد را به هم نزدیک می کند که می توان ادعا کرد ازدواج افرادی که هر دو اهل یک شهر هستند بهتر است از ازدواج دو نفر از دو شهر مختلف. زیرا شهروندی می تواند خاستگاه احساسات مشترک و رفتارها و عادات مشترکی شود. لذا اگر یک جامعه شناس یا یک گردشگر بتواند از طرز رانندگی، اخلاق فرد در هنگام برخورد و... بدون در نظر گرفتن لهجه ، اهلیت یک نفر را تشخیص دهد، عجیب نخواهد بود.
آداب شهروندی چیست؟
بعضی از آداب شهروندی مربوط به رفتارهای ما در قبال شهروندانمان و بعضی مربوط به نگهداری از شهرمان است. برخورد ما با یک عابر غریبه در خیابان، نوع استفاده ما از وسائل عمومی، پوشش و رفتارمان در سفرهای درون شهری، چگونگی برخورد در معاملات، و ... همه تابلوی است که شهر ما را به دیگران معرفی می کند. از اینها ساده تر اگر می خواهید مردم شهری را بشناسید کافی است در آن شهر از وسائل نقلیه عمومی استفاده کنید. متروی تهران شفافترین دوربین برای بازتاب خصوصیات درونی ترین لایه اجتماعی مردم تهران است.
باغچه ی کنار خیابان، همان گلدان داخل خانه شماست
یکی از ساده ترین آداب شهروندی استفاده صحیح از وسائل عمومی است. وقتی من اجازه دهم کودکم برای بازی، باغچه ی کنار خیابان را خراب کند و نسبت به آن حساسیت نداشته باشم، نباید ناراحت شوم که در جای نابسامانی که هیچ نظمی ندارد، زندگی کنم. البته این کار من یک ضرر دیگر را هم متوجه من خواهد کرد اینکه کودکم به زودی باغچه ی داخل حیاط را هم خراب خواهد کرد و فرقی بین آن دو قائل نخواهد شد.
وقتی از خیابان بدون توجه به چراغ قرمز رد می شویم و همه نظم خیابان را به هم می ریزیم چرا باید از بی نظمی مردم شهر انتقاد کنیم و به جای آن از مردم بلاد دیگر، و نظم و قانون پذیری شان تعریف کنیم؟ این انتقاد ها که گوش شهر را کر کرده است خطاب به کیست؟ آیا شهر ما جز من و شما افراد دیگری هم دارد؟
وقتی من در تاکسی با صدای بلند با تلفن همراهم صحبت می کنم، نباید از رفتار مضحک دیگری هم منزجر شوم.هر گاه ما رعایت کنیم همه رعایت خواهند کرد.حتی اگر همه ی افراد یک شهر رعایت نکنند، باز هم دلیل موجهی برای عدم رعایت این چیزها به دست نمی آید . زیرا هر کسی خودش به تنهایی در مقابل شهرش مسئول است. این مسئولیت دو طرف دارد . یک طرف آن به ادب و تربیت خود فرد اشاره می کند و یک طرفش هم به زیبایی و سلامت شهر. بنابراین اگر زیبایی و سلامت شهر تنها با رعایت من یک نفر درست نمی شود و تنها رعایت کردن من یکی اثر ندارد، به دلیل دوم باید رعایت کنم یعنی برای ادب و تربیت شخص خودم رعایت این چیزها را لازم بدانم. وقتی این طرز تفکر در یک شهر تبلیغ شود آن شهر نجات خواهد یافت.
بیایید شهرمان را دریابیم و آن را دوست داشته باشیم و مسلمانیمان را در زیبایی، نظافت، شادابی و سلامت شهرمان به نمایش بگذاریم.
میزان رعایت آداب و اصول معاشرت و رفتارهای استاندارد اجتماعی، چگونگی شخصیت، اعتبار، آبرو و نفوذ ما را تعیین می کند. آداب معاشرت همان رفتارهای ساده ای هستند که در هر عرفی نشانه ادب، نزاکت، سلامت روانی و تعادل در رفتارند.
آداب معاشرت در عین ساده بودن بسیار مهم اند و موجب حسن روابط ما با دیگران و از بین بردن کدورتها می شود. در زیر برای نمونه به مرور برخی آداب معاشرت اولیه پرداخته ایم.
آقا، خانم ؛ لطفا رعایت کنید
**وارد جمع که می شوید بلند و با خوشرویی سلام کنید و موقع خروج خداحافظی را جدی بگیرید. چه کسی گفته شما دیده نمی شوید و رفتارتان از نظر دیگران اهمیت ندارد. شما همان طوری که هستید، ملاحظه می شوید. پس شخصیتتان را همانطور که دوست دارید ملاحظه شود شکل دهید.
** وقتی به میهمانی، جشن، مراسم تجلیل ،عروسی، عزا و ... دعوت می شوید، دعوت را اجابت کنید مگر اینکه از این اجابت، ضرری قابل توجه متحمل شوید یا ارزشی را زیر پا بگذارید. این قبیل مراسم همیشه فرصتی برای نشان دادن شخصیت افراد و شناخت آنهاست. ضمن آنکه موجب دوستی ها و رفع کدورتها هم می شود. درس خواندن ، سرکار رفتن و ... بهانه درستی برای جای خالی شما نیست. باید طوری برنامه ریزی کنید که اقلا برای یک حضور حداقلی فرصت داشته باشید. وقتی دیگران را جدی بگیرید، با شخصیت شناخته خواهید شد.
** وقتی طبق سنتهای اجتماعی لازم است برای دیگران کادو ببرید از این سنتها بی جهت سرباز نزنید و در کادو خریدن خساست نشان ندهید که نیمی از آبرو و محبوبیت ما در گرو همین چیزهاست.اگر قصد خودنمایی نداشته باشیم با سخاوت در تهیه کادو می توانیم احساس مثبت و احترام دیگران را نسبت به خودمان افزایش دهیم. در مقابل چیزی که به دست می آوریم ، پولی که خرج می کنیم ناچیز خواهد بود. به هیچ وجه این پول را هدر رفته فرض نکنید. یا با آن معامله نکنید مثلا به فکر پس گرفتن مقابلی برای آن نباشید.
**وقتی به شما محبتی می شود هر چند کوچک و ناچیز، تشکر را واجب بدانید. تشکر گاهی در حد کلام و گاهی لازم است در رفتار هم جاری شود. کسی که تشکر نمی کند متکبر یا کم اهمیت تلقی خواهد شد.
**به جای آنکه روی لهجه و لباس و تیپتان کار کنید روی صحت رفتار و گفتارتان دقت کنید. کسانی که به زور ظاهر، خودشان را مطرح می کنند اگر چه مورد توجه قرار گیرند مورد احترام و محبت قرار نمی گیرند. بلکه اطرافیان همواره دوست دارند فرصتی برای انتقاد از اینها پیدا کنند.
