با سلام به وبلاگ معلم كلاس ششم خوش آمديد؛ لطفاً با نظرات خود ما را ياري نمائيد؛ اميدوارم لذت ببريد و براي بهتر شدن وبلاگ نظر بدهيد؛ چرا خواب بین‌الطلوعین روزی انسان را کم می‌کند؟
زیارت عاشورا
امام باقر(ع) می‌فرماید: روزی‌ها معین و تقسیم شده است و خدای را فضل و زیادتی است که آن را از طلوع فجر تا طلوع خورشید تقسیم می‌کند. ذکر خدا بعد از طلوع فجر در تحصیل روزی مؤثرتر است از سفر کردن و کوشیدن.
چرا خواب بین‌الطلوعین روزی انسان را کم می‌کند؟

به گزارش گروه فرهنگی "رویکرد" انسان از آن جهت که صاحب فکر و اندیشه است، می‌خواهد در مورد بسیاری از مطالب پرس‌وجو کرده، چرایی و چگونگی مطالب را دریابد. از جمله مسائلی که فکر انسان را به خود معطوف داشته، مسائل مربوط به «رزق و روزی» انسان و دیگر موجودات است به طوری که همواره در پی آن است تا روزی‌ِ بیشتری به دست آورد.
انسان سؤالات فراوانی را در این مورد در ذهن خود می‌یابد، تا آنجا که اگر بگوییم بعضی از سؤالات به صورت روزانه در بین مردم جریان دارد، سخن به گزاف نگفته‌ایم.
سؤالاتی از این قبیل:
- عوامل مؤثر در افزایش روزی چیست؟ اسباب و علل کاهش روزی کدام است؟
- فلسفه وسعت رزق یک گروه و اندک بودن رزق گروهی دیگر چیست؟
- نقش تلاش و سعی انسان برای به دست آوردن روزی و ارتباط آن با تقدیر روزی چگونه است؟
- آیا دعا در افزایش روزی مؤثر است؟
- تا چه اندازه رزق حلال و حرام در سرنوشت انسان مؤثر است؟

کتاب «رزق و روزی از دیدگاه قرآن و حدیث» اثر علی متین، به سؤالات و دغدغه‌های افراد در خصوص کسب رزق و روزی از دیدگاه قرآن و حدیث پاسخ گفته است که در ادامه می‌خوانید:
تأثیر دعا در فراخ‌ دستی امر مسلمی است، اما دعا در بعضی از اوقات تأثیرش افزون شده و در وسعت رزق و روزی مؤثرتر می‌نماید؛ از جمله آن اوقات، بین طلوعین است که در روایات معصومین (ع) به آن توجه شده است:
حسین بن مسلم می‌گوید: به امام باقر(ع) گفتم جانم فدایت آنها [اهل سنت] می‌گویند: خواب بعد از فجر مکروه است، چرا که روزی‌ها در این وقت تقسیم می‌شود. فقال: الارزاق موظوفة مقسومة، والله فصل یقسمه من طلوع الفجر الی طلوع الشمس، وذلک قوله: «وَاسْأَلُوا اللَّهَ مِن فَضْلِهِ» ثم قال: وذکرالله بعد طلوع الفجر ابلغ فی طلب الرزق من الضرب فی الارض؛ روزی‌ها معین و تقسیم شده است، و خدای را فضل و زیادتی است که آن را از طلوع فجر تا طلوع خورشید تقسیم می‌کند و این فرموده اوست که: «از خدا فضل او را بخواهید» امام سپس فرمود: ذکر خدا بعد از طلوع فجر در تحصیل روزی مؤثرتر است از سفر کردن و کوشیدن.
در غررالحکم نیز آمده است:
قال علی (ع): الجلوس فی المسجد من بعد طلوع افجر الی حین طلوع الشمس للاشتغال بذکرالله سبحانه، اسرع فی تیسر الرزق من الضرب فی اقطار الارض؛ نشستن در مسجد بعد از طلوع صبح تا وقت طلوع آفتاب از برای مشغول بودن به ذکر خدا - که پاک است - شتابان‌تر است در آسان کردن روزی از حرکت در اطراف زمین؛ یعنی از رفتن به اطراف زمین از برای تجارت.
خواب بین الطلوعین
در روایات و سخنان معصومین (ع) از یک طرف به دعای بین الطلوعین برای جذب روزی، امر شده و آن را مؤثرتر از تلاش دانسته‌اند و از طرف دیگر، انسان‌ها را از خواب بین‌الطلوعین برحذر داشته‌اند، چرا که موجب فقر و نقصان و کاهش رزق و روزی می‌شود.
امام صادق (ع) می‌فرماید:
خواب بامداد نامبارک است، روزی را پس می‌زند، رنگ انسان را زرد می‌کند، رنگ صورت را تغییر داده و زشت می‌کند؛ این، خواب هر فرد بدبخت است، زیرا خدا روزی انسان‌ها را در بین طلوعین (فجر و طلوع آفتاب) تقسیم می‌کند. مبادا، در آن وقت بخوابید.

امام رضا (ع) در ذیل آیه «فَالْمُقَسِّمَاتِ أَمْراً» فرمود: فرشتگان روزی آدمیان را بین طلوع فجر و طلوع آفتاب تقسیم می‌کنند، هر کس در این وقت بخوابد از روزی خود غفلت کرده است.
علامه حسن‌زاده آملی در ذیل این سخن رسول اکرم (ص) که می‌فرماید: «الصبحة تمنع الرزق» می‌گوید: معنی ظاهر آن ظاهر است و باطن آن، این که بامداد هنگام شکار مردم کار است.
از آن‌جا که دعای بین طلوعین موجب جذب روزی می‌شود - که در این زمینه مؤثرتر از تلاش قلمداد شده - طبیعی است که خواب بامداد، انسان را از آن رزقی (فضل الهی) که می‌توانست به واسطه اشتغال به دعا و ذکر بدان دست یابد، محروم می‌کند، پس شاید بتوان گفت از آن‌جا که خواب بامداد با اشتغال به دعا و ذکر منافات دارد و موجب محرومیت انسان از فضل الهی می‌شود، به عنوان یکی از عوامل کاهش رزق به حساب می‌آید.



تاريخ : شنبه 7 شهريور 1394برچسب:, | 6:28 | نویسنده : محمد ابراهيم پاشا |

امام هشتم شيعيان، حضرت على بن موس الرضا- (ع)- برطبق قول مشهور در تاريخ 11 ذيقعده سال 148 و بنا به قول ديگرى 11 ذيحجه در مدينه چشم به جهان گشودند. جد بزرگوارشان امام صادق (ع) به فرزندشان ، امام كاظم- عليه السلام- اشاره نموده، فرمودند: "خداوند عز و جل، دادرس و فريادرس اين امت است و نور و فهم و حكم اين امت را كه بهترين مولود است از صلب او بيرون خواهد آورد . . . ."

نام شريف آن حضرت، "على"، كنيه ايشان "ابوالحسن" و القاب شريفش "رضا" ، "صابر"، "فاضل"، "رضى"، و "وفى" بوده است كه "رضا" از همه معروفتر است. مادر آن حضرت، اسامى متعددى داشتند، از جمله: تكتم، نجمه، سمانه، اروى و امالبنين.

حضرت رضا (ع) به علم و دانش معروف و مشهور بودند. مأمون، خليفه عباسى، مجالس متعددى با حضور فقها، متكلمين و علماى اديان مختلف تشكيل مىداد تا با آن امام مناظره كنند و ايشان كه از آبشخور وحى، سيراب و دروازه شهر علم و حكمت نبوى بودند، بر همگى غالب مىآمدند و همگان به قصور فهم و دانش خويش در برابر اين درياى بىپايان اعتراف مىنمودند. امام صادق- (ع)- مكررا به فرزندشان امام كاظم-(ع)- مىفرمودند: "عالم آل محمد در صلب تو است اى كاش من، او را درك مىكردم! او همنام اميرالمؤمنين، على- (ع)- است."

از جمله خصوصيات اخلاقى آن حضرت اين است كه ايشان هيچ گاه سخنى را قطع نمىكردند. در حضور ديگران پاى خود را دراز نمىكردند و هيچ گاه آب دهان بر زمين نمىانداختند و چون سفره غذا را مىگستراندند، با تمام غلامان خود بر سر سفره حاضر مىشدند و غذا مىخوردند و از هر غذايى كه در سفره بود، بهترين قسمت آن را جدا كرده، براى مستمندان مىفرستادند. بسيار صدقه مىدادند و اين كار رابيشتر اوقات در تاريكى شب به انجام مىرساندند.

مأمون، خليفه عباسى، همچون اسلاف پيشينش، اهل بيت پيامبر- (ع)- را بزرگترين مانع حكومت خود مىدانست. لذا در صدد مهاركردن اين خطر عظيم برآمد، ولى نه به روش پيشينيان كه همواره از راه زور وارد مىشدند و با سياستى ماهرانه، امام را به خراسان طلبيد. ابتدا خواست خود را از خلافت عزل كند و امام را به اين مقام منصوب كند. تا هم مقام خلافت را (كه منصبى الهى است) پايين آورد منصبى دنيايى وانمود سازد. و در نظر مردم پست جلوه دهد و همچنين وانمود كند كه لازم نيست خليفه را پيامبر و ائمه (ص) از جانب خداوند معرفى كنند، بلكه او نيز مىتواند چنين كند و امام را نيز طالب حكومت معرفى كند. همچنين او قصد داشت شورشهايى را كه در اطراف مملكت اسلامى توسط سادات رهبرى مىشد خاموش سازد زيرا اگر بزرگ خاندان تشيع و رهبر آنان با حكومت سازش مىكرد، بقيه نيز مهر سكوت بر لب مىزدند. امام در پاسخ درخواست وى فرمود: "اگر خلافت را خداوند براى تو قرار داده است، جايز نيست آن را به ديگرى واگذار كنى و اگر خلافت از آن تو نيست، پس نمىتوانى تفويض كنى." مأمون با شدت هر چه تمامتر اصرار مىكرد و سعى داشت امام را به قبول اين امر وادار كند، ولى آن حضرت نمىپذيرفتند. سرانجام مأمون گفت: "اگر خلافت را نمىپذيرى، پس ولايتعهدى مرا بپذير!" بين امام و مأمون سخنانى رد و بدل شد و امام به مأمون فرمود: "من مىدانم غرض تو چيست." مأمون گفت: "غرض من چيست؟" فرمود:"تو مىخواهى به مردم وانمود كنى كه على بن موسى الرضا دنيا را ترك نكرده بود، بلكه دنيا او را ترك كرده بود و اكنون كه توانست به دنيا دست يابد، ولايتعهدى را قبول كرد." مأمون گفت: "شما پيوسته سخنان ناگوار مىگويى و از قدرت و خشم من در امان ماندهاى. به خدا قسم، اگر ولايتعهدى را نپذيرى، گردنت را مىزنم!" امام فرمود: "خداوند نفرموده است كه من خود را به هلاكت افكنم و اگر مجبور باشم، قبول مىكنم، به شرطى كه كسى را عزل و نصب نكنم و هيچ رسم و سنتى را بر هم نزنم و قانون جديدى وضع نكنم و تنها از دور بر امر خلافت نظر كنم." و مأمون پذيرفت. اين واقعه در روز پنچم رمضان رخ داد و روز بعد مأمون از اطرافيان و مردم براى ايشان بيعت گرفت و از آن پس خطيبان و سخنرانان نام امام رضا (ع) را در سخنرانيها با عنوان "وليعهد مسليمن" ذكر مىكردند. همچنين مأمون دختر خود "ام حبيب" را به ازدواج امام و دختر ديگرش "ام الفضل" را به ازدواج امام جواد- (ع)- درآورد و بين خود و ايشان قرابت برقرار كرد.

پس از اتمام ماه مبارك رمضان، مأمون تصميم گرفت كه نماز عيد فطر را امام رضا- عليه السلام- برگزار كنند. لذا درخواست خود را مطرح كرد. حضرت فرمودند: "من ولايتعهدى را قبول كردم بشرط آنكه در امور مداخله نكنم. "اما مأمون پاسخ داد: "غرض من آن است كه مردم، فضل شما را بشناسند و ولايتعهديتان مستحكم شود." اصرار امام سودى نداشت، زيرا مردم نيز خواهان اقامه نماز توسط حضرت شدند، لذا امام فرمودند: "نماز عيد را به همان روشى خواهم خواند كه جدم رسول خدا و اميرالمؤمنين مىخواندند." مأمون نيز پذيرفت . حضرت غسل كردند، و عمامهاى سفيد بر سر بستند، درحالى كه يك طرف آن را در ميان سينه خود و طرف ديگر را بين دو كتف انداخته بودند، عطر استعمال كردند و با عصا به راه افتادند و به غلامان امر كردند كه هر عملى را كه ايشان انجام مىدهند، تكرار كنند. امام جامههاى خود را تا نصف ساق بالا زده، با پاى برهنه به راه افتادند و پس از اندكى حركت، سر به سوى آسمان بلند كردند و تكبير گفتند و به دنبال آن همگان نيز چنين كردند.