** دید و بازدید از اقوام مخصوصا اقوام درجه یک را جدی بدانید و برای آن ارزش قائل شوید. رفتار شما با اعضای خانواده و اقوامتان نشان دهنده روحیات و خرد شماست. قطع ارتباط باخویشان نوعی پیمان شکنی با خدای سبحان به شمار می آید(سوه بقره آیه ٢٧).
کسی که خودش را با جدایی از مردم راحت کند، دیگر نباید از دیدن بی احترامی ناراحت شود. طبیعی است که جدی حسابش نکنند و به نظرش اهمیت ندهند. معاشرت صحیح با مردم نشان دهنده عقل و هوش افراد است
** با دوستان هم سن و سالتان شوخی کنید اما به شوخی تا حدی عادت نکنید که نتوانید با دیگران با ادب و احترام رفتار کنید. شوخ طبعی وقتی از حد بگذرد دشمن آبرو می شود. همان قدر که یک انسان خشک و عبوس، اصطلاحا نچسب و مورد نفرت است یک انسان لوده نیز از چشم افتاده است هر چند خودش متوجه این مسئله نباشد.
** وقتی به مهمانی تشریف می برید برای صاحبخانه زحمت نباشید و تا حد امکان به او کمک کنید . این کمک کردن از انجام کارهای خودتان مهمتر است زیرا در محبوبیت و انعکاس شخصیت شما بسیار تاثیر گذار است. همیشه تواضع انسان را دوست داشتنی و قابل اعتماد تر می کند.
** ...
ضرورت رعایت آداب معاشرت را درک کنید
اگر چه تغییر عقیده برای خوشایند مردم کار درستی نیست اما رعایت نکردن مسائلی که از آن به آبروداری تعبیر می شود نیز به بهانه تفاوت سلیقه یا تفاوت اعتقاد، از بی خردی است.
انسان موجودی اجتماعی است و هر چه در اجتماع جایگاه بهتری داشته و از مقبولیت بیشتری بهرمند باشد، از بهداشت روانی بیشتری نیز برخوردار خواهد شد. بی توجهی به آداب معاشرت، موجب از دست دادن اعتبار و مقبولیت اجتماعی _که از نیازهای روانی ماست،_ خواهد شد و کم کم فرد را منزوی خواهد نمود. کسی که خودش را با جدایی از مردم راحت کند، دیگر نباید از دیدن بی احترامی ناراحت شود. طبیعی است که جدی حسابش نکنند و به نظرش اهمیت ندهند. معاشرت صحیح با مردم نشان دهنده عقل و هوش افراد است.
در روایات حسن معاشرت و مدارا با مردم، علامت عقل معرفی شده است .أَعْقَلُ النَّاسِ أَشَدُّهُمْ مُدَارَاةً لِلنَّاس : عاقلترین مردم کسی است که با مردم بیشتر مدارا کند. (أمالی الصدوق 21 المجلس السادس)هرچه به سنمان افزوده شود بیشتر متوجه اهمیت رعایت آداب و اصول اجتماعی خواهیم شد. زیرا تجربیات گوناگون کم کم به ما می فهماند که چقدر نظر دیگران در پیشبرد اهداف ما و کیفیت زندگیمان موثر است. رعایت آداب معاشرت وقتی بیشترین اهمیت خود را نشان خواهد داد که ببینیم در ازدواج خود و یا فرزندانمان تاثیر گذار گردیده است. زیرا اقبال عمومی همیشه به سمت کسانی بیشتر است که در اجتماع وجهه بیشتری داشته باشند که رابطه مستقیمی با همان رعایت آداب معاشرت دارد.
اهمیت و توجه به حفظ نظافت شخصی
بهداشت و نظافت می تواند جذابیت اجتماعی، تنبل بودن، هوش، طبقه اجتماعی، تحصیلات، میزان اعتماد به نفس، فرهنگ و ... شما را آشکار کند. انسان عاقل و سالم، خواهان نظافت و پاکیزگی است، پیامبران الهی ازجمله پیامبر اسلام(ص) در زمینه طهارت و نظافت، آموزههای ارزشمندی دارند تا آنجا که.......
ظاهر اولین شکل ارتباط است که درمعرض کسانیکه ملاقات می کنیم قرار می دهیم. هرکسی که شما را می بیند، در چند ثانیه اول براساس ظاهرتان تصوراتی کلی درمورد شخصصیت تان پیدا می کند. مشخص است که بهداشت شما اطلاعات بسیار زیادی درمورد اینکه که هستید و چطور شخصیتی دارید در دست مخاطب قرار می دهد. بهداشت و نظافت می تواند جذابیت اجتماعی، تنبل بودن، هوش، طبقه اجتماعی، تحصیلات، میزان اعتماد به نفس، فرهنگ و ... شما را آشکار کند.
انسان عاقل و سالم، خواهان نظافت و پاکیزگی است، پیامبران الهی ازجمله پیامبر اسلام(ص) در زمینه طهارت و نظافت، آموزههای ارزشمندی دارند تا آنجا که فرمودند: اسلام پاکیزه است ،پس خود را پاکیزه کنید ،چرا که جز پاکیزه به بهشت وارد نشود .(تاریخ بغداد ج٥)
برای مثال فقدان نظافت یک نفر به شما نشان می دهد که آن فرد:
تنبل است
دوست ندارند برای تمیز و مرتب کردن خودشان زحمت بکشند و در نظر دیگران قابل قبول جلوه کنند و این نشان دهنده تمایل آنها برای به معرض نمایش گذاشتن بقیه جنبه های زندگیشان نیز می باشد.
شاید از نظر روانی بیمار باشد
فقدان بهداشت فردی در میان آنهایی که افسردگی دارند بسیار رایج است چون این افراد دیگر نه اراده و نه تمایلی و رغبتی به خوب نشان دادن ظاهر خود ندارند. افراد با مشکلات و بیماری های روحی و روانی دیگر مثل اسکیزوفرنی، برخی ترس ها، یا آلزایمر نیز ممکن است بهداشت خوبی نداشته باشند.
شعور اجتماعی نداشته باشد
کسی که با ظاهری نامرتب در جامعه راه می رود ممکن است سطح شعور و هوش اجتماعی اش پایین باشد. این افراد در دنیای خودشان زندگی می کنند و نمی توانند به خوبی با دیگران ارتباط برقرار کنند. برایشان هم مهم نیست که دیگران چه نظری درمورد آنها داشته باشند.
خودمحور باشد
کسی که برایش اهمیتی ندارد فقدان بهداشت شخصی او چه تاثیری بر اطرافیانش دارد و برایش هم مهم نیست که دیگران درمورد او چطور فکر کنند، فردی بسیار خودخواه و خودمحور است. این افراد هر چه که بخواهند را در هر زمان که بخواهند و به هر طریقی که بخواهند انجام می دهند و برایشان مهم نیست که دیگران چه می گویند.
ولی از طرف دیگر فردی که به بهداشت فردی خود حساس است مسلما می تواند تاثیری مطلوب در ذهنیت طرف مقابل داشته باشد و جدا از این تاثیر مناسب، می تواند رابطه ای خوب با افراد مختلف برقرار کند.
هر شب قبل از خواب و یا پیش از رفتن به محل کار حمام کنید. حمام کردن نه تنها پوست را تمیز می کند، بلکه سبب می شود تا شاداب تر و سر حال تر به نظر برسید و بوی نامطبوع عرق را از شما دور می کند
لذا اگر خواهان کسب یک موقعیت اجتماعی مطلوب و ارتباطاتی مناسب با اطرافیان ، همکاران، همسالان و .. خود هستید بهتر است که این نکات را در ذهن داشته باشید:
**در محیط کار، فاصله خود را با همکاران دیگر حفظ کنید. خیلی از بیماری های مسری مثل سرماخوردگی، در محیط های شلوغ که فاصله افراد با یکدیگر کم است، منتقل می شوند.
** هر چند وقت یک بار موهای خود را کوتاه کنید تا ظاهری مرتب داشته باشید. همچنین موهای خود را با شستن به موقع، تمیز نگه دارید (در آقایان). در خانمها هم توصیه می شود که برای حفظ نظافت ظاهری خود لباسهای خود را به طور مرتب شسته و اتو کنند و به خاطر پوشش بیشتری که نسبت به آقایان دارند بیشتر به استحمام خود توجه داشته باشند.** بعد از خوردن غذا نخ دندان بکشید و مسواک را فراموش نکنید. اگر ذرات غذا، بین دندان ها باقی بماند، باکتری ها، بوی بدی را در دهان تولید می کنند که موجب آزار همکاران در محیط کار می شود و هم ظاهری نامطلوب دارد.
پیامبر می فرمایند : اگر برامتم سخت نبود ،امر می کردم برای هر نمازی مسواک بزنند. (الفقیه ج١)
** حمام کنید. حمام کردن نه تنها پوست را تمیز می کند، بلکه سبب می شود تا شاداب تر و سر حال تر به نظر برسید و بوی نامطبوع عرق را از شما دور می کند.
رسول خدا ( ص) می فرمایند : حق خدا بر هر مسلمانی این است که در هفته یک بار سر و بدنش را شستشو دهد.الجامع الصغیر ج١)
** ناخنهای کثیف و نامرتب نشان دهنده بهداشت ضعیف افراد است. همه ناخنهایتان را به یک اندازه کوتاه کنید و زیر ناخنهایتان را هم مرتبا” تمیز کنید تا جرم و آلودگی در آن جمع نشود. اگر پوست دور ناخن شما خشک شده و یا پوست پوست شده است ، با چند قطره روغن زیتون آن را مرطوب کنید و بعد از 10 دقیقه دستهایتان را بشویید.
امام علی ( ع) : کوتاه ردن ناخن از سنت است و روغن مالیدن پوست را نرم می کند. (تحف العقول ص١٠٠)
** موهای ناخواسته صورتتان را اصلاح کنید. انسانها طبیعتا” موجودات پرمویی هستند اما این به این معنا نیست که ما مجبوریم همه موهایمان را تحمل کنیم. هرگز موهای بینی خود را فراموش نکنید(منظور در اقایان است).حداقل هفته ای یکبار موهای بینی خود را اصلاح کنید تا موهای زائد بینی از سوراخهای بینی بیرون نزند. برای از بین بردن موهای بینی و همینطور موهای زائد داخل و اطراف گوش می توانید از دستگاههای مخصوص اینکار استفاده کنید.
يكي از شفگتي هاي زبان اين است كه : هر چند نظام يگانه اي است اما شكل هاي بسيار متنوعي بخود مي گيرد. به عبارت ديگر: گوناگوني در عين يگانگي بدين گونه كه همه ي مردم ايران خود را از اهل زبان فارسي مي دانند اما مردم هر شهر به شكل خاصي سخن مي گويند. |
انواع گويش هاي يك زبان : |
گونه : شكلي كه هر جا و موقعيت معيني بكار مي رود. «موقعيت اجتماعي و مكاني» |
انواع گويش هاي يك زبان : |
1 – گويش هاي جغرافيايي به ناحيه خاصي تعلق دارد. گويش يزدي، كاشاني، همداني و.... |
خود آزمايي درس ششم : |
گونه، لهجه، گويش |
2 – تفاوت معنايي كلمه ي «زبان» را در نمونه هاي زير بيان كنيد. |
خوراك زبان، «زبان» عضوي از بدن گاو گوسفند است. زبان رنگ ها، «زبان» بيانگر حالت هاي روحي و رواني است. |
3 – دو ساختي بودن زبان چه فايده هايي دارد؟ |
ويژگي دو ساختي بودن موجب مي شود كه زبان هاي انساني به چنان امكانات پيچيده و گسترده اي دست يابند كه نظير آنها در زبان هاي ديگر هرگز يافت نمي شود. |
4 – براي هر يك از ويژگي هاي زايايي و نا به جايي زبان دو مثال بزنيد: |
ويژگي زايايي : |
نکته طلایی 1 : هر جمله از دو قسمت نهاد و گزاره تشکیل می شود.
اشکِ این سیل روان ، صبرو دل حافظ برد .
سیل این اشک روان ( نهاد ) صبر و دل حافظ برد ( گزاره )
نکته طلایی 2 : گزاره گاهی فقط یک فعل است. پرستو های زیبای دریایی مهاجرت کردند. مهاجرت کردند = گزاره
نکته طلایی 3 : گاهی گزاره علاوه بر فعل اجزای دیگری هم دارد. او زندگی اش را دوست. زندگی اش را دوست- دارد. (گزاره )
نکته طلایی 4 : داشتن یا نداشتن اجزا در قسمت گزاره بستگی به فعل جمله دارد.
نکته طلایی5 : اگر فعل جمله ناگذر باشد، دیگر نیازی به مفعول و مسند و متمّم ندارد.
بنابراین افعال ناگذر، افعالی هستند که معنای آن ها با نهاد تمام می شودو به هیچ وجه نیازی به مفعول و مسند و متمّم ندارند. فعل هایی مانند : آمد ، رفت ، دوید ، خشکید ، جهید ، خوابید ، نشست ، برخاست ، بالید ( رشد کرد )
پرید و ... این فعل ها هیچ گاه مفعول پذیذ نیستند ودر جواب چه کس را ؟ و یا چه چیز را ؟ نمی آیند.
روزی ز سر سنگ عقابی به هوا خاست.
نکته طلایی 6 : با فعل ناگذر امکان دارد قید یا متمّم قیدی همراه شود امّا جزءِ اجزای جمله به حساب نمی آیند.
امروز پدرم به اداره می رود. ( امروز : قید زمان / به اداره : متمّم قیدی )
نکته طلایی 7 : هرگاه فعل جمله ناگذر باشد، آن جمله دو جزئی است. ( نهاد + فعل ناگذر ) قید ها و متمّم های قیدی در شمارش اجزا به حساب نمی آید.
نکته طلایی 8 : نام دیگر فعل ناگذر فعل لازم است.