امراى لشكر كه اين حالت معنوى را مشاهده كردند، از اسبها پياده شده، با پاى برهنه به دنبال حضرت حركت كردند. كار به جايى رسيد كه تمام مردم شهر در حالى كه مىگريستند به دنبال فرزند پيامبر (ص) به راه افتادند. اين كار، يك اقبال عمومى به طرف امام- عليه السلام- و ضربهاى خطرناك بر پيكر مأمون بود. او سخت به وحشت افتاد و با بهانهجويى و عذرتراشى، امام را از بين راه بازگرداند و امامت را شخص ديگرى عهدهدار شد.

نفوذ معنوى امام چنان عظيم بود كه نقشههاى شوم مأمون نقش بر آب شد و نتوانست نتيجهاى مطلوب از عمل خود بگيرد. لذا تصميم گرفت آن حضرت را به شهادت برساند. امام هنگام ورود به خراسان به منزل "حميد بن قحطبه" وارد شدند و محل قبر خود را مشخص ساختند. حضرت به "ابوالصلت"- يكى از اصحاب خود- فرمودند: "مأمون مرا شهيد خواهد كرد و مىخواهد قبر پدرش را قبله قبر من قرار دهد (يعنى مرا طورى دفن كند كه روى من به طرف قبر او باشد)، ولى سنگ بزرگى در آن محل است كه كسى نخواهد توانست آن را بشكند . . ." آنگاه كيفيت حفر قبر خود را براى وى توضيح دادند.

مأمون آن حضرت را با انگور مسموم وبنا به روايتى، با انار مسموم كرده، به شهادت رساند. در تاريخ شهادت آن حضرت اختلاف است. بعضى 14 و بعضى 17 و بعضى روز آخر ماه صفر سال 203 و بعضى 23 ذيقعده را تاريخ شهادت ايشان دانسته اند

 هشت درس و پيام از هشتمين امام(ع) 

سيد على رضا جعفرى

اصولا رسول اكرم(ص) و ائمه(عليهم السلام) طبق رواياتى كه داريم قبل‏از اين عالم انوارى بوده‏اند در ظل عرش و در انعقاد نطفه و طينت از بقيه مردم‏امتياز داشته‏اند.»

حضرت امام خمينى ضمن بيان مطلب فوق افزوده‏اند:

«ومقاماتى دارند الى ماشاء الله چنانكه در روايات معراج جبرئيل عرض مى‏كند:

... هرگاه كمى نزديكتر مى‏شدم، سوخته بودم.

با اين فرمايش كه ... ما با خداحالاتى داريم كه نه فرشته مقرب آن را مى‏تواند داشته باشد و نه پيامبر مرسل.اين‏جزء اصول مذهب ماست كه ائمه(عليهم السلام) چنين مقاماتى دارند.

چنانكه به حسب روايات اين مقامات معنوى براى حضرت زهرا(ع) هم هست.»

پيشوايان شيعه تمام عمر خويش را صرف بسط احكام و اخلاق و عقايد نمودند و تنهاهدف و مقصدشان نشر احكام خدا و اصلاح و تهذيب بشر بوده، نورشان از بسيط خاك تاآن سوى افلاك و از عالم ملك تا آن سوى ملكوت اعلى پرتوافشانى كرده و مى‏كند.

در اين مختصر با استفاده از رهنمودهاى معصومين(عليهم السلام) و علماى بزرگواردر محضر درخشان‏ترين سيماى نورانى از تبار امام كاظم(ع) و آفتاب خطه خراسان‏مى‏نشينيم و از اخلاق امام هشتم، هشت درس فرا مى‏گيريم.

دستت نمى‏رسد كه بچينى گلى ز شاخ بارى بپاى گلبن ايشان گياه باش

1- عبادت و نيايش

امام خمينى مى‏نويسد:

فرموده ائمه(عليهم السلام) كه:

«عبادت ما عبادت احرار است كه فقط براى حب خداست، نه طمع به بهشت‏يا ترس‏از جهنم است‏»از مقامات معمولى و اول درجه ولايت است. از براى آنها در عبادات حالاتى است كه‏به فهم ما و شما نمى‏گنجد.

و در جاى ديگر مى‏فرمايد: شما خيال مى‏كنيد گريه‏هاى‏ائمه طاهرين(عليهم السلام) و ... براى تعليم بوده و مى‏خواسته‏اند به ديگران‏بياموزند؟

آنان با تمام آن معنويات و مقام شامخى كه داشتند از خوف خدامى‏گريستند و مى‏دانستند راهى كه در پيش دارند پيمودنش چه قدر مشكل و خطرناك‏است.

از مشكلات، سختيها ناهمواريهاى عبور از صراط كه يك طرف آن دنيا و طرف‏ديگرش آخرت مى‏باشد و از ميان جهنم مى‏گذرد خبر داشتند.

از عوالم قبر، برزخ،قيامت و عقبات هولناك آن آگاه بودند از اين روى هيچگاه آرام نداشته و همواره‏از عقوبات شديد آخرت به خدا پناه مى‏بردند.

شيخ صدوق (متوفا به سال 381) ازابراهيم بن عباس نقل مى‏كند كه: حضرت رضا(ع) در شب كم مى‏خوابيد و بيشتر بيدارمى‏ماند، اكثر شبهايش را از اول شب تا صبح احيا مى‏داشت (و به عبادت و نيايش‏مى‏پرداخت).

و حتى اهل منزل خود را به نماز شب وادار مى‏ساخت.

شيخ صدوق در جاى ديگر از رجاء بن ابى‏ضحاك نقل مى‏كند كه وى گفت:

مامون به من ماموريت داد تا حضرت رضا(ع) را (به اجبار) از مدينه به مروبياورم (تا تحت نظر باشد) و دستور داشتم از راه مخصوصى امام را بياورم و وى رااز قم عبور ندهم (چون مركز شيعيان بود و احتمال شورش مى‏رفت) و شب و روزمى‏بايست‏به نگهبانى از آن حضرت مشغول باشم. از مدينه تا مرو با حضرت بودم، به‏خدا سوگند كسى را مانند او در تقوا و كثرت ذكر خدا و خوف از او در تمام اوقات‏نديدم. و سپس به تفصيل، كيفيت اداى نمازها و ذكرها و راز و نيازهاى‏حضرت‏راشرح‏مى‏دهد.

آن حضرت درباره وحشت و هراس شيطان از نماز و نمازگزارمى‏فرمايد:

شيطان همواره از مومنى كه مراقب وقت نمازهاى پنجگانه‏اش باشد در هراس‏است و در صورتى كه وى نمازهاى خود را ضايع كند بر او جرات پيدا مى‏كند و كم كم‏او را در گناهان بزرگ مى‏اندازد.

برخيز و شست و شو كن با اشك خود وضو كن تحصيل آبرو كن در پيشگاه يزدان دور افكن اين ريا را وين كبر و اين هوى رايكدم بخوان خدا را چون عاشقى پريشان

2- انس به قرآن و تامل در آن

اصولا پيوند ميان قرآن و عترت پيوندى عميق،جاودانه و پايدار است كه حديث‏شريف ثقلين بدان شهادت داده است.

شيخ صدوق از يكى از معاصران حضرت چنين نقل كرده است: همه كلام حضرت و جوابها ومثالهايش برگرفته از قرآن بود، هر سه روز يك بار قرآن را ختم مى‏كرد و مى‏فرمود:

اگر بخواهم در كمتر از سه روز هم مى‏توانم آن را ختم نمايم اما هرگز به آيه‏اى‏نمى‏رسم مگر اينكه در معناى آن و اينكه درباره چه چيزى و در چه وقتى نازل گشته،مى‏انديشم.

آن حضرت در مورد پيروى از قرآن مى‏فرمايد: قرآن كلام و سخن خداست ازآن نگذريد و هدايت را در غير آن نجوييد كه گمراه مى‏شويد. (12)

3- اطاعت از ولى امر

اساسا تمامى ائمه اطهار(عليهم السلام) تا قبل از رسيدن به‏مقام امامت مطيع‏ترين فرد نسبت‏به ولى امر خويش بوده‏اند.

امام كاظم(ع) فرموده‏اند:

«على، پسرم، بزرگترين فرزندم است و سخنانم راشنواتر و دستوراتم را مطيع‏تر است‏».

و اينك ما كه در زمان غيبت‏حضرت صاحب‏العصر(ع) بسر مى‏بريم نيز بايستى با تمام توان خويش از ولايت فقيه كه منصب‏نمايندگى از جانب حضرت حجت(ع) است، حمايت و پاسدارى نماييم. و چه بسيار دور ازحقيقت‏اند آنان كه با طرح شبهات كودكانه مى‏خواهند اصل ولايت فقيه را زير سؤال‏برند، در صورتى كه اطاعت از ولى فقيه در زمان غيبت، مورد تصريح حضرات‏معصومين(عليهم السلام) قرار گرفته است و حضرت امام خمينى نيز به تفصيل در كتاب‏ولايت فقيه به شرح آن پرداخته‏اند.

در قسمتى از كتاب فوق مى‏خوانيم:

الفقهاء امناء الرسل .. همانطور كه پيغمبر اكرم مامور اجراى احكام و برقرارى‏نظامات اسلام بود و خداوند او را رئيس و حاكم مسلمين قرار داده و اطاعتش راواجب شمرده است فقهاى عادل هم بايستى رئيس و حاكم باشند و اجراى احكام كنند ونظام اجتماعى اسلام را مستقر گردانند.

4- علم و دانش

شيخ طبرسى (از علما و دانشمندان قرن ششم) نقل مى‏كند كه:

امام كاظم(ع) همواره به فرزندان خويش مى‏فرمود: اين برادر شما، على بن موسى،عالم آل محمد است، پس از وى در مورد اديان خود بپرسيد و آنچه به شما تعليم‏مى‏دهند را حفظ كنيد، چرا كه از پدرم (امام صادق(ع‏» چندين بار شنيدم كه‏مى‏فرمود:

عالم آل محمد در صلب توست و اى كاش او را درك مى‏كردم. يك بار خودآن حضرت فرمودند:

من در روضه (مسجد النبى ص) مى‏نشستم، در مدينه دانشمندان زيادى بودند، هرگاه‏يكى از آنها در پاسخ دادن به مطلبى عاجز مى‏گشت، همگى به من اشاره مى‏كردند ومسائلى را پيش من مى‏فرستادند و من به آنها پاسخ مى‏دادم.

آرى! از سربلندى‏نديده قافش صداى سيمرغ.

شيخ طبرسى از هروى نقل كرده است كه: هيچ كس را دانشمندتر از على بن موسى‏الرضا(ع) نديدم و هيچ دانشمندى نيز وى را نديد مگر اينكه همانند من به فضل ودانش او شهادت داد.

شيخ صدوق مى‏نويسد: مامون افرادى را از فرقه‏ها و گروههاى‏مختلف و گمراه دعوت مى‏كرد و قصد آن داشت تا بر امام در بحث و مناظره پيروزشوند و اين به جهت‏حقد و حسدى بود كه نسبت‏به آن حضرت در دل داشت، اما امام باكسى به بحث ننشست جز آنكه در پايان به فضيلت آن حضرت اعتراف كرد و در برابراستدلال امام سر فرود آورد.

آرى «چراغى را كه ايزد برفروزد» هيچكس را توان‏خاموشى آن نخواهد بود.

خود حضرت امام رضا(ع) مى‏فرمايد:

... آنگاه كه من بر اهل تورات با توراتشان و بر اهل انجيل با انجيلشان و براهل زبور با زبورشان و بر صائبين با زبان عبرى خودشان و بر هربذان با زبان‏فارسى‏شان و بر روميان با زبان خودشان و بر اصحاب مقالات با لغت‏خودشان استدلال‏كنم. و آنگاه كه هر دسته‏اى را محكوم كردم و دليلشان را باطل ساختم و دست ازعقيده و گفتار خود كشيدند و به گفتار من گراييدند مامون در مى‏يابد مسندى كه‏بر آن تكيه كرده است‏حق او نيست و در اين هنگام پشيمان مى‏گردد. سپس فرمود:

«ولا حول ولا قوه الا بالله العلى العظيم‏».

5-امر به معروف و نهى از منكر

طبق تصريح آيات قرآن و روايات‏اهل بيت(عليهم السلام) امر به معروف و نهى از منكر از اهميت ويژه‏اى برخورداراست و اصولا ساير واجبات به واسطه آن دو برپا مى‏گردند.

اميرالمؤمنين(ع) فرموده است:

امر به معروف و نهى از منكر را ترك مكنيد كه در غير اين صورت ستمگران برشما مسلط مى‏گردند و آنگاه هر قدر هم كه دعا كنيد اجابت‏نمى‏شود.

در جاى ديگر نيز فرموده‏اند:

قوام دين در سه چيز خلاصه مى‏شود:

امر به معروف، نهى از منكر و اقامه حدود.

با توجه به فرمايش حضرت رسول اكرم(ص) كه بالاترين جهاد سخن‏عدلى است كه نزد فرمانرواى ظالمى ايراد گردد حضرت رضا(ع) در مقاطع مختلف‏زندگى خويش با جلوه‏هاى گوناگون توانست‏با بالاترين جهاد سياستهاى باطل‏زمامداران ستمگر زمان خويش را نقش بر آب نمايد و چهره حق و حقيقت رابنماياند.