نکته طلایی 9: می توان بعضی از فعل های ناگذر را تبدیل به فعل گذرا به مفعول کرد به این نوع گذرا ، گذرای سببی گویند. فرمول گذرای سببی : بن مضارع از فعل ناگذر + ان + شناسه د یا ید ( اند ، انید )
مثال : دوید ( دواند ) اسب دوید. او اسب را دواند. پرید ( پراند ) جهید ( جهاند )
نکته طلایی 10 : اگر بخواهیم از دو فعل نشست و شکست گذرای سببی بنا سازیم، فقط از دو حرف اوّل بن مضارع آن استفاده می کنیم. نشست ( نش + ان + د یا ید ) نشاند شکست ( شک + ان + د یا ید ) شکاند
نکته طلایی 11 : بعضی از فعل ها گاهی ناگذر و گاهی گذرا به مفعول هستند. به این نوع افعال ، افعال دو وجهی یا ذو وجهین گویند. فعل هایی مانند : شکست ، ریخت ، گداخت ، افزود ، گسست دو وجهی هستند.
نکته طلایی 12 : بعضی از فعل ها علاوه بر نهاد در قسمت گزاره نیاز به مفعول دارند ، به این نوع افعال گذرا به مفعول یا فعل متعدّی گویند. فعل هایی مانند : زد، خورد ، نوشید ، چشید ، خواند ( قرائت کرد ) کاشت ، دوخت ، پراند ، پوشید ، دید و ... افعال گذرا به مفعول در جواب چه کس را ؟ یا چه چیز را ؟ می آید.
او درسش را خواند. او چه چیز را خواند ؟ درسش را ( درس : مفعول / ش : وابسته به مفعول ، مضاف الیه )
نکته طلایی 13 : مفعول گاهی با نشانه ( را ) و گاهی بدون نشانه می آید.
نکته طلایی 14 : اگر فعل جمله ی ما گذرا به مفعول باشد، آن جمله سه جزئی است. ( نهاد + مفعول + فعل )
نهاد و مفعول می توانند ، وابسته داشته باشند امّا این وابسته ها جزءِ اجزای اصلی به حساب نمی آیند.
مادر غذ ا را پخت. مادرِ مهربان ِ دوست داشتنی ِ من غذایِ لذیذِ خوشمزه ای را پخت.
نکته طلایی 15 : بعضی از فعل ها در قسمت گزاره فقط نیازمند به یک خبر هستند تا رفع ابهام از نهاد نماید. به این نوع افعال، افعال اسنادی یا افعال گذرا به مسند گویند. افعال اسنادی عبارتند از : است ، بود ، شد ، گشت ، گردید
نکته طلایی 1۶ : فعل های اسنادی اگر تغییر معنا دهند، دیگر اسنادی نیستند.
هوا سرد است. نان در سفره است. ( وجود دارد )
او عاقل گشت. او در پارک گشت ( جست و جو کرد ، گردش کرد )
آب سرد شد. شد حکیمی پیش حاکم وقت. ( رفت )
او درس خوان بود. آب در کوزه بود. ( وجود دارد )
نکته طلایی 17 : اگر فعل ما اسنادی باشد جمله سه جزئی است و از ( نهاد + مسند + فعل اسنادی ) تشکیل می شود. مسند ، یک خبر یا یک حالت و یا یک خصوصیّتی است که به کمک فعل اسنادی به نهاد جمله نسبت می دهیم.
مسند در جواب سوال جه ؟ چی ؟ می آید. تن زنده والا به ورزندگی است. تن زنده والا چه است ؟ ( به ورزندگی است .)
نکته طلایی 18- مسند در جملات اسنادی به سه شکل دیده شده است.
الف - مسند به شکل اسم مانند : این جا رشت است. ( رشت : مسند )
ب – مسند به شکل صفت مانند : پدرم مهربان است. ( مهربان : مسند )
پ - مسند به شکل ( حرف اصافه + اسم ) این نوع مسند را با متمّم اشتباه نگیریم.
مثال : انگشتر مادر از طلا است. ( از طلا : مسند ) این لباس از ابریشم بود. ( از ابریشم : مسند )
نکته طلایی 19 : گاهی مسند برای کامل شدن معنای خود نیازمند به یک متمّم است. این متمّم همراه با مسند یک جزء را تشکیل می دهد. به این نوع متمّم؛ متمّم برای مسند گویند.
مثال : دلش لبریز از محبّت است. دلش : نهاد لبریز: مسند از محبّت : متمّم برای مسند
مثال : دشت پر از سبزه است. دشت : نهاد پر : مسند از سبزه : متمّم برای مسند
نکته طلای 20 : فعل های است ، بود ، شد ، گشت و گردید زمانی اسنادی هستند که به تنهایی بیایند.
هوا سرد است. ( اسنادی ) او غذا خورده است. ( خورده است : غیر اسنادی )
او عاقل بود. ( اسنادی ) او خفته بود. ( خفته بود : غیر اسنادی )
اسم چیست ؟ کلمه ای است که برای نامیدن کسی یا چیزی یا حیوانی دلالت کند. اسم نه زمان دارد و نه شخص
مثال : فرهاد ، اسب ، رایانه و ...
نکته ی طلایی1 : بعضی از اسم ها بر حالت های درونی دلالت دارند. مثال : محبّت ، مهر ، انسانیّت ، مردانگی و ...
نکته ی طلایی2 : بعضی از اسم ها بین اسم انسان و حیوان و عناصر طبیعت و هم چنین گل ها مشترک هستند.
مثال : شقایق ، نسترن ، نیلوفر ، آهو ، پروانه ، ژاله ، شبنم ، ستاره
نکته ی طلایی 3 : مصدر ها ، اسم مصدر ها و حاصل مصدر ها جزءِ اسم ها به شمار می روند.
مثال : رفتار ، ورزش ، دوخت و دوز ، خوبی ، خود خواهی و ...
توجّه : اسم از چند نظر مورد بررسی قرار می گیرد.
1- مفرد و جمع و اسم جمع 2- عام و خاص 3- معرفه و نکره 4- مفاهیم انتزاعی و مفاهیم عام 5- ساختار اسم ها
* اسم مفرد : اسم مفرد هیچ علامتی ندارد. مثال : کتاب ، پدر ، معلّم ، زندگی و ...
* جمع : بربیش از دو یا چند اسم دلالت می کند.
نکته ی طلایی 4 : نشانه های جمع بر دو قسمت تقسیم می شود :
الف – نشانه های جمع فارسی ( ها – ان ) مثال : کتاب ها ، مادران ، استادان
ب – نشانه های جمع عربی
ب /1 : جمع مذکّر سالم : ( ون ، ین ) انقلابیون ، مدرّسین )
ب /2 : جمع مونّث سالم : ( ات ) اکتشافات ، اختراعات )
ب /3 : جمع مکسّر : این جمع قانون مند نیست و سماعی است. مکاتیب ، حِرَف ، ادویه ، اطعمه ، امتعه و ..