نقش امر به معروف و نهى از منكر به حدى در زندگى آن حضرت بارز بود كه يكى ازمهمترين علل شهادت حضرت رضا(ع) محسوب مى‏گردد.

مرحوم شيخ صدوق در كتاب عيون اخبار الرضا(ع) در باب اسباب شهادت آن حضرت، سه‏خبر نقل كرده است كه مويد ادعاى مزبور مى‏باشد.

و جالب اينجاست كه در ضمن خبراول حضرت به پرونده ثروتهاى بادآورده مامون و غيرقانونى بودن آنها نيز اشارت‏كرده است.

مرحوم شيخ كلينى (متوفا به سال‏329) درباره عذاب تاركان امر به معروف و نهى‏از منكر حديثى از امام رضا(ع) نقل كرده كه آن حضرت از قول رسول خدا(ص) فرموده:

زمانى كه امت من نسبت‏به امر به معروف و نهى از منكر سهل انگارى كنند ومسووليت را به گردن يكديگر اندازند (و هر كس منتظر اين باشد كه ديگرى آن راانجام دهد) در اين صورت بايستى منتظر عذاب الهى باشند و اين كار آنها به منزله‏اعلان جنگ با خداست.

يكى از كنيزان مامون چنين گفته است:

«هنگامى كه در منزل مامون بوديم در بهشتى از خوردنى‏هاى و نوشيدنى‏ها و بوى خوش و پول فراوان بسرمى‏برديم اما همين كه مامون مرا به امام رضا(ع) بخشيد ديگر از آن همه ناز ونعمت‏خبرى نبود، زنى كه سرپرست ما بود، شب ما را بيدار مى‏كرد و به نماز وادارمى‏ساخت كه بر ما سخت و گران مى‏آمد و آرزو مى‏كردم از آنجا رهايى يابم ..»

كه‏البته به زودى توسط حضرت به ديگرى بخشيده شد زيرا لياقت‏خدمت در منزل امام رانداشت.

همانطور كه ملاحظه مى‏شود، امام نسبت‏به نماز شب خواندن اهل منزل عنايت‏داشتند و لذا به سرپرست زنان دستور داده بودند كه آنها را در آن موقع بيدارنمايند.

در اينجا يادآورى اين نكته بجاست كه ميان «تحميل عقيده‏» و «تحميل‏عمل در برخى امور» تفاوت وجود دارد. در قرآن كريم مى‏خوانيم:

«لا اكراه فى الدين‏»[در دين تحميل عقيده راه ندارد.] در صورتى كه تحميل عمل در برخى ازموارد كه مصلحت‏بالاترى وجود دارد نه تنها جايز بلكه ضرورى مى‏باشد. به عنوان‏مثال وقتى معلمى دلسوز، دانش‏آموز خود را به انجام پاره‏اى از تكاليف وادارمى‏سازد، هيچگاه نمى‏خواهد تحميل عقيده نمايد بلكه به خاطر در نظر گرفتن صلاح ومصلحت دانش‏آموزش به وى نوعى عمل را اجبار مى‏كند و چه بسا همان دانش‏آموز پس ازرسيدن به مدارج عالى علمى از كار معلم بسيار خشنود و دلشاد گردد.

تذكرات دلسوزانه خمينى كبير را مرورى دوباره كنيم: بايد همه بدانيم كه آزادى‏به شكل غربى آن كه موجب تباهى جوانان و دختران و پسران مى‏شود از نظر اسلام وعقل محكوم است و تبليغات و مقالات و سخنرانى‏ها و كتب و مجلات بر خلاف اسلام و عفت‏عمومى و مصالح كشور حرام است و بر همه ما و همه مسلمانان جلوگيرى از آنها واجب‏است و از آزادى‏هاى مخرب بايد جلوگيرى شود و از آنچه در نظر شرع حرام و آنچه‏برخلاف مسير ملت و كشور اسلامى و مخالف با حيثيت جمهورى اسلامى است‏بطورقاطع اگرجلوگيرى نشود همه مسوول مى‏باشند و مردم و جوانان حزب‏اللهى اگر برخورد به يكى‏از امور مذكور نمودند به دستگاههاى مربوطه رجوع كنند و اگر آنان كوتاهى نمودندخودشان مكلف به جلوگيرى هستند خداوند تعالى مددكار همه باشد.

6- هشيارى سياسى و سازش ناپذيرى

ائمه(عليهم السلام) نه فقط خود با دستگاههاى‏ظالم و دولتهاى جائر و دربارهاى فاسد مبارزه كرده‏اند بلكه مسلمانان را به جهادبر ضد آنها دعوت نموده‏اند، بيش از پنجاه روايت در وسائل الشيعه و مستدرك‏و ديگر كتب هست كه «از سلاطين و دستگاه ظلمه كناره‏گيرى كنيد و به دهان مداح‏آنها خاك بريزيد، هر كس يك مداد به آنها بدهد يا آب در دواتشان بريزد چنين وچنان مى‏شود ..» خلاصه دستور داده‏اند كه با آنها به هيچ وجه همكارى نشود وقطع رابطه بشود.

امام خمينى در جاى ديگر اينطور مى‏فرمايند:

ائمه ما(عليهم السلام) همه شان كشته شدند براى اينكه همه اينها مخالف با دستگاه ظلم‏بودند اگر چنانچه امامهاى ما تو خانه‏هايشان مى‏نشستند .. محترم بودند،روى سرشان مى‏گذاشتند ائمه ما را، لكن مى‏ديدند هر يك از اينها حالا كه‏نمى‏تواند لشركشى كند از باب اينكه مقتضياتش فراهم نيست، دارد زيرزمينى اينهارا از بين مى‏برد، اينها را مى‏گرفتند حبس مى‏كردند ..

مرحوم شيخ كلينى از قول‏يكى از ياران امام رضا(ع) مى‏نويسد:

پس از آنكه حضرت رضا(ع) به امامت رسيد سخنانى ايراد فرمود كه بر جان وى‏ترسيديم و لذا به آن حضرت عرض شد: مطلبى آشكار كردى كه بيم داريم اين طاغوت(هارون) بر عليه شما اقدامى كند، و حضرت در جواب فرمود:

هر كارى مى‏تواند انجام دهد ..

يكى ديگر از ياران حضرت مى‏گويد:

به امام عرض كردم: شما خود را به اين امر (يعنى امامت) شهره ساخته و جاى پدرنشسته‏ايد، در حالى كه از شمشير هارون خون مى‏چكد (و دوران اختناق عجيبى‏حكمفرماست، شما با چه جراتى چنين مى‏كنيد؟!) كه آن حضرت با پاسخ خود به وى‏فهماند كه اين مسائل و ماموريتهاى ائمه(عليهم السلام) قبلا از جانب الهى تعيين‏شده و هارون قدرت مقابله با حضرت را ندارد.

امام هشتم با هشيارى سياسى خويش‏توانست پس از مرگ هارون (كه در سال دهم از امامت‏حضرت اتفاق افتاد) در دوران‏نزاع و كشمكش‏هاى ميان دو برادر (يعنى امين و مامون) به ارشاد و تعليم و تربيت‏شيعه ادامه دهد.

و بالاخره پس از به قدرت رسيدن مامون، با حركتها و موضعگيريهاى دقيق وحكيمانه نقش عظيم خويش را به خوبى ايفا نمود.

همانطور كه معروف است مامون در ميان خلفاى بنى‏عباس از همه داناتر و زيرك‏تربود، از علوم مختلف آگاهى داشت و تمام اينها را وسيله‏اى براى پيشبرد قدرت‏شيطانى خويش قرار داده بود و از همه مهمتر جنبه عوام فريبى وى بود. وى با طرح‏يك نقشه حساب شده، ولايت عهدى حضرت را پيشنهاد كرد كه اهداف مختلفى را دنبال‏مى‏نمود از جمله: در هم شكستن قداست و مظلوميت امامان شيعه و پيروانشان،مشروعيت‏بخشيدن به حكومت‏خويش و خلفاى جور قبلى و كسب وجهه و حيثيت‏براى خويش،تخطئه شيعيان مبنى بر عدم اعتنا به دنيا و رياست، كنترل مركز و كانون مبارزات، دور كردن امام از مردم و تبديل امام به يك عنصر دربارى و توجيه‏گر دستگاه.

مقام معظم رهبرى حضرت آيه‏الله خامنه‏اى (مدظله العالى) ضمن برشمردن و توضيح‏اهداف فوق فرموده‏اند:

در اين حادثه، امام هشتم على بن موسى الرضا(ع) در برابر يك تجربه تاريخى عظيم‏قرار گرفت و در معرض يك نبرد پنهان سياسى كه پيروزى يا ناكامى آن مى‏توانست‏سرنوشت تشيع را رقم بزند، واقع شد. در اين نبرد رقيب كه ابتكار عمل را بدست‏داشت و با همه امكانات به ميدان آمده بود مامون بود.

مامون با هوشى سرشار و تدبيرى قوى و فهم و درايتى بى‏سابقه قدم در ميدانى‏نهاد كه اگر پيروز مى‏شد و اگر مى‏توانست آنچنانكه برنامه‏ريزى كرده بود كار رابه انجام برساند يقينا به هدفى دست مى‏يافت كه از سال چهل هجرى يعنى از شهادت‏على بن ابيطالب(ع) هيچيك از خلفاى اموى و عباسى با وجود تلاش خود نتوانسته‏بودند به آن دست‏يابند يعنى مى‏توانست درخت تشيع را ريشه‏كن كند و جريان معارضى‏را كه همواره همچون خارى در چشم سردمداران خلافتهاى طاغوتى فرو رفته بود بكلى‏نابود سازد. اما امام هشتم با تدبيرى الهى بر مامون فائق آمد و او را درميدان نبرد سياسى كه خود به وجود آورده بود بطور كامل شكست داد و نه فقط تشيع‏ضعيف يا ريشه‏كن نشد بلكه حتى سال دويست و يك هجرى يعنى سال ولايتعهدى آن حضرت‏يكى از پر بركت‏ترين سالهاى تاريخ تشيع شد و نفس تازه‏اى در مبارزات علويان‏دميده شد و اين همه به بركت تدبير الهى امام هشتم و شيوه حكيمانه‏اى بود كه آن‏امام معصوم در اين آزمايش بزرگ از خويشتن نشان داد.

آرى نمونه‏هاى هشيارى وتيزبينى آن حضرت در قضاياى متعددى جلوه‏گر است مانند ماجراى نماز عيد كه هر چندبا پيشنهاد مامون بود اما حركت و شيوه حضرت به گونه‏اى بود كه مامون دستورجلوگيرى از اقامه نماز را صادر كرد و به قول رهبر عزيزمان «مامون را درميدان نبردى كه خود به وجود آورده بود بطور كامل شكست داد.»

7- تواضع و فروتنى

مرحوم شيخ صدوق به نقل از يكى از معاصران حضرت رضا(ع)مى‏نويسد: چون سفره انداخته مى‏شد، غلامانش حتى دربان و نگهبان نيز با اوسر يك سفره مى‏نشستند.

مرحوم ابن شهر آشوب (متوفا به سال 588) نيز مى‏نويسد:

روزى امام وارد حمام شد، مردى (كه حضرت را نمى‏شناخت) از وى درخواست كرد تا اورا كيسه كشد، امام نيز پذيرفت و مشغول شد. حاضران به آن مرد، حضرت را معرفى‏كردند و او با كمال شرمندگى و سرافكندگى از حضرت پوزش خواست اما حضرت رضا(ع)او را آرام نمود و به كار خود همچنان ادامه داد.

مرحوم كلينى طبق حديثى فرموده:

شبى امام مهمان داشت، در ميان صحبت، چراغ دچار نقص گشت، مهمان خواست‏آن را اصلاح نمايد ولى حضرت اجازه نداد و خود به اصلاح آن پرداخت.

مرحوم علامه مجلسى (متوفا به سال 1111) چنين نقل كرده است:

مردى از اهالى بلخ گويد:

در سفر خراسان با حضرت همراه بودم، به دستور وى سفره‏انداخته شد و خدمتكاران و غلامان، چه سياهان و چه غير ايشان، همگى را بر سر يك‏سفره نشاند، به امام عرض كردم:

فدايت‏شوم خوب بود براى اينها سفره جداگانه‏اى‏مى‏انداختيد. حضرت فرمود:

ساكت‏باش.

پروردگار همه يكى است، پدر و مادر همه يكى است و پاداش و جزا (فقط) به عمل‏بستگى دارد (نه بر حسب و نسب و جاه و مقام).

8- احترام و محبت‏به ديگران

مرحوم اربلى (از دانشمندان قرن هفتم) در خبرى‏كه نقل نموده است از قول يكى از معاصران امام رضا(ع) مى‏نويسد:

هرگز نديدم كه‏امام در سخن خويش نسبت‏به كسى بى‏احترامى كند و هرگز نديدم كه كلام ديگرى‏را قطع كند، و مى‏گذاشت تا سخنانش به پايان رسد .. هيچگاه در برابر كسى كه‏مقابلش نشسته بود پاهايش را دراز نمى‏كرد و تكيه نمى‏زد. هرگز نديدم به هيچيك‏از خدمتكاران و غلامانش ناسزا گويد ..

آن حضرت فرموده است:

محبت‏به ديگران‏نيمى از عقلانيت و خرد ورزى است.