نکته ی طلایی 5 : واژه های فارسی را نباید با نشانه جمع عربی جمع بست. واژه های گزارشات ، پیشنهادات ، سفارشات ، بازرسین ، داوطلبین و ... نادرست هستند.
نکته ی طلایی 6 : کلمات فارسی را نباید در قالب جمع مکسّرعربی برد. بنابر این واژه هایی مانند: بنادر ، میادین ، دراویش ، اساتید و ... نادرست هستند.
نکته ی طلایی 7 : جمع مکسّر عربی دوباره قابل جمع بستن نیست. واژه هایی مانند : اَسنادها ، علوم ها ، مدارکات ، وسایل ها ... نادرست هستند.
نکته ی طلایی 8 : واژه هایی مانند : شیر آلات ، ابزار آلات ، سبریجات ، ترشیجات و ... بر مفهوم مجموعه دلالت دارندودر مفهوم جمع نیستند.
* اسم جمع : اسمی است که خود نشانه ی جمع نداردولی در معنا جمع است. مانند : سپاه ، لشکر ، قوم ، گروه ، ملّت و ...
نکته ی طلایی 9 : اسم جمع را می توان دوباره جمع بست. ملّت ها ، مردمان ، قوم ها
نکته ی طلایی 10 : گاهی پسوند نشانه ی جمع ( ها ) بر مفهوم بیان نوع و تقریب است.
مثال : سعدی ها ، مولوی ها ، حافظ ها ، طرف های غروب ، دمدمه های صیح
نکته ی طلایی 11 : هر پسوند ( ان ) نشانه ی جمع نیست بنابراین پسوند ( ان ) انواعی دارد.
۱- ( ان ) زمان : صبحگاهان ، شامگاهان ، سحرگاهان
2 - ( ان ) مکان : دیلمان ، گیلان ، سپاهان
3- ( ان ) فاعلی : خندان ، نازان ، گریان ، شتابان
4- ( ان ) نسبت : بابکان ، اشکان ، کاویان
5- ( ان ) مصدری : حنا بندان ، یخ بندان ، شیرینی خوران 6 - ( ان ) شباهت : ماهان ، کوهان
نکته ی طلایی 12 : اگر واژه ای در آخر به واو ( و ) کشیده ختم شود ،به هنگام جمع بستن با نشانه ی جمع ( ان ) بین واژه و نشانه ی جمع ( ی ) میانجی می آ ید. دانشجو + ی + ان : دانشجویان هنر جو + ی + ان : هنر جویان
نکته ی طلایی 13 : هرگاه واژه ای در آخر به ( ه ) غیر ملفوظ ختم شود، به هنگام جمع بستن با نشانه ی جمع ( ان ) پسوند ( ه ) حذف می شود و تبدیل به پسوند ( گ ) می گردد. تشنه + ان : تشنگان خسته + ان : خستگان
نکته ی طلایی 14 : واژه هایی مانند : ابرو ، گیسو ، جادو ، زانو ، بانو و ... به هنگام جمع بستن با پسوند ( ان ) نیازی به ( ی ) میانجی ندارند بلکه فقط در تلفّظ یک( و ) افزایش می یابند.
* اسم عام : اسمی است که بر یک مفهوم کلّی دلالت دارد و می توان برای آن نمونه های مختلف آورد. واژه هایی مانند : کتاب ، میز ، درخت ، استان ، شهر ، کشور ، رود ، کوه ، دشت و ... عام هستند.
نکته ی طلایی 15 : اسم عام سه شرط را می پذیرد: 1- قابل جمع بستن است. کتاب ها 2- پسوند نکره ( ی ) می پذیرد: کتابی 3- قبل از اسم عام می تواند این ، آن ، همین و همان بیاید. این کتاب ، همین معلّم
* اسم خاص : اسمی است که منحصر به مفرد است و نمی توان برای آن نمونه های مختلف آورد.
مثال : رشت ، گیلان ، البرز ، سپید رود ، بندر انزلی ، رخش و ...
نکته ی طلایی 16 : اسم خاص قابل جمع بستن نیست و قبل از اسم خاص این و آن و همین و همان نمی آید.
حافظ ها این سپید رود
نکته ی طلایی 17 : اسم همه ی انسان ها ، اسم کوه ها ، اسم دریا ها ، اسم رود ها ، رودخانه ها ، اسم کتاب های مقدّس ، اسم شهر ها ، کشور ها ، اسم استان ها و ... اسم خاص هستند. فومن ، ایران ، دجله ، سهند ، تورات
نکته ی طلایی 18 : اسم بعضی از گل ها ، حیوانات و عناصر طبیعت بین اسم عام و خاص مشترک هستند ، بستگی به کاربرد آن ها در جمله دارد. اگر در نام واقعی خود باشند ، عام هستند در صورتی که نام انسان باشند خاص هستند. ستاره می درخشد. ( ستاره : عام ) ستاره دختر شایسته ای است. ( ستاره : خاص )
نکته ی طلایی 19 : اسامی حیواناتی که جنبه ی مذهبی ، تاریخی و اساطیری دارند ، خاص هستند.
مثال : رخش ، مرغ هما ، ذوالجناح ، دُلدُل ، ققنوس و ...
نکته ی طلایی 20 : تمامی اسم خاص ها شناس ( معرفه ) هستند. اسم شناس اسمی است که در نزد شنونده مشخّص و معلوم باش
این همه آفریده که می بینید که این قدر زیاد است،این همه را آفریننده ای آفرید که خداوند گار است و نعمت های ما از ایشان است.آفریدگار را باید بپرستیم و از نعمت او شکر گذاری و تشکر باید بکنیم.
فکر کردن درباره ی کار آفریننده و آفریده شده،روشنایی و نور یه دل ها می بخشد و فکر نکردن و نادانی کردن تاریکی به دل ها می دهد و نتیجه نادانی گمراهی است.
*********************************************************************************
باد بهاری وزید از طرف سبزه زار.
باز صدای پرندگان به گوش گردش روزگار رسید.
بلند شو و از فرصت استفاده کن.
وزیدن باد بهاری،صدای آهنگین پرندگان و بوی خوب گلها.
هر چیزی که در نیا هست.
از خداوند یاد میکند.
بلبل و قمری و پرندگان با صدای زیبای خود چه چیزی را یاد آوری کردند؟
یاد خداوند و آفریدگار.
انسان عاقل یه هر چیزی حتی گل و برگ هم نگاه کند.
به شناخت خداوند بیشتر پی میبرد.
و معفت و مهربانی خداوند مانند دفتری است که ورق هایش هیچ وقت تمام نمی شوند.
***
"خود ارزیابی"
1-چه چیزی سبب افزایش روشنایی دل می شود؟
فکر کردن دربارهی کار آفریننده و آفریده شده.
2-منظور از بیت«برگ درختان سبز در نظر هوشیار،هر ورقش دفتری ست معرفت کردگار»چیست؟
یعنی آدم عاقل و زیرک به هر چیزی که نگاه کند بیشتر به شناخت خداوند پی می برد.