و از آنجا كه درصد قابل توجهى از كينه‏ها ودلخورى‏ها به سبب سخنان بى‏مورد و بعضا نيش‏دارى است كه نسبت‏به يكديگر اظهارمى‏گردد و شايد در اكثر موارد نيز بى‏قصد و غرض باشد آن حضرت فرموده‏اند:

سكوت موجب جلب محبت مى‏گردد.

پوزش

در پايان، از محضر نورانى امام رئوف و مهربان‏حضرت رضا(ع) پوزش مى‏طلبيم; چرا كه بيان يك ويژگى از ويژگيهاى خدايى ايشان ازعهده كسى ساخته نيست.

كتاب فضل ترا آب بحر كافى نيست كه تر كنم سرانگشت و صفحه بشمارم



تاريخ : چهار شنبه 4 شهريور 1394برچسب:, | 17:41 | نویسنده : محمد ابراهيم پاشا |

به گزارش خبرگزاری شبستان از مشهد، مرجع عالیقدر جهان تشیع حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی پیامی را به آیین اختتامیه سیزدهمین جشنواره بین المللی امام رضا(ع) صادر کردند.

متن پیام به شرح زیر است:

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی علیّ بن موسَی الرِّضا المُرتَضی الاِمامِ التَّقیِّ النَّقیِّ وَ حُجَّتِکَ عَلی مَن فَوقَ الاَرضِ و مَن تَحت الثَّری الصِّدّیقِ الشَّهیدِ صَلوةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً متَواتِرَةً مُتَرادِفَة.

با اهداء سلام و تبریک صمیمانه و خالصانه خدمت حضّار محترم،‌ ارادتمندان و چاکران آستان فرشته‌پاسبان و ملکوتی حضرت ثامن الحجج علیّ بن موسی الرضا علیهما‌السّلام که در جشنواره باشکوهی - که در بیش از هفتاد کشور دنیا برگزار می‌شود- به شَرَف حضور نائل شده و خود را در معرض نسایم برکات و رحمت‌های الهی قرار داده‌اند، مراتب سپاس و تشکّر خود را از برگزارکنندگان این محافل با عظمت ابراز می‌دارم؛ به امّید آن که به حکم «الرّاضی بفِعل قَومٍ کالدَّاخِلِ فیهِ مَعَهُم» از برکات کثیره و رحمت‌های واسعه الهیّه که انشاء‌الله تعالی بر این جلسات و امثال آن نازل خواهد شد بهره‌مند و در شمار آن سعادتمندان محسوب شوم.

در طول سال، اگر چه دل‌های شیفتگان خاندان عصمت و طهارت علیهم‌السلام مخصوصاً حضرت علی بن موسی الرّضا علیهماالسّلام به یاد آن حضرت و حضور در آستان عرشی آن بزرگوار می‌تَپَد، ولی همگان منتظر ایّام با برکت ذی‌القعدة و میلاد عالم آل محمد حضرت رضا علیهم‌السلام می‌باشند که عهد خود را با آن حضرت تجدید و ایمان و شعور دینی خود را تازه و نو نمایند.

اگر انسان در سخن از فضائل و مناقب آن امام هُمام، همه زبان‎های گویا را در دهان داشته باشد و با هر کدام از آنها جاودانه، مدح و ثنا بگوید، از حرف نخستین مدح او، بیشتر نخواهد گفت و زبان حالش این شعر خواهد بود:

ایـن شرح بی‎نهایت کز وصف یار گفتند * حرفی است از هزاران کاندر عبارت آمد

امّا به جهت «فَمَنْ تَشَبَّهَ بِقَوْمٍ فَهُوَ مِنْهُمْ»، با آن‌که در میدان و جهان وسیعی که سخن از عظمت‌های حضرت علی بن موسی الرضا علیهماالسلام ذرّه و کمتر از ذرّه هم در حساب نمی‌آیم، جسارت نموده و چند کلمه‌ای را عرضه می‌دارم:

ابعاد متعدّد عظمت‌های حضرت رضا علیه آلاف التّحیّة‌ و الثّناء، آن تجسّم بندگی و عبودیت خالص خدا، و بخش‌های گوناگون و بلکه متضادّ مناقب، فضایل و مواقف آن حضرت، همه در کتاب‌ها مضبوط و محفوظ مانده است.

خبار از مُغَیَّبات، گذشته و آینده زمان، علم به عوالم غیب، علم به شرایع و احکام اسلام، زهد و پارسایی و پرهیزگاری، عبادت، خوف از خدا و شب‎زنده‎داری، فروتنی و بردباری، خدمت و نصرت دین خدا و بیشتر و بسیارتر از اینها، همه ابعاد عظمت وجود آن حجّت خدا است.

در شرایط و اوضاع بعد از زندانی‌شدن حضرت موسی بن جعفر علیهماالسلام و نیز شهادت آن بزرگوار، موضع و موقعیت شیعه که ضعیف شده بود؛ با وجود حضرت ثامن الحجج امام رضا علیه‌السلام رو به قوّت گرایید و مذهب دوباره تشیید شد.

به واسطه وجود مبارک آن حضرت، تشیّع و ولایت اهل‌البیت علیهم‌السلام، بلکه اسلام تجدید حیات پیدا کرد و حتّی در سطح دنیا، آن حضرت را مجدّد مذهب می‌دانند.

مطالب و علوم صادره از آن بزرگوار در خداشناسی و توحید و مبانی دین، همگان را دوباره متوجّه این کرد که اگر کسی علم و معرفت صحیح می‌خواهد غیر از محضر اهل البیت پیامبر علیهم‌السلام، در جای دیگری به آن دست نخواهد یافت.

شما مباحثات علمی آن حضرت با سران ادیان و مذاهب دیگر را ملاحظه و مطالعه نمایید.

آن‌قدر ظهور علمی امام رضا علیه‌السلام فوق‌العاده بود که بدین سبب ایشان را - با آن‌که همه ائمه نور واحدند- «عالم آل محمدّ علیهم‌السلام» نامیدند.

به هر حال، جهات عظمت وجود مقدّس امام رضا علیه‌السلام، همه مایه برکت، سعادت و افتخار است؛ باید به ولایت آن حضرت افتخار نماییم و خود را در هر نقطه‌ی دنیا که هستیم مروّج و مبلّغ آموزه‌ها و تعالیم نورانی مکتب اهل‌البیت علیهم‌السلام خصوصاً معارف بلند و والای رضوی بدانیم.

در پایان با عرض خاکساری و عجز و ناتوانی از اظهار وجود، در عرصه‌ای که عرض وجود در آن، شأن انبیاء، اولیاء، بزرگان و اعاظم اصحاب است پوزش می‌طلبم. امّید است هدیه این کمترین در بارگاه ملکوتی حضرت ثامن الائمة علیهم‌السّلام به شرف قبول نایل شود؛ «إنَّ الهَدایَا عَلى مِقْدارِ مُهْدِیها».



تاريخ : چهار شنبه 4 شهريور 1394برچسب:, | 17:38 | نویسنده : محمد ابراهيم پاشا |

 حکمت 80 نهج البلاغه:

مؤمن و ارزش حكمت (علمى ، معنوى)

وَ قَالَ [علیه السلام] الْحِكْمَةُ ضَالَّةُ الْمُؤْمِنِ فَخُذِ الْحِكْمَةَ وَ لَوْ مِنْ أَهْلِ النِّفَاقِ .

و درود خدا بر او ، فرمود : حكمت ،گمشدة مؤمن است ، حكمت را فراگیر هر چند از منافقان باشد.



تاريخ : دو شنبه 2 شهريور 1394برچسب:, | 14:40 | نویسنده : محمد ابراهيم پاشا |

اهمیت "برنامه ریزی "از دیدگاه معصومین(ع)

پیامبر اعظم(ص) : هرگاه کاری را انجام دادی، از روی علم و عقل انجام بده و بر حذر باش از اینکه کاری را بدون برنامه ریزی و آگاهی انجام دهی.

پیامبر اعظم(ع):عمر و زمان، قیمت و بها ی سعادت تو است:اگر با برنامه ریزی در مسیر طاعت به خدا به کار گرفته شود!

حضرت علی (ع) : برنامه ریزی و آینده نگری قبل از شروع کار تو را از پشیمانی ایمن می سازد.

حضرت علی (ع) : ظرافت و دقت در برنامه ریزی بهتر از امکانات است.

حضرت علی(ع) : شما را به تقوای الهی و نظم و برنامه ریزی در کارها سفارش می کنم



تاريخ : دو شنبه 2 شهريور 1394برچسب:, | 14:34 | نویسنده : محمد ابراهيم پاشا |

نسخه چاپ عکس یک جلد قرآن با دستخط امام علی علیه السلام که اصل آن در کتابخانه سلطنتی انگلیس نگهداری می شود، توسط یک ناشر پاکستانی به کتابخانه مرکزی آستان قدس رضوی اهدا شده است. عشق و ارادت به خاندان اهل بیت علیهم السلام انگیزه این ناشر برای انجام چنین کاری بوده است.
نسخه نفیس چاپ عکس قرآن منسوب به دستخط مبارک حضرت علی(ع) که اصل آن در کتابخانه ملی بریتانیا نگهداری می شود، توسط یکی از چاپخانه داران سرشناس پاکستان به کتابخانه مرکزی آستان قدس رضوی اهدا شده است.
این نسخه که از طرف آقای بختیارالدین احمد در سال 1390 هجری شمسی به کتابخانه آستان قدس رضوی اهدا شده است، بر روی ورق پوست آهو نوشته شده است.


 
اندازه این قرآن، 8/5 در 5 سانتی متر است. دو صفحه اول این قرآن دارای تذهیب بوده و جدولها در هر صفحه طلاکاری شده است. صفحه اول قرآن 4 سطری و بقیه صفحه ها 5  سطری می باشد و دارای اعراب گذاری می باشد. این قرآن کوچک شامل سوره های یایسن، صافات و زمر است.
در پایان این قرآن عبارت «کتبه علی بن ابیطالب» و مُهر یکی از امیران وابسته به دربار «شاه جهان» و یادداشت فرماندار انگلیسی لاهور، چارلز ریکس در سال 1854 میلادی آمده است.
این قرآن به همراه دیگر قرآن های نفیس منسوب به ائمه اطهار علیهم السلام، در زمان اشغال پنجاب توسط انگلیسی ها از قلعه لاهور به لندن منتقل شده است.
آقای بختیارالدین احمد درباره این اقدام خود می گوید: از روز اولی که این قرآن را در کتابخانه بریتانیا دیدم، نتوانستم از آن دل بکنم و ده سال تلاش کردم تا توانستم اجازه خارج کردن این نسخه از کتابخانه را بگیرم و آن را به چاپ برسانم. خوشحالم که حالا هر کسی می تواند یک نسخه از قرآن امام علی علیه السلام را داشته باشد.
کتابخانه مرکزی آستان قدس رضوی با بیش از صد نسخه قرآن کتابت شده بر روی پوست آهو، شانزده هزار نسخه قرآن و جزوه قرآنی خطی و با مجموع 85 هزار نسخه قرآن و کتاب خطی، به عنوان یکی از غنی ترین گنجینه های کتب آسمانی در منطقه و جهان اسلام به شمار می آید.



تاريخ : جمعه 30 مرداد 1394برچسب:, | 9:48 | نویسنده : محمد ابراهيم پاشا |

مورخین در مورد مسیر حرکت امام رضا (علیه السلام) با یکدیگر اختلاف نظر داردند ...





ولی بعد ازتحقیقات گسترده ای که به صورت حضوردر مناطق مختلف وتحقیقات میدانی وبررسی منابع تاریخی توسط گروه پژوهشی راه ولایت انجام گرفته مسیر اصلی حضرت مسیر(مدینه ـ نقره ـ بصره ـ اهوازـ اقلیدـ ابرقوه ـ یزدـ رباط پشت بادام ـ طبس ـ نیشابورـ ده سرخ ـ سناباد (طوس) ـ مرو. ) به تایید رسیده است. دلیل انتخاب این مسیر از طرف مأمون این بوده که کمتر علویان وشیعیان در مسیر راه امام قرار بگیرند.  

     به شهادت تاریخ امام (علیه السلام) از مکانهای مختلفی که عبور می کردند مورد استقبال  بسیارگرم مردم قرار می گرفتند. این تصویر نقشه مسیر عبور وهجرت امام رضا علیه السلام از مدینه به مرو را نشان می دهد که در سال 200 هجری قمری مأمون علیه العنه برای دستیابی به اهداف شوم وننگینش از جمله دور ساختن امام از کانون نهضتهای احتمالی وکسب محبوبیت در میان دوست داران اهل بیت (علیهم السلام)، حضرت و تعدادی از علویون را مجبور به این امر کرد.



تاريخ : جمعه 30 مرداد 1394برچسب:, | 9:47 | نویسنده : محمد ابراهيم پاشا |
امت من چهار گروه هستند
به گزارش گروه فرهنگی "رویکرد" پیامبر عظیم الشأن اسلام در حدیثی زیبا امت مسلمان را به چهار دسته تقسیم کردند که آنرا در زیر می خوانیم.
پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله: امت من (مسلمانان) چهار گروه هستند:
۱. گروهی نماز می خوانند، ولی در نمازشان سهل انگارند “ویل” برای آن هاست، و “ویل” نام یکی از طبقات زیرین جهنم است. خداوند فرمود: (فویل للمصلین الذ ینهم عن صلاتهم ساهون) پس “ویل” برای نمازگزاران است، آن هایی که در نمازشان سهل انگارند.
سوره ی ماعون آیه ی ۴ و ۵
۲. گروهی گاهی نماز می خوانند و گاهی نمی خوانند، پس “غی” مال آن هاست، و “غی” نام یکی از طبقات پایین جهنم است. خداوند متعال فرمود: (فخلف من بعدهم خلف اضاعوا الصلوه و اتبعوا الشهوات فسوف یلقون غیا) سپس جانشین آن مردم خدا پرست قومی شدند که نماز را ضایع کرده و از شهوات پیروی کردند، و اینها به زودی در “غی” افکنده خواهند شد.
سوره ی مریم آیه ی ۵۹
۳. گروهی هیچ وقت نماز نمی خوانند، “سقر” برای آنهاست، “سقر” هم نام یکی از طبقات زیرین جهنم است که خداوند متعال فرمود: (ما سلککم فی سقر قالوا لم نک من المصلین) اهل بهشت از اهل جهنم سوال می کنند چه چیزی شما را به سقر کشاند؟ در جواب می گویند: ما از نمازگزاران نبودیم.
سوره ی مدثر آیه ی ۴۲
۴. گروهی همیشه نماز می خوانند، و در نمازشان خشوع دارند. خداوند متعال فرمود: (قد افلح المومنون الذین هم فی صلاتهم خاشعون) مومنان رستگار شدند، آنهایی که در نمازشان با خشوع هستند.
سوره ی مومنون آیه ی ۱ و ۲
منبع: المواعظ العددیه، باب چهارم ، ص ۱۲۲


تاريخ : جمعه 30 مرداد 1394برچسب:, | 9:29 | نویسنده : محمد ابراهيم پاشا |

 چگونگي تربيت فرزند يكي از وجوه درخشنده سيماي خانوادگي اميرالمؤمنين (ع) است. در اين متن، برآنيم تا برخي از اصول تربيت فرزند و حقوق آنان بر پدر و مادر را از ديدگاه اميرالمؤمنين (ع) بيان كنيم.

1- انتخاب نام نيكو

2- گفتن اذان و اقامه در گوش فرزندان و انجام عقيقه (قرباني گوسفند) براي آنان

3- بازي با فرزندان :           ((اشبه اباك يا حسن           واخلع عن الحق الرسن   

                                                                    و اعبد ا لها ذامنن                         و لا توال ذالاحن))

پسرم،‌مانند پدرت باش، ريسمان ظلم را از حق بركن‌ ! خدايي را بپرست كه صاحب نعمتهاي متعدد است و هيچگاه با صاحبان ظلم دوستي مكن. اين قطعه، يكي از قطعات اشعاري است كه حضرت زهرا (س) درهنگام بازي با فرزندانش زمزمه مي كرد. بدين شيوه هم آنها را سرگرم مي نمود وهم حكمت به آنها مي آموخت، چرا كه خود اميرالمؤمنين (ع) مي فرمايد:

((كسي كه كودكي دارد بايد در راه تربيت او خود را تا سرحد كودكي تنزل دهد.))

خود اميرالمؤمنين (ع) نيز در كودكي بازيهايي داشته اند كه يكي از آنها كشتي گرفتن است. نقل است ابوطالب بين فرزندانش و پسر عموهايشان مسابقه كشتي برگزار مي كرد و هميشه علي (ع) بر همه پيروز مي شد و اين باعث شادي ابوطالب مي گرديد. در خانه خود علي (ع) هم بين حسن و حسين (عليهماالسلام) مسابقاتي همچون كشتي، خطاطي و مسابقاتي در انجام كارهاي ديگر برگزار مي شد، و گاهي پيامبر جهت افزايش اين شادي و نشاط حاصل از مسابقه، در جمع ايشان حاضر مي شدند و به تشويق طرفين مي پرداختند.

4- رعايت اصل بي طرفي، عدالت و مساوات بين فرزندان

يكي از حساسيتهاي كودكان جانبداري و توجه خاص پدر و مادر به يكي از فرزندان ديگر است كه در روايات بر رعايت عدالت و مساوات بين فرزندان و محبت كردن، هديه دادن و توجه نمودن به خصوص توجه به حساسبت بيشتر دختران در اين مورد تأكيد شده است.

به يك نمونه زيبا از دقت حضرت زهرا (س) در اين مورد توجه كنيد:

پيامبر (ص) حسن وحسين (عليهماالسلام) را به مسابقه خطاطي تشويق نموده، فرمودند: هر كس خط او زيباتر است قدرت او بيشتر است. حسن و حسين (ع) هم هر كدام خط زيبايي نوشتند. اما رسول خدا (ص) ايشان را به مادرشان هدايت فرمود تا اگر در قضاوت نگراني پيش آمد، با عاطفه مادري جبران شود. زهرا (س) نيز جهت رعايت اصل بي طرفي به فكرش رسيد. قضاوت نهايي را به تلاش خوشان مربوط سازد لذا گردنبند خويش را پاره كرده بر سرآنها ريخت و فرمود: هر كدام از شما دانه هاي بيشتري بگيرد قدرت او بيشتر است.

5- داشتن برنامه جهت تمرين، تشويق و تربيت عبادي و ديني فرزندان

- به طور مثال نقل شده است كه حضرت زهرا (س) جهت شبهاي احياء فرزندان را در روز خوابانيد تا كاملاً استراحت كنند و غذاي مناسب و كمتري هم به آنها مي داد تا با زمينه مطلوبتري از نظر جسمي و روحي در شب زنده داري شركت كنند. ايشان با شيوه هاي ديگري كودكانش را در عباداتي مانند نماز، اعمال عبادي ماه رمضان، شركت در جلسات قرآن و شركت دادن آنها در امور خيري مثل كمك به مستمندان و دادن صدقه به نيازمندان شركت مي داد كه نقش مؤثر تربيتي همراه كردن كودكان با خود هنگام انجام عبادات را مي رساند.

6- مكلف نمودن فرزندان به رعايت ادب و اخلاق اسلامي

تأديب كودك يعني ملازم ساختن و مكلف نمودن او به رعايت ادب و اخلاق اسلامي ، بدين معني كه هر چند كودك نسبت به حكمت آداب مزبور، درك و فهمي ندارد وليكن از باب تمرين و تمهيد، وي را به انجام آنها مكلف مي كنيم و مهم اين است كه كودك خود را در تكليف احساس كرده، بداند اگر تن به تكليف ندهد با الزامهايي روبرو خواهد شد. علي (ع) در اين باره مي فرمايد :

(( آن كس كه ملكف به ادب شود ، بديهايش اندك مي گردد. ))

و در روايات داريم زماني كه كودك به 6 سالگي رسيد او را به نماز و چنانچه تحمل گرفتن روزه را داشت به انجام آن وادار نماييد.

7- استفاده از فرصتهاي مختلف جهت انتقال تجربيات و نصايح

اميرالمؤمنين (ع) و حضرت زهرا (س) از هر موقعيتي براي انتقال تجربياتشان استفاده مي كردند . نامه اميرالمؤمنين به امام حسن (ع) يكي از اين موارد است.

معرفي شبهات و انحرافات اجتماعي،‌ توصيه به مطالعه تاريخ، انتخاب مسير مورد علاقه و اشتياق، تحمل مصائب و مشكلات دنيا، پذيرش مسئوليت در حد توانايي ، برقراري نظم در امور زندگي،‌ تشخيص دوست از  غير دوست و ارتباط گرم با خويشان و تكريم آنان از جمله رئوس برخي از اين نصايحند.

بديهي است خانه اي كه ظريفترين نكات تربيتي ، با چنين دقتي در آن مراعات مي گردد محل پرورش انسانهايي چون امام حسن (ع) ، امام حسين (ع) و زينب (س) خواهد بود. در پايان بد نيست متذكر شويم كه اگر چه اميرالمؤمنين (ع) حقوق زيادي براي فرزندان قائل شده اند،‌اما از آن سو هم وظايفي براي فرزند بر شمرده اند كه مهمترين آنها اينست كه فرزند، پدر و مادرش را در هر چيز مگر در نافرماني از خداوند سبحان اطاعت و پيروي كند :

(( فحق الوالد علي الولد ان يطيعه في كل شيء الا في معصيه الله سبحانه ))

منبع: سایت امام علی (ع)



تاريخ : دو شنبه 19 مرداد 1394برچسب:, | 21:21 | نویسنده : محمد ابراهيم پاشا |

تقوا

بنام خداوند نیکی ها ، با سلام ، زیر مجموعه مذهبی تیپ تاپ اینبار با موضوع تقوا و ویزگی های افراد با تقوا به روز هست. علاوه بر مطالعه مطلب زیر شما رو دعوت به بازدید از بخش فرهنگ و هنر و مذهب سایت میکنیم .

 

 افراد با تقوا خصوصیات و ویژگی هایی دارند، از جمله:
۱٫صبر در برابر مشکلات، صبر بر ترک گناهان و صبر بر انجام واجبات.

۲٫صداقت در گفتار و رفتار.

۳٫انفاق از هر چه خداوند به آنان روزی کرده است.

۴٫خضوع و فروتنی در انجام دستورات و دوری از غرور و خود برتربینی.

۵٫شب زنده داری و مناجات سحر و آمرزش خواهی از خداوند. آری! سحر، مناسب ترین زمان برای دعاست.[۱]

امام صادق علیه السلام فرمود: «مراد از استغفار در سحر، نماز در آن وقت است».

در برخی روایات آمده است: «اگر کسی یکسال به طور مداوم، در قنوت نماز شب هفتاد مرتبه استغفار کند، مشمول این آیه می شود».[۲]

ابی بصیر از امام صادق علیه السلام درباره «المُستَغفِرینَ بِالأسحار» پرسید، حضرت فرمودند:

«رسول خدا صلی الله علیه و آله در نماز وتر، هفتاد مرتبه استغفار می کرد».[۳]

مفضل بن عمر می گوید به امام صادق علیه السلام عرض کردم: نماز شب من فوت می شود و من بعد از نماز صبح آن را قضا می کنم؟ حضرت فرمودند: «اشکالی ندارد، ولی آن را برای خانواده ات آشکار نکن، چون آن را سنّت می پندارند و در این صورت عمل به گفتار خداوند: «المُستَغفِرینَ بالأسحار» را ترک می کنند».[۴]

صداقت در گفتار و رفتار از نشانه های انسانهای با تقوا است

===========
پی نوشت ها:
[۱] طبرسی، مجمع‏ البیان‏.
[۲] تفسیر اطیب‏ البیان؛ من‏ لایحضر، ج ۱، ص ۳۰۹٫
[۳] طوسی، تهذیب‏ الاحکام، ج ۲، ص ۱۲۰٫
[۴] مستدرک الوسائل، حدیث ۳۲۵۹٫



تاريخ : دو شنبه 19 مرداد 1394برچسب:, | 7:51 | نویسنده : محمد ابراهيم پاشا |

سوره های قرآن کریم

 

سوره‎های قرآن به چه ترتیبی در کتاب قرآن چیده شده‎اند؟ و اگر ترتیبی ندارند چرا؟

به نقل از بیتوته :

بیان دو نظریه:

۱٫ عده‎ای از محققین و بزرگان مانند سید مرتضی علم‎الهدی و از جمله معاصرین آیت‎الله خوئی (ره) بر آن هستند که قرآن کریم به همین ترتیب که الآن موجود است، در زمان حیات پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ شکل گرفته و مرتب شده است و به دستور و عنایت خود پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ بوده است، البتّه این عده برای ادعای خود دلیل می‎آورند بر این‎که، چون عده‎ای قرآن را از زبان مبارک خود رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ شنیده‎اند و در محضر ایشان حاضر بوده‎اند، که درصد تعداد این عده نسبت به مسلمانان خیلی کم است. لذا بسیار بعید به نظر می‎رسد که مسأله‎ای با این اهمیت و آن هم کتابی با این ویژگی که می‎خواهد تا روز قیامت برای همه‎ی انسان‎ها، روشن‎کننده و تعلیم‎دهنده راه سعادت و خوشبختی باشد، را پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ رها کرده باشد تا پس از ایشان توسط دیگران نظم و ترتیب داده شود.[۱]

۲٫ بیشتر محققین بر این نظر هستند که قرآن کریم بعد از رحلت پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ جمع‎آوری و به این صورت مرتب شده است و دلیل می‎آورند تا زمانی که پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ در حال حیات بوده‎اند هر لحظه احتمال نزول سوره‎ها و آیه‎ها، داده می‎شد زیرا قطع شدن وحی از زمان رحلت حضرت بوده است پس تا قبل از آن وحی هنوز قطع نشده است؛ لذا هر لحظه احتمال دارد که از جانب خداوند متعال آیه یا سوره‎هایی بر حضرت وحی شود، بنابراین طبیعی است پس از یأس و ناامید شدن از نزول قرآن، که به پایان یافتن حیات پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ وابسته بود، سوره‎های قرآن قابل نظم و ترتیب خواهد بود.

این گروه دوم می‎گویند: نظریه اول قابل قبول نیست زیرا وجود حافظ یا جامع قرآن در دوران حیات پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ دلیل نمی‎شود که میان سوره‎ها ترتیبی وجود داشته باشد، زیرا اگر کسی هر آنچه از قرآن که تا آن روز نازل شده را حفظ و ضبط کرده باشد حافظ و جامع قرآن خواهد بود؛ ممکن است آنها حافظ بودند ولی به همان صورت نازل شده، نه به ترتیب موجود الآن.[۲]

بر این اساس بیشتر محققین و تاریخ‎نویسان برآنند که جمع و ترتیب سوره‎ها پس از وفات پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ برای نخستین بار بر دست امیر مؤمنان حضرت علی ـ علیه السّلام ـ و سپس «زید بن ثابت» و دیگر صحابه بزرگوار انجام گرفت. و در مجموع شاید بتوان گفت که عمل جمع‎آوری قرآن، یک مسئله عقلی نیست تا قابل بحث و جدل باشد بلکه یک مسأله تاریخی است و با مراجعه به تاریخ ثابت می‎شود که جمع‎آوری قرآن پس از رحلت پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ صورت گرفته است.[۳]

البتّه قابل ذکر است که این مسأله مهم است ولی اهمیّت آن به اندازه تکمیل سوره‎ها و مستقل بودن هر سوره از سوره دیگر نیست که موجب شد تا آیه‎های هر سوره با آیه‎های سوره‎های دیگر اشتباه نشود، این مهم در عهد پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ صورت گرفت یعنی تعیین حجم و مقدار سوره و تعداد و جایگاه آیات، توسط خود پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ و به اذن الهی می‎باشد.

ترتیب سوره‎ها در قرآن  

ترتیب سوره‎ها نمی‎تواند به ترتیب نزول آنها باشد زیرا 

اولاً: سوره‎های مَدَنی که یقیناً پس از هجرت نازل شده‎اند در اول قرآن و سوره‎های مکی که قبل از هجرت نازل شده‎اند در آخر قرآن قرار گرفته‎اند، درحالی که اگر بخواهد به ترتیب نزول آنها باشد باید سوره‎های مکّی در ابتداء و سوره‎های مدنی در آخر قرار می‎گیرند؛

ثانیاً: در روایات آمده است که اولین سوره نازل شده سوره «علق» و سپس «ن و القلم» «مزّمل» «مدثر» و… بوده است در حالی که در قرآن‎های فعلی و موجود، اول سوره «حمد»‌ و سپس سوره «بقره» و… آمده است، پس معلوم می‎شود که ترتیب موجود در قرآن‎ها به ترتیب نزول سوره‎ها نیست.[۴]

 

سوره های قرآن کریم و ترتیب آنها

 البتّه به دلیل این‎که جمع‎آوری و ترتیب سوره‎ها برخلاف ترتیب نزول آنها، اشکال و ایرادی را به دنبال نداشته، لذا مردم هم اعتراضی نکردند و الاّ اگر این ترتیب و جمع‎آوری آنها به اصل آن ضربه وارد می‎کرد، قطعاً مسلمان‎ها و به خصوص امیرمومنان امام علی ـ علیه السّلام ـ اجازه چنین کاری را نمی‎داد، بنابراین، ترتیب سوره‎ها به اجتهاد و رأی صحابه بوده است وبه ترتیب نزول آنهاجمع آوری نشده است.
پس از رحلت رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ و پذیرفته نشدن مصحف امام علی ـ علیه السّلام ـ علاوه بر زید بن ثابت، عده دیگری از بزرگان صحابه به جمع‎آوری قرآن پرداختند از جمله: عبدالله بن مسعود، اُبّی بن کعب، مقداد بن اسود، سالم مولی ابی حذیفه، معاذ بن جبل و ابوموسی اشعری، البتّه می گویند: نخستین کسی که سوره‎های قرآن را مرتب کرد، سالم مولی ابی حذیفه بود.[۵] ولی به هر حال ویژگی قرآن جمع‎آوری شده، که قرآن‎های موجود نیز از همان ترتیب سوره‎ها پیروی کرده است بدین بیان است:
۱٫ اول سوره حمد که به عنوان فاتحه الکتاب و اُمّ الکتاب معروف است.
۲٫ «السَّبْع الطِّوال» یعنی هفت سوره طولانی (بقره، آل‎عمران ، نّساء، مائده، انعام، اعراف و انفال).
۳٫ المئین، یعنی: سوره‎هایی که حدود صد آیه دارند (مانند براءه، نحل، هود، یوسف، کهف، إسراء، انبیاء، طه،‌ مؤمنون، شعراء، صافات).
۴٫ المثانی، یعنی سوره‎هایی که تعداد آنها به صد آیه نمی‎رسد ولی نسبت به سوره‎های دیگر قرآن (به خصوص سوره‎هایی طوال و المئین)، بسیار تلاوت می‎شوند، که تعداد آنها نزدیک ۲۰ سوره است.
۵٫ اَلْحَوامیم، سوره‎هایی که با لفظ «حم» شروع می‎شوند و تعداد آنها ۷ سوره است.
۶٫ الممتحنات، که تعدا آنها قریب به ۲۰ سوره است.
۷٫ المفَصّلات، که از سوره «الرحمن» شروع می‎شود تا آخر قرآن، یعنی سوره‎هایی که آیه‎های آنها کوتاه است و خود سوره و تعداد آیات او کم است و «بسم الله الرحمن الرحیم» زود به زود تکرار می‎شود.
از این‎رو ترتیب در مصحف عثمانی، همان ترتیبی است که در مصحف کنونی وجود دارد و با ترتیبی که در مصحف‎های صحابه در آن وقت به کار برده شده بود، تطبیق می‎کرد.[۶]
پس از آن‎که معلوم گشت متن سوره‎های قرآن توقیفی و توسط رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ سامان یافته و مرتب شده است، این‎که سوره‎ها به سبک و شیوه کنونی را کار پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ دانسته و یا سلیقه و اجتهاد صحابه بدانیم، ذره‎ای از اهمیت و ارزش والای قرآن کریم نمی‎کاهد، چرا که احتمال دارد کسانی هم که ترتیب سوره‎ها را به اجتهاد و سلیقه اصحاب می‎دانند، آن ترتیب را برگرفته از این کلام حضرت رسول ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ دانسته که فرمودند: «به جای تورات هفت سوره بزرگ قرآن، «سبع طوال» و به جای انجیل «مثانی» (سوره‎هایی که بسیار خوانده می‎شود یعنی از هود تا نحل) و به جای زبور «مئین» (سوره‎های حدود صد آیه) را به من داده‎اند و سوره‎های مفصلات (سوره‎های کوتاه که مکرر با بسم‎الله از هم جدا می‎شود)،  را هم علاوه و اضافه بر کتاب های انبیا به من داده شده است و قرآن مهیمن است بر سایر کتب آسمانی.[۷]
=======================

پی نوشت ها:
[۱] . خوئی، سید ابوالقاسم، بیان در علوم و مسایل کلی قرآن، ترجمه محمدصادق، نجفی و هاشم‎زاده هریسی، واحد خوی دانشگاه آزاد، چاپ پنجم، ۱۳۷۵، ج۱، ص۳۹۶٫
[۲] . معرفت، محمد‎هادی، علوم قرآنی، قم، مؤسسه انتشاراتی التمهید، چاپ اول، ۱۳۷۸، ص۱۲۰٫
[۳] . معرفت، محمد‎هادی، تلخیص التمهید، قم، مؤسسه النشر اسلامی، چاپ سوم، ۱۴۱۴ هـ ق، ج۱، ص۸۱۸٫
[۴] . طاهری، حبیب‎الله، درس‎هایی از علوم قرآنی، انتشارات اسوه، چاپ اول، ۱۳۷۷، ج۱، ص۲۹۵، (اقتباس).
[۵] . معرفت، محمد‎هادی، علوم قرآنی، قم، مؤسسه انتشاراتی تمهید، چاپ اول، ۱۳۷۸، ص۱۲۵٫
[۶] . معرفت، محمدهادی، تلخیص التمهید، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، چاپ سوم، ۱۴۱۴ هـ ق، ج۱، ص۱۱۵ و ۱۴۳ و ۱۷۸٫
[۷] . سعیدی روشن، محمدباقر، علوم قرآن، قم، مؤسسه پژوهشی امام خمینی، چاپ اول، ۱۳۷۷، ص۱۵۴٫



تاريخ : دو شنبه 19 مرداد 1394برچسب:, | 7:47 | نویسنده : محمد ابراهيم پاشا |

با خواندن این ذکر خداوند ملکی را بر اهل آن مجلس موکّل می گرداند که هرگاه کسی شروع به غیبت نماید آن ملک او را از آن باز دارد و از حق تعالی سؤال نماید تا آن قوم را از غیبت کردن نگاه دارد.

 

به گزارش فرجام، روزی یکی از اولیاء به الیاس و خضر علیهم السّلام شکایت کرد که مردم بسیار غیبت می کنند و حال آن که غیبت از گناهان کبیره است و هر چقدر آن ها را نصیحت می کنم و از غیبت کردن منع می نمایم سخن مرا نمی شنوند و آن عمل قبیح را ترک نمی کنند.
حضرت الیاس علیه السّلام فرمود: چاره این کار آن است که هر کس وارد مجلس شد به او بگو که بگوید:«بِسمِ الله الرَّحمنِ الرَّحیمِ وَ صَلّی اللهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ» که در این صورت خداوند ملکی را بر اهل آن مجلس موکّل می گرداند که هرگاه کسی شروع به غیبت نماید آن ملک او را از آن باز دارد و از حق تعالی سؤال نماید تا آن قوم را از غیبت کردن نگاه دارد.
حضرت خضر علیه السّلام فرمود: چون کسی در وقت بیرون رفتن از مجلس بگوید «بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ وَ صَلّی الله عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ» حق تعالی ملکی را می فرستد تا آن که نگذارد که اهل آن مجلس غیبت او را نمایند.


منبع:۱. وسائل الشیعه، ج۷، ص۳۴۲.۲. عرفان و عبادت، ص۳۵۵.



تاريخ : جمعه 16 مرداد 1394برچسب:, | 1:10 | نویسنده : محمد ابراهيم پاشا |
پیامبر اکرم(ص) فرمودند: من آیه اى را در قرآن مى شناسم که اگر تمام انسانها دست به دامن آن شوند براى حل مشکلات آنها کافى است و آن آیات سوّم و چهارم سوره طلاق است.

آفتاب : «وَ مَنْ یَتَّقِ اللهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً* وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْث لا یَحْتَسِبُ وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللهِ فَهُوَ حَسْبُهُ اِنَّ اللهَ بالِغُ اَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللهُ لِکُلِّ شَیْىء قَدْراً»آیه و من یتق الله
 
ختم آیه من یتق الله جهت وسعت رزق و روزیاز برای وسعت رزق و گشایش روزی در روز پنجشنبه اول ماه شروع کرده و تا چهل و یک روز هر روز سیصد و پنجاه و نه مرتبه آیه مذکور- آیات دو و سه سوره طلاق: و من یتق الله تا لکل شی قدرا – را بدون تکلم با کسی بخواند که بسیار مجرب است و بعد از اتمام هر آیه بگوید:
 
"یا فتاح یا رزاق یا واسع”خاصیت آیه «من یتق الله…» {در برکت در مال و وسعت رزق و روزی}هر کس تقوای الهی پیشه کند و از گناه دوری کند ، خداوند راه نجاتی برای او فراهم می کند و او را از جایی که گمان ندارد روزی می دهد و هر کس بر خدا توکل نماید خدا او را کفایت می کند و خداوند فرمان خود را به انجام می رساند و خدا برای هر چیزی اندازه ای داده است.   
 
این آیه از امید بخش ترین آیات قرآن کریم است که تلاوت آن دل را صفا و و جان را نور می بخشد در حدیثی از ابوذر غفاری نقل شده که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: من آیه ای را در قرآن می شناسم که اگر تمام انسانها دست به دامن آن زنند برای حل مشکلات آنها کافی است پس آیه فوق را سه مرتبه با تکرار تلاوت فرمود.و در حدیث دیگر فرمود: خداوند پرهیزگاران را از شبهات دنیا و حالات سخت مرگ و شدائد روز قیامت رهایی بخشید.  
 
البته مفهوم آیه این نیست که انسان دست از تلاش و کوشش بکشد.چنانچه حضرت صادق علیه السلام فرمود: وقتی آیه فوق نازل شد عده ی درها را به روی خود بسته و رو به عبادت آوردند و گفتند خداوند روزی ما را عهد ه دار شد. این خبر به گوش پیغمبر رسید کسی را نزد آنها فرستاد که چرا چنین کرده اید هر کس چنین کاری کند دعای او مستجاب نمی شود بر شما باد بر کار و تلاش همراه با تقوا.   



تاريخ : شنبه 10 مرداد 1394برچسب:, | 23:0 | نویسنده : محمد ابراهيم پاشا |

در روایتی از امام صادق (علیه السلام) می خوانیم:

عواقب قضا شدن نماز صبح

اعمال و رفتاری که انسان در طی روز انجام می‌دهد نقش بسیار مهمی در توفیق انسان نسبت به عبادات دارد یعنی هر چه در طی روز کارهای شایسته از انسان سر بزند توفیقات انسان نیز برای اعمال خوب دیگر بیش‌تر فراهم می‌شود.