3-به نظر شما بلعمی بر چه چیزی تاکید می کند؟
وزیدن باد بهاری،صدای پرندگان،بوی خوب و خوش گلزار.
**************************************************************
تعریف جمله:جمله به مجموع چند کلمه می گویند که مفهومی داشته باشد و پیامی را از گوینده به شنونده منتقل کند.
***************************************************************
انواع جمله:
جمله خبری:به جمله ای می گویند که خبری را بیان می کند مانند:دوستم امروز به مدرسه نیامد.
جمله امری:به جمله ای می گویند که در آن دستوری یا خواهشی وجود داشته یاشد مانند:در را ببند.
جمله پرسشی:جمله ای است که پرسشی را بیان می کند مانند:ساعت چند است؟
جمله عاطفی:جمله ای اسن که در آن احساس شگفتی و عاطفی وجود داشته باشد مانند:چه گل زیبایی!
***********************************************************
برای موزون تر شدن وزیبا و آهنگین تر شدن شعر گاهی جای اجزای آن تغییر می کنند مثلا گاهی اوقات فعل به جای آخر جمله در اول جمله وجود دارد مانند:باز به گردون «رسید»ناله ی هر مرغ زار.
سه حرف اصلی "ح ب ب" : حبّ ٬ حبیب ٬ محبوب ٬ حبیبه
سه حرف اصلی "ا م ر" : امیر٬ مامور٬ امور ٬ اَمر ٬ اوامر ٬ اُمرا
سه حرف اصلی "ج ل ل" : جلیل ٬ مجلل ٬ تجلیل ٬ جلال ٬ جَلاله
سه حرف اصلی "و ح د" : وحید ٬ واحد ٬ موحد ٬ توحید ٬ وحدانیت
سه حرف اصلی "ح ق ق" : تحقیق ٬ محقق ٬ حقیقت ٬ حقّ ٬ حقوق
سه حرف اصلی "ش ر ع" : شرع ٬ مشروع ٬ شریعت ٬ شارع ٬ تَشَرُع
سه حرف اصلی "د ر س" : درس ٬ مدرسه ٬ تدریس ٬ مدرّس ٬ دروس
سه حرف اصلی "س ج د" : سجده ٬ مسجد ٬ سجود ٬ ساجد ٬ مساجد
سه حرف اصلی "ش ر ک" : شرکت ٬ شراکت ٬ شریک ٬ مشرک ٬ شِرک
سه حرف اصلی "س ک ن" : مسکن ٬ تسکین ٬ سکنی ٬ سکونت ٬ ساکن
نکته: آیا معنی همه این واژهها را میدانید؟
زندگی نامه خوارزمی
ابو عبدالله محمد بن موسی خوارزمی که ریاضیدانان اروپا او را algoritmus می خوانند یکی از نخستین و بزرگترین ریاضیدانان و اختر شناسان ایران است که در بغداد کار میکرد .از زندگی و خانواده او آگاهی زیادی در دست نیست جز در حدود سال 175 – 180 هجری – در خوارزم متولد و هنگام جوانی در خزانه الحکمه مامون مشغول به کار و تحقیقات شد و پس از سالها فعالیت شبانه روزی بلاخره در حدود سال 225 – 232 هجری – دعوت حق را لبیک گفته و به دیار باقی شتافت .
برخی ار تاریخ نویسان عنوان مجوسی را به دنبال نام او اورده اند ، معلوم میشود در خانواده ای با فرهنگ از زرتشتیان خوارزم زاده شد و به همین مناسبت به احتمال قوی به نوشته های علمی ایرانی پیش از یورش عرب دسترسی داشته است
زمان خوارزمی :
روزگار خوارزمی به روزگار زرین در دوران حکومت خلیفه های عربی معروف است . روزگاری که هارون بر سرزمین های خلافت شرقی فرمان میراند . این روزگار دوران شکفتن فرهنگی است که مرکز ثقل آن در ایران بوده است
زندگی خوارزی با خلافت مامون متقارن بود . مامون به کوشش و همراهی طاهر فرزند حسین معروف به ذوالیمینین بر برادر خود امین پیروز شد.
کارهای خوارزمی در زمینه اختر شناسی :
نخستین اثری که خوارزمی در بغداد نوشت ، تنظیم جدول سینوس ها بود . خوارزمی این اثر خود را با توجه به کارهای بطلمیوس و جدول های دانشمندان هندی تنظیم کرد . ولی خود آنها را مورد تحقیق قرار داد و در نتیجه جدول او به مراتب دقیق تر از جدول های یونانی و هندی است
در واقع سه اثر خوارزمی
1. زیج الاول
2. زیج الثانی
3. السند هند الصغیر
به رصد هایی که در زمان مامون صورت گرفت به سیدهانتا مربوط میشود .زیرا سند هند همان سیدهانتای هند است . سیدهانتا به چند کتاب اختر شناسی و ریاضی گفته می شود که در هند تنظیم شده است و کهن ترین آنها مربوط به نیمه نخست قرن پنجم میلادی است .یکی از این کتابها در زمان منصور خلیفه دوم عباسی به بغداد آورده شد و توسط ابراهیم فرزند حبیب فزاری به یاری مانکا ، صفیر هند در بغداد ترجمه شد و ریاضیدانان و اختر شناسان حوزه خلافت بغداد برای نخستین بار با دانش ریاضی و اختر شناسی هند آشنا شدند .