به گزارش روضه نیوز ؛ مردی به خدمت امام صادق(ع) آمد و عرضه داشت : من مرتکب گناهی شده ام.

امام صادق(ع) فرمود :خدا می بخشد
آن شخص عرضه داشت :گناهی که مرتکب شده ام خیلی بزرگ است.
امام فرمود: اگر به اندازه ی کوه باشد خدا می بخشد.
آن شخص عرضه داشت: گناهی که مرتکب شده ام خیلی بزرگتر است.
امام فرمود : مگر چه گناهی مرتکب شده ای؟
وآن شخص به شرح ماجرا پرداخت.
پس از اتمام سخن امام صادق(ع) رو به آن مرد کرد و فرمود: خدا می بخشد ، من ترسیدم که نماز صبح را قضا کرده باشی.
***
از امام صادق(ع) پرسیدند که چرا کسانی که در آخر زمان زندگی میکنند رزق و روزیشان تنگ است؟
فرمودند : به این دلیل که غالبا نمازهایشان قضا است.
حجت الاسلام سید جلال موسویان
مرحوم آیت الله حاج شیخ حسنعلی اصفهانی (معروف به نخودکی) در وصیت خود به فرزندش می گوید:
اگر آدمی چهل روز به ریاضت و عبادت بپردازد ولی یک بار نماز صبح از او فوت شود، نتیجه آن چهل روز عبادت بی ارزش (نابود) خواهد شد. فرزندم تو را سفارش می کنم که نمازت را اول وقت بخوان و از نماز شب تا آن جا که می توانی غفلت نکن.»
برای این که جهت اقامه نماز صبح خواب نمانید، قبل از خوابیدن آخرین آیه سوره کهف را بخوانید:
بسم الله الرحمن الرحیم
 
قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحی إِلَیَّ أَنَّما إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَمَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لا یُشْرِکْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً.


تاريخ : شنبه 10 مرداد 1394برچسب:, | 22:46 | نویسنده : محمد ابراهيم پاشا |

 

امام صادق(ع) می‌فرمایند: همه شما شیعیان به شفاعت پیامبری که اطاعتش کردید و یا وصی ایشان حضرت امیرالمؤمنین و اولاد طاهرینش داخل بهشت می‌شوید، اما به خدا سوگند آنچه بر شما می‌ترسم از برزخ است.
 به گزارش شهدای ایران،عالم مردگان از جمله عوالمی است که همواره وقتی با آن مواجه می‌شویم سؤالات و ابهامات بسیاری برای ما به وجود می‌آید و هر فردی علاقه دارد بیشتر از این عالَم بداند چراکه مرگ از جمله مباحثی است که هر فردی روزی با آن دست به گریبان خواهد شد. آنچه در ادامه می‌‌آید بخش نخست از سلسله مباحثی است که به طرح پرسش و پاسخ درباره مرگ و معاد می‌پردازد و از کتاب «عالم برزخ؛ عالم حیات و زندگی» نوشته حجت‌الاسلام اسدالله محمدی‌نیا از پژوهشگران حوزه علمیه قم عنوان می‌شود.


امام صادق (ع) در این مورد فرمود:

«نَّ أَرْوَاحَ الْمُؤْمِنِینَ لَفِی شَجَرَةٍ مِنَ الْجَنَّةِ یَأْکُلُونَ مِنْ طَعَامِهَا وَ یَشْرَبُونَ مِنْ شَرَابِهَا وَ یَقُولُونَ رَبَّنَا أَقِمِ السَّاعَةَ لَنَا وَ أَنْجِزْ لَنَا مَا وَعَدْتَنَا وَ أَلْحِقْ آخِرَنَا بِأَوَّلِنَا»؛

اروح مؤمنان در درختی در بهشت (برزخی) هستند، در آنجا از طعام و غذای بهشت (برزخی) می‌خورند و از نوشیدنی‌های آن می‌نوشند و از خداوند می‌خواهند که وعده خود را درباره آنان محقق سازد و آخرین آنان که در دنیا هستند به اولین آنها که در عالم قبر هستند ملحق سازد.

شناخت یکدیگر و گفت‌گو با هم

امام صادق (ع) فرمود:

«انّ الارواح فی صفة الجساد فی شجرة فی‌الجنّة تعارف و تسائل فاذا قدمت الرّوح علی الارواح یقول: دعوها فانّها قد افلتت من هولٍ عظیم ثمّ یسألونها ما فعل فلانٌ و ما فعل فلانٌ، ان قالت لهم: قد هلک قالوا قد هوی هوی»؛

ارواح مؤمنان در اجساد و بدن‌های (برزخی) در بهشت برزخی، یکدیگر را می‌شناسند و از یکدیگر سؤال و پرسش می‌کنند (و با هم گفت‌وگو دارند)، هنگامی که روح جدیدی بر ارواحی که در عالم قبر هستند وارد می‌شود، یکی از برزخیان می‌گویند: او را رها کنید، زیرا او تازه از سختی‌های لحظه جان دادن رها شده!

بعد از اینکه تازه‌وارد، کمی استراحت کرد، از او سؤال می‌کنند که فلان آقا چه کرد، فلان شخص چگونه بود؟ (هنوز در دنیا هست یا مرد) اگر فرد تازه وارد بگوید او زنده بود، برزخیان امیدوار می‌شوند که در آینده او را ببینند، و اگر شخص تازه وارد بگوید: فلانی مرد، برزخیان گویند: حال که مرده و نزد ما نیامده، پس سقوط کردهو وارد جهنم برزخی شده است.

جویای حال زنده‌ها در دنیا

امام صادق (ع) فرمود:

«إِذَا مَاتَ الْمَیِّتُ اجْتَمَعُوا عِنْدَهُ یَسْأَلُونَهُ عَمَّنْ مَضَی وَعَمَّنْ بَقِیَ فَإِنْ کَانَ مَاتَ وَلَمْ یَرِدْ عَلَیْهِمْ قَالُوا قَدْ هَوَی هَوَی»؛

هنگامی که شخصی فوت می‌کند در عالم برزخ، برزخیان اطراف او جمع می‌شوند و از او درباره کسانی که مرده‌اند و افرادی که هنوز زنده‌اند سؤال می‌کنند، اگر انسان تازه وارد بگوید: فلانی مرد، اما بر برزخیان وارد نشده باشد، گویند: پس فلان شخص در جهنم برزخی افتاده است.

حبّه عُرَنی یکی از اصحاب حضرت علی (ع) می‌گوید: از آن حضرت درباره سخن گفتن و انس گرفتن ارواح در عالم قبر سؤال کردم.

حضرت (ع) در پاسخ فرمود:

«نعمْ ولو کشف لک لرأیتهم حلقا حلقا محتبین یتحادثون»؛

بله، اگر پرده‌ها برای تو کنار رود خواهی دید که ارواح مؤمنان در برزخ به صورت حلقه‌وار در حالی که دست‌هایشان را در زانوها حلقه زده‌اند دور هم نشسته‌اند و با یکدیگر حرف می‌زنند.

آیا ائمه اطهار (ع) در برزخ شفاعت دارند

از برخی روایات استفاده می‌شود که شفاعت اهل بیت (ع) مربوط به روز قیامت است و در برزخ شفاعتی نیست. بر همین مبنا؛

امام صادق (ع) فرمود: «.... امّا فی القیامة فکلکم فی الجنّة بشفاعة النّبیّ المطاع او وصیّ النّبیّ و لکنّی والله اتخوّف علیکم فی البرزخ»؛

همه شما شیعیان به شفاعت پیامبری که اطاعتش کردید و یا وصی ایشان حضرت امیرالمؤمنین و اولاد طاهرینش (ع) داخل بهشت می‌شوید، اما به خدا سوگند آنچه بر شما می‌ترسم برزخ است.

در مقابل این احادیث، روایات دیگری است که تصریح دارند که اهل بیت (ع) در وقت مرگ بر بالین محتضر حاضر می‌شوند و مرده آنان را می‌بیند.

منبع:فارس


تاريخ : شنبه 10 مرداد 1394برچسب:, | 22:45 | نویسنده : محمد ابراهيم پاشا |

شیخ بهایی چگونه از زمان مرگ خود مطلع شد

 روزی شیخ بهایى به همراه گروهى از شاگردانش براى خواندن فاتحه به قبرستان رفت، بر سر قبرها مى‌‌نشست و فاتحه‌‌اى نثار گذشتگان مى‌‌کرد تا اینکه به قبر بابا رکن‌الدین رسید، آوایى شنید که سخت او را تکان داد!

محمد بن حسین حارثی معروف به «شیخ بهایی» در صبح روز 26 ذیحجه سال 953 قمری، از پدری روحانی و معروف به نام شیخ عزالدین عاملی در جبل عامل لبنان به دنیا آمد، شیخ‌بهایی در سیزده سالگی در سال 966 قمری به اتفاق پدر 48 ساله خود و مادرش به ایران هجرت کرد.

وی در دامن استادان معروف زمان خود، از جمله پدرش، بسیار سریع مراحل رشد و تکامل علمی و معنوی خود را طی کرد و تفسیر و حدیث را نزد پدرش و حکمت و کلام را در خدمت شیخ ‌عبدالله مدرس یزدی و ریاضی را نزد ملا علی مذهب و ملا افضل قاضی و علم طب را نزد حکیم عمادالدین محمود آموخت.

شیخ بهایی در سنین جوانی توانست در بیشتر رشته‌های علمی زمان خودش، به کمالات بی‌نظیری دست یابد و در فقه و اصول نیز به مقام اجتهاد برسد و پس از آن به تربیت شاگردان زیادی پرداخت که هر کدام از آن‌ها بعداً از ستارگان آسمان علم و عمل، محسوب شدند.

همچنین او در بیشتر زمینه‌های علوم همچون اخبار و احادیث، تفاسیر و اصول و ادعیه و فقه و حکمت و ریاضیات و شعر فارسی و عربی، تألیفات معروفی دارد، هنر معماری شیخ بهایی یادگارهای زیادی دارد که در تاریخ اصفهان و ایران، بلکه جهان پرآوازه است، این دانشمند بزرگ، در این زمینه منشأ آثار گرانقدری شد که مهمترین خدمات شیخ‌ بهایی در رونق بخشیدن به شهر اصفهان عبارتند از: مسجد امام، ساعت شاخص اوقات شرعی، حمام شیخ بهایی، شهر نجف‌آباد و طرح تقسیم آب زاینده‌‌‌رود.

*شیخ بهایی چگونه از زمان مرگ خود مطلع شد

روزی شیخ بهایى به همراه گروهى از شاگردانش براى خواندن فاتحه به قبرستان رفت، بر سر قبرها مى‌‌نشست و فاتحه‌‌اى نثار گذشتگان مى‌‌کرد تا اینکه به قبر بابا رکن‌الدین رسید، آوایى شنید که سخت او را تکان داد. از شاگردان پرسید: شنیدید چه گفت، گفتند: نه!

شیخ بهایى پس از آن حال دیگرى داشت و همواره در حال دعا و گریه و زارى بود. مدتى بعد، شاگردانش از او پرسیدند آن روز چه شنیدى؟ گفت: به من گفتند آماده مرگ باشم، شش ماه گذشت و دوازدهم شوال 1030 قمری (یا 1031 ق) فرا رسید و روح ملکوتی آن عارف و عالم بزرگ به سوى معبود پر کشید، بیش از 50 هزار نفر در تشییع جنازه او شرکت داشتند، علامه محمدتقى مجلسى بر وى نماز گزارد و سپس پیکرش را به مشهد مقدس بردند و بنا به وصیتش در جوار مرقد امام رضا(ع) به خاک سپردند.