ترجمه فزاری تا زمان خوارزمی مبنای کار اخترشناسان بود ولی پس از آن که خوارزمی دو زیج خود را ارائه کرد مرجع مطمئن تری برای اختر شناسان پدید آمد . خوارزمی در تنظیم این دو زیج به احتمال قوی روش تلفیقی خود را با استناد به دانش های یونانی ، هندی و ایرانی به کار برده است
خوارزمی از راه ترجمه سیدهاتنا با مکتب ریاضی و اختر شناسی هند و از راه ترجمه مجسطی کتاب بطلمیوس با مکتب یونانی آشنا شد. خوارزمی ترجمه هایی از نوشته های ارسطو و اقلیدس و دیگران با مکتب یونانی آشنا شد .به جز آنکه به خاطر بستگی هایی که با پاسداران فرهنگ ایرانی داشت کم و بیش از دانش نیاکان خود با خبر بود . رساله های زیج اول و زیج دوم خوارزمی به احتمال زیاد بر اساس دو رصدی که اولی در بغداد و دومی در دمشق انجام گرفت نوشته شده است
نوشته های خوارزمی در زمینه اختر شناسی و جغرافیای ریاضی اثر زیادی در کارهای دانشمندان بعدی داشته است. در واقع مسلمه مجریطی صورت تازه ایی از جدول هاب فلکی را بر اساس کارهای خوارزمی تنظیم کرد و همین جدول های مجریطی است که اساس کار اخترشناسان اروپای غربی قرار گرفت
1. صورت الارض
نخستین اثر علمی در دوران تازه شکوفایی دانش در زمینه جغرافیا دانست . خوارزمی واژه صورت الارض را به همان معنایی به کار برده است که ما امروز آن را جغرافی می نامیم
گرچه این کتاب بر اساس جغرافیای بطلمیوس تنظیم شده است ولی به هیچ وجه نمیتوان آن را ترجمه ای از جغرافیای وی دانست خوارزمی در این کتاب تقسیم بندی مطالب را به صورتی غیر از جغرافیای بطلمیوس انجام داده است و تحت تاثیر فرهنگ و باورهای ایرانی به تقسیم بندی اقلیم های هفت گانه گرایش دارددر حالی که بطلمیوس از بیست و یک ناحیه نام میبرد با وجود این ها باید گفت که خوارزمی برای نوشت کتاب صورت الارض کتاب جغرافیای بطلمیوس را پیش روی خود داشته است
کارهای خوارزمی در زمینه حساب و جبر :
کارهای خوارزی در زمینه حساب و جبر در تاریخ ریاضیات و از دیدگاه مسیر تکاملی ریاضیات اهمیت بسیار زیادی دارد
تالیف خوارزمی در باره حساب به نام
1. حساب الهند
این کتاب تنها از طریق ترجمه لاتینی آن به ما رسیده است و نسخه منحصر به فرد این ترجمه به زبان لاتینی و با عنوان Algorithmi numero indorum در کتابخانه دانشگاه کمبریج نگهداری میشود
این کتاب در پیشرفت بعدی ریاضیات در اروپای غربی و جنوبی نقشی اساسی داشته است زیرا اروپای غربی و جنوبی نقشی اساسی داشته است . زیرا اروپایی ها به وسیله آن با روش هندی عدد نویسی یعنی نمادهای ده گانه هندی با به کر بردن صفر و استفاده از نظام موضعی بودن رقم ها آشنا شدند
از آنجا که در اروپای غربی و جنوبی این شکل عدد نویسی را از کتابی یاد گرفتند که به زبان عربی نوشته شده بود و نویسنده آن نیز در کشور های عربی زبان زندگی میکرد رقم های هندی دستگاه عدد نویسی دهدهی را به اشتباه رقم های عربی نامیدند
خوارزمی مسئله هایی را که به معادله درجه اول منجر می شود از راه حسابی و با روش های یک فرضی و دو فرضی حل میکند روش یک فرضی همان روشی است که امروز هم با نام راه حل فرضی مورد استفاده قرار میگیرد و خوارزمی آن را از هندی ها گرفته است
روش دوم یعنی روش دو فرضی به این ترتیب بود که با فرض دو عدد دلخواه برای مجهول هر بار میزان اشتباه را به دست آورده و به کمک انها مقدار واقعی مجهول را محاسبه می کرد . اگر به زبان نمادهای امروزی جبر صحبت کنیم ، روش دو فرضی را میتوان به این ترتیب شرح داد
فرض کنید f(x) = p ، که در آن f(x) تابعی خطی نسبت به x و p مقدار تابت باشد در آغاز x=a و سپس x=b و به دست می اوریم
f(a) = A و f(b) = B
P-A را با E و P-B را با K نشان می دهیم در این صورت داریم
X = (bE – Ak)/(E – K)
البته به گمان خوارزمی رابطه ای که در اینجا به دست می آید و به یاری آن میتوان مقدار مجهول را پیدا کرد تصادفی است
1. جبر
کتاب جبر خوارزمی نقشی بسیار اساسی در تاریخ ریاضیات داشته و نمونه مشخصی است از پژوهش های ریاضیدانان ایرانی در دوره ای از تکامل ریاضیات که سمتگیری کاربردی داشته است .این کتاب بعدها به زبان لاتین ترجمه شد و برای مدتی طولانی تنها کتاب درسی ریاضیات در اروپای غربی بود
برخی از مطالب این کتاب ، کارهای دیوفانت و دانشمندان هندی را به یاد می آورد و به همین مناسبت برخی گمان می بردند که خوارزمی از این سرچشمه ها استفاده می کرده است ، برخی از روش هایی که خوارزمی برای حل معادله به کار برده ما رو به یاد دیوفانت می اندازد ولی خوارزمی به هیچ وجه از کوتاه نویسی که خاص جبر دیوفانت است استفاده نمی کند و اصطلاح های او را به کار نمی برد به جز این بررسی های تاریخی نشان داده است که آشنایی دانشمندان دربار خلیفه عربی با کارهای دیوفانت بعد از تنظیم کتاب خوارزمی بوده است
به همین ترتیب به دلیل اختلاف هایی که بین روش های خوارزمی با روش های دانشمندان هندی در حل معادله ها وجود دارد میتوان نتیجه گرفت که او در کتاب جبر و مقابله خود از روش های هندی هم پیروی نکرده است
جبر خوارزمی حتی از دیدگاهی که دنبال می کند ارتباطی با جبر یونانی ندارد یونانی ها در بخش عمده ای از کارهای خود هیچ ضرورتی نمیدیدند که به کاربرد مفهوم های عملی توجه کنند در حالی که خوارزمیدرست برعکس عمل میکرد و تلاش او در اینت جهت بود که علم را به خدمت زندگی بگمارد هدف علمی آن را بشناسد و بشناساند . جبر خوارزمی بخش های ویژه ای درباره تجارت ، تقسیم ارث و عمل کردن به وصیت ها دارد و بر خلاف یونانی ها که همه چیز را به هندسه منجر می کردند خوارزمی برخی از مسئله های هندسی را با یاری معادله حل میکند
ارزش علمی کار خوارزمی در این است که کتاب او تنها رساله ای درباره حل مسئله نیست بلکه خوارزمی الگوریتم حا معادله ها را مطرح میکند کاربرد آن را هم توضیح میدهد و هر جا لازم می بیند از روش های هندسی هم سود می جوید
واژه جبر که خوارزمی برای نامیدن این شاخه از دانش ریاضی انتخاب کرده است معرف درستی این اندیشه است . خوارزمی جبر را به معنای جبران کردن می گرفت که به زبان امروزی به معنای انتقال یک عدد با یک جمله منفی از یک سمت به سمت دیگر معادله است که آن را به عدد یا جمله ای با ضریب مثبت تبدیل می کند