*هنگامی که شیخ بهایی در برابر یک پیرمرد فقیر مات شد

شیخ بهایى روزى از بازار اصفهان می‌گذشت، در یک گوشه دور افتاده بازار توى یک مغازه کوچک و رنگ و رو رفته که نور باریکى از سقف آن به داخل دکان مى‏‌تابید و در و دیوارش را روشن مى‏‌ساخت، ناگهان چشمش به پیرمردى افتاد که بیش از 90 سال از عمرش مى‏‌گذشت و در آن حال مشته سنگینى به دست داشت و مشغول کوبیدن به تخت گیوه بود.
شیخ بهایى با دیدن پیرمرد دلش به حال او سوخت و به داخل مغازه رفت و از پیرمرد پرسید: تو چرا در جوانى اندوخته و پس اندازى براى خود گرد نیاوردى تا در این سن پیرى مجبور به کار کردن نباشى؟
پیرمرد سرش را از روى گیوه برداشت و نگاه نافذش را بر روى شیخ بهایى انداخت ولى چیزى نگفت، شیخ دست پیش برد و مشته را از دست پیرمرد گرفت و با علمى که داشت آن را تبدیل به طلا کرد و بعد زیر نورى که از سقف به روى پیشخوان مى‏‌تابید جلو پینه‌دوز گذاشت، مشته فولادى سنگین وزن که در آن لحظه تبدیل به طلا شده بود در زیر نور خورشید تلؤلؤ خاصى پیدا کرد و ناگهان دکان پینه‌دوز را به رنگ طلایى در آورد، شیخ بهایى بعد از این کار به سرعت عازم خروج از مغازه شد و در همان حال خطاب به پیرمرد گفت: پینه دوز، من مشته تو را تبدیل به طلا کردم آن را بازار طلافروش‏‌ها ببر و بفروش و بقیه عمر را به راحتى بسر ببر.
شیخ بهایى هنوز قدم از دکان بیرون نگذارده بود که ناگهان صدایى او را بر جاى نگاه داشت، این صداى پیرمرد بود که مى‏‌گفت: اى شیخ بهایى اگر تو مشته مرا با گرفتن در دست تبدیل به طلا کردى، من آن را با نظر به صورت اولش در آوردم! شیخ بهایى به سرعت برگشت و به مشته نگریست و دید مشته دوباره تبدیل به فولاد شده است، دانست که آن پیرمرد به ظاهر تنگدست و بى‌سواد از اولیاءالله و مردان خدا بوده و علم و دانش‌اش به مراتب از او بیشتر است و نیازى به مال دنیا ندارد، روى این اصل با خجالت و شرمندگى پیش رفت و دست پینه‌دوز را بوسید و عذر بسیار خواست و بدون درنگ از مغازه خارج شد، از آن به بعد هر گاه از جلو دکان پیرمرد رد مى‏‌شد، سرى به علامت احترام خم کرده و با شرمندگى مى‏‌گذشت!

منبع: فارس


تاريخ : پنج شنبه 8 مرداد 1394برچسب:, | 9:45 | نویسنده : محمد ابراهيم پاشا |

رسول خدا صلی الله علیه وآله چهار عملی که باعث سریع ترین عقوبت می شوند را برشمردند.

به گزارش روضه نیوز باشگاه خبرنگاران نوشت؛در کتاب أمالی المفید آمده است: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله أَسْرَعُ الْأَشْیَاءِ عُقُوبَةً رَجُلٌ تُحْسِنُ إِلَیْهِ وَ یُکَافِیکَ عَلَى إِحْسَانِکَ بِإِسَاءَةٍ وَ رَجُلٌ عَاهَدْتَهُ فَمِنْ شَأْنِکَ الْوَفَاءُ لَهُ وَ مِنْ شَأْنِهِ أَنْ یَکْذِبَکَ وَ رَجُلٌ لَا تَبْغِی عَلَیْهِ وَ هُوَ دَائِماً یَبْغِی عَلَیْکَ وَ رَجُلٌ تَصِلُ قَرَابَتَهُ فَیَقْطَعُکَ.

رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: اموری که سریعترین عقاب و کیفر را دارند عبارتند از: مردى که به او نیکى کنى و او در عوض نیکى تو، با بدى پاسخ دهد؛ و مردى که با او پیمان ببندى و تو به دنبال وفا به آن عهد هستی و او بخواهد به دروغ با تو رفتار کند؛ و مردى که هرگز به او ستم نمى‏کنى و او پیوسته در صدد ستم نمودن به تو است؛ و مردى که به خاطر خویشاوندى با او رفت و آمد می‌کنى و او با تو قطع رابطه نماید.

أمالی المفید، ص: 165



تاريخ : سه شنبه 6 مرداد 1394برچسب:, | 8:16 | نویسنده : محمد ابراهيم پاشا |

آیا خدا واقعاً با ما حرف می‌زند؟ آیا واقعاً می‌توانیم صدای او را بشنویم؟ تا وقتی که راه‌های شنیدن صدای او را نفهمیم، هیچوقت باور نمی‌کنیم که می‌توانیم صدای او را بشنویم.

به نظرتان بهتر نبود خدا از طریق بیلبورد با ما حرف می‌زد؟ کمی فکر کنید، همینطور که در اتوبان مشغول رانندگی بودیم، خدا یکی از صدها بیلبورد را برای جلب توجه ما انتخاب می‌کرد و روی آن پیام خودش برای ما را می‌نوشت. واقعاً خیلی عالی می‌شد، نه؟

اما متاسفانه اینطور نیست. خدا همیشه از راهی با آدمها حرف می‌زند که اصلاً نمی‌شنوند.


شنیدن صدای خدا مهارتی آموختنی است.
درست است، می‌توانستید یکی از آدمهای خوش‌شانسی مثل پیامبران باشید که خداوند مستقیماً با آنها وارد صحبت شد. اما ما، آدم‌های معمولی، چنین سعادتی نداشته‌ایم و به همین دلیل باید به دنبال یاد گرفتن مهارت‌هایی باشیم که از طریق آن بتوانیم صدای خدا را بشنویم.

اما چطور می‌توانیم بفهمیم که خداوند با ما صحبت می‌کند؟
در زیر به بعضی روش‌های صحبت کردن خدا با ما اشاره می‌کنیم.


کلمات او
برای اینکه واقعاً صدای خدا را بشنویم، باید درمورد او بیشتر بدانیم. باید بدانیم که خداوند کیست و چطور رفتار می‌کند. خوشبختانه همه این اطلاعات در کتاب‌های مقدس وجود دارد. قرآن، انجیل و کتاب‌های مقدس دیگر با جزئیات کامل برایمان توضیح داده است که خداوند چطور واکنش می‌دهد، از ما انتظار دارد با او چطور رفتار کنیم و از همه اینها مهمتر انتظار دارد که با آدم‌های دیگر چطور برخورد کنیم. این کتاب‌ها کمک فوق‌العاده‌ای برای ما هستند.

آدم‌های دیگر
خیلی وقت‌‌ها خداوند برای وارد شدن به ما از آدم‌های دیگر استفاده می‌کند. برای او مقدور است که از هر کسی که خواست و در هر زمانی استفاده کند اما در افراد مومن و خداشناس این اتفاق بیشتر می‌افتد.


محیط و شرایط ما

گاهی اوقات تنها راهی که خداوند می‌تواند به ما درسی بیاموزد این است که به شرایط زندگی ما اجازه دهد ما را به سمت چیزی که قرار است یاد بگیریم هدایت کند.

صدای آرام درونی
خیلی وقت‌ها خداوند از صدای بسیار آرامی در درون ما استفاده می‌کند تا به ما بفهماند که راه را اشتباه رفته‌ایم. بعضی‌ها به آن "صدای آرامش" می‌گویند. وقتی به موضوعی فکر می‌کنیم که سردرگممان کرده است، خیلی خوب است که مکث کنیم و به دقت به انتخاب‌هایی که پیش رو داریم فکر کنیم.

صدای واقعی
گاهی اوقات می‌توانیم چیزی در روحمان بشنویم که به نظرمان واقعاً صدایی شنیدنی می‌آید. یکدفعه متوجه می‌شوید که چیزی شنیده‌اید. به این اتفاقات خیلی باید دقت کنید چون احتمالاً خدا می‌خواهد چیزی به شما بگوید.

وقتی خدا حرف می‌زند، شما سکوت کنید و گوش دهید
اجازه بدهید مثالی بزنیم. چند سال پیش بعنوان مددجو بیماران بیمارستانی ثبت‌نانم کردم. وقتی برای اولین بار اعلامیه آن را در دانشگاه دیدم، فوراً احساس کردم که باید این کار را انجام دهم. اما آن زمان فراموش کردم. چند هفته بعد فکر آن دوباره سراغم آمد و اینبار با خودم گفتم اگر باز هم اعلامیه آن را در دانشگاه ببینم حتماً همان موقع ثبت‌نام می‌کنم.

البته اعلامیه آنجا بود و هیچ راه فراری از آن نداشتم و من همان جا با خودم گفتم، "باشه خدا جون، رفتم."

اولین بار بود که چنین کاری می‌کردم. کمی استرس داشتم اما قبل از رفتن کلی دعا کردم و کمی بهتر شدم. در راهم به سمت دومین بیمارستان، دعا کردم که خداوند من را برای همه بیماران نشانه‌ای از خودش قرار دهد، نشانه‌ای برای آرامش و تسلی دادن.

درست مقابل بیمارستان تقاطعی بود که چراغ قرمز داشت. همانطور که پشت چراغ قرمز ایستاده بودم شروع به دعا کردن کردم و از چهارراه رد شدم، بااینکه چراغ قرمز بود. منظورم این است که برای رسیدن به آن مریض‌ها عجله داشتم.

درست به وسط خیابان که رسیدم، صدایی به من گفت، "پس می‌خواهی نشانه‌ای از من باشی و حتی نمی‌توانی بدون شکستن قانون از یک خیابان عبور کنی؟"

خداوند راه‌های زیادی برای صحبت کردن با ما پیدا می‌کند. اما شنیدن صدای خدا بیشتر از اینکه به روش حرف زدن او با ما بستگی داشته باشد، به این بستگی دارد که اصلاً گوش می‌دهیم یا نه.



تاريخ : دو شنبه 5 مرداد 1394برچسب:, | 9:52 | نویسنده : محمد ابراهيم پاشا |
حضرت مهدی(عج) در نخستین توقیع خود به حسین‌بن روح نوبختی این چنین می‌نویسند: به درستی که او نزد ما مکان و منزلت آنچنان بلندی دارد که آن مکان و منزلت او را خوشحال می‌سازد، خدای تعالی احسان خود را درباره او زیاد فرماید.
نخستین توقیع امام زمان(عج) به نائب ایرانی‌‌اش

به گزارش بلاغ، روز یک‌شنبه ششم شوال سال 305 هجری قمری اولین توقیع امام زمان(عج) در دوران غیبت صغری برای جناب حسین بن روح از نواب اربعه صادر شد، این در حالی است که پس از رحلت امام حسن عسکری(ع) در سال 260 بلافاصله غیبت صغری شروع شد و تا رحلت آخرین نایب امام زمان(عج) در سال 329 ادامه داشت و پس از آن غیبت کبری آغاز شد.

 
در دوره غیبت صغری، امام زمان(عج) از طریق چهار نفر نایبان خاص خود با شیعیان در رابطه بود و امور آنان را حل و فصل می‌کرد، این امور افزون بر مسائل مالی، شامل مسائل عقیدتی و فقهی نیز می‌شد، رابطین میان آن حضرت و شیعیان چهار نفر از اصحاب با سابقه و مورد اعتماد امامان گذشته بودند که یکی پس از دیگری این وظیفه خطیر را بر عهده داشته و به عنوان نواب خاص آن حضرت معروف هستند، در این دوره نه تنها شخص امام(عج) از دیده‌ها پنهان بود، بلکه سفرای او نیز به طور ناشناخته و بدون آنکه جلب توجه کنند عمل می‌کردند.
 
سومین نایب خاص امام مهدی(عج) حسین بن روح بود که از معتمدان ابوجعفر عمری و از نزدیکان وی در بغداد به شمار می‌رفت، ابوجعفر با ارجاع مراجعین به حسین بن روح، زمینه جانشینی وی را فراهم آورد و در واپسین روزهای حیات، به دستور حضرت(عج) او را به عنوان جانشین خود معرفی کرد؛ پس از آن شیعیان برای تحویل اموال به وی رجوع می‌کردند.
 
اقبال در «خاندان نوبختی» اخبار مفصلی درباره حسین بن روح آورده و او را از طرف مادر منتسب به خاندان نوبختی دانسته است، این بدان دلیل است که وی را قمی نیز خوانده‌اند، وی از اصحاب امام عسکری(ع) بوده و با حضور جمعی از بزرگان شیعه در بغداد مانند ابوعلی بن همام، ابوعبدالله بن محمد الکاتب، ابوعبدالله الباقطانی، ابوسهل اسماعیل بن علی نوبختی، ابو عبدالله بن الوجناء وعده‌ای دیگر به جانشینی ابوجعفر عمری معرفی شده است.
 
حسین بن روح که از سال 305 تا 326 هجری قمری به مدت 21 سال منصب سفارت از ناحیه مقدسه را بر عهده داشت، در تاریخ 18 شعبان همین سال، چشم از جهان فرو بست و  پیکر مطهرش در بغداد در سوق الشورجه به خاک سپرده شد.
 
اما آنچه مهم است در نخستین توقیعی که حضرت صاحب‌الامر(عج) در روز یکشنبه ششم شوال سال 305 هجری خطاب به حسین بن روح نوشتند، به امانت‌داری ویژه سومین نائب خود اشاره می‌کنند که متن این توقیع به شرح زیر است:
 
«نعرفه، عرفه الله الخیر کله و رضوانه، و اسعده بالتوفیق، و قفنا علی کتابه و وثقنا بما هو علیه، و انه عندنا بالمنزلة و المحل الذین یسرانه، زاد الله فی احسانه الیه، انّه ولی قدیر، و الحمدلله الذی لا شریک له، و صلی الله علی رسوله محمد و آله و سلم تسلیماً کثیراً»
 
ما او را می‌شناسیم، خداوند بشناساند و او را به طریقه همه خیر و رضای خود عالم گرداند و او را به توفیق خود یاری فرماید، ما بر مکتوب و نوشته او مطلع شدیم و بر امانتداری او مطلع شدیم و به دینداری او وثوق و اعتماد داریم، به درستی که او نزد ما مکان و منزلت آنچنان بلندی دارد که آن مکان و منزلت او را خوشحال می‌