در کنار واژه جبر به واژه مقابله بر میخوریم که معرف عمل دیگری در معادله است : معادل قرار دادن دو عبارت برابر در دو سمت معادله
بهاء الدین عاملی معروف به شیخ بهائی ریاضیدان آغاز سده شانزدهم میلادی خیلی خوب دو واژه جبر و مقابله را تعریف میکند ، شیخ بهائی می گوید :
قسمتی از معادله را که شامل مقدار منفی است ممیتوان حذف کرد و به طرف دیگر معادله افزود این عمل را جبر گویند جمله های مشابه را میتوان از دو طرف معادله حذف کرد این عمل مقابله است
عمل های جبر و مقابله به زبان امروزی ، عبارتند از انتقال جمله ای از یک سمت به سمت دیگر معادله – با تغیر علامت – و جمع جبری جمله های مشابه
در کتاب جبر خوارزمی راه حل معادله های درجه اول و دوم شرح داده شده است درست است که خوارزمی برای حل معادله های درجه دوم به ظاهر راه حل کلی نمیدهد و با تقسیم معادله های درجه دوم به پنج گونه مختلف برای هر کدام راه حلی جداگانه ارائه می کند ولی ضمن حل نمونه های عددی اغلب همان دستوری را دنبال میکند که امروز برای حا معادله های درجه دوم می شناسیم – نمونه معادله حل شده توسط خوارزمی و مقایسه با روش امروزی در صفحه 74 الی 79 کتاب نگاهی به تاریخ ریاضیات در ایران اثر پرویز شهریاری -
نام خوارزمی در آغاز با ترجمه کتاب حساب الهند او به اروپا رفت و الخوارزمی به صورت لاتینی شده آن الگوریتموس تبدیل شد و بعد ها به تدریج در تمامی اروپای غربی و جنوبی با نام الگوریتموس و بعد ها الگوریتم از راه عدد نویسی هندی آشنا شدند . ولی به تدریج این اصطلاح به هر دستگاه یا دنباله ای از محاسبه داده شد
به این نکته باید توجه کرد که واژه الگاریتم هیچ ربطی با واژه الگوریتم ندارد در ضمن الگوریتموس در آغاز در اروپای غربی به معنای محاسبه شمرده می شد و بعد ها به شاخه ای از منطق ریاضی شمرده شد
نامی که خوارزمی بر کتاب جبر خود گذاشته است امروز در همه زبان های زنده دنیا باقی مانده است : در زبان فرانسوی Algebre ، در زبان انگلیسی Algebra ، در زبان روسی آلگبر و غیره . میبینیم حتی حرف تعریف ال هم از ابتدای آن حذف نشده است
تا بیش از نیم سده پیش در ایران کتاب های درسی و غیر درسی جبر را با عنوان جبر و مقابله می نوشتند
یکی از کارهای پر ارزش خوارزمی قبل ار پیدایش نمادها و واژه های تازه پیدا کردن واژه و اصطلاح های مناسب در قلمرو جبر بود برای نمونه برای مجهول از واژه شیء استفاده می کرد و آن را درست به همان مفهومی که امروز از نماد X استفاده می کنیم به کار می برد . انتقال این واژه به اروپا و نوشتن آن به صورت X در آغاز نماد x و سپس سایر نماد ها را برای بیان مقدارهای مجهول به وجود آورد
از میان کتاب های خوارزمی تنها کتاب جبر او به همت زنده یاد حسین خدیو جم به فارسی بر گردانده شده است
کتاب جبر و مقابله خوارزمی دو بخش دارد که در بخش اول به حل مسئله هایی درباره شش نوع معادله صحبت میکند و راه حل ها همه جبری و گاه هندسی اند و در بخش دوم از کاربرد ها بحث میکند و نمونه هایی از مسئله هایی می آورد که بیشتر مربوط به تقسیم ارث و عمل به وصیت هاست
کتاب خوارزمی ابتدا در اروپا در قرن ششم – سده دوازدهم میلادی – توسط جراد کرمونایی ترجمه شد در همین سده ترجمه دیگری از رابرت چستری باز هم به زبان لاتین انجام گرفت و از قرن هشتم – قرن شانزدهم میلادی – ابتدا توسط آدریان رومانوس و سپس دیگران کتاب را به زبان های مختلف اروپایی ترجمه کردند.
کنایه ،به معنی پوشیده سخن گفتن وترک صراحت است . مثلا وقتی کسی در بحث با دیگری می گوید: من چندین پیراهن بیشتر از تو پاره کرده ام، به کنایه می گوید که : من بیشتر از تو عمر کرده ام وتجربه بیشتری دارم. چون لازمه پاره کردن پیراهن های بیشتر ، داشتن سن وسال بیشتر است. هم چنین وقتی می گویند : او را به دنبال نخود سیاه فرستادم ، یعنی او را به دنبال چیزی نایاب فرستاده اند وبسیار خواهد گشت ونخواهد یافت.
کنایه هم در گفتار ومثل های مردم رواج دارد وهم در شعر ونثر به فراوانی به کار می رود. ونمونه هایی از این کنایات که در ادبیات فارسی ودر زبان مردم متداول است، به قرار زیر می باشد:
گندم نمای جو فروش: حیله گر وفریب کار
با حلوا حلوا گفتن دهن شیرین نمی شود: با سخن گفتن مشکلی حل نمی شود وعمل لازم است.
تا تنور گرم است باید نان را پخت : کار را باید به موقعش انجام داد.
چشم وگوش بسته : بی اطلاع.
پایت را به اندازه گلیمت دراز کن : حد خودت را بشناس.
کمر بستن: آماده شدن.
تا خرخره خوردن ،روی کسی را زمین انداختن ، شکم را صابون زدن هم کنایه است.
اغلب مثل های معروف نوعی کنایه هستند.
1-تکلیف دانش آموز : چند نمونه کنایه که در اینجا ذکر نشده پیدا کرده وبنویسید.
2-با استفاده ازبرخی کنایات زیر،متن یا شعری بنویسید.
آب به دهنم خشک شد- رویش را زمین نزدم- شستم خبردارشد- قالب تنم بود- شش دانگ حواسم
پیش اوبود- شکمم را صابون زدم- بی دست وپا وپخمه- کاسه وکوزه مان یکی شده بود- کش رفتم- مثل
مرغ سربریده- چانه اش گرم شد- پشت دستم را داغ کردم- نو نوار شدم- تا خرخره خوردم- خم به ابرو
نیاورد- دماغ سوخته- شاخ در آوردم- سردماغ شدم- چند مرد حلاجی???
حس آمیزی
در اصطلاح ،از رهگذر آمیختن دو حس با یکدیگر ،ایجاد می شود .
مثلا ، دیدن رنگ یا اندازه یاشکل ظاهری هر چیزی ،کار حقیقی حس
بینایی است .اما "دیدن عطر" یا" شنیدن رنگ" ،" آواز روشن "و
" جیغ بنفش " کاربردی است مجازی ،از حواس بینایی وشنوایی،
برای ادراک پدیده هایی"که در حوزه های آن حواس واقع نیستند .
مثال :
1- کسی نیست بیا زندگی را بدزدیم میان دو دیدار تقسیم کنیم
2- خبر تلخ 3- بوی بهبود 4- نگاه سرد 5 بهانه های رنگین
6- ترانه های (قصه های )شیرین 7- بوی قیامت
8 جواب تلخ (بغض تلخ) 9- بوی نمناک علف 10-گفتار رنگین
11-سلام خشک 12-مرگ تلخ 13- بوی بهار 14- قیافه با نمک
15- از صدای سخن عشق ،ندیدم خوشتر.
.: Weblog Themes By Pichak :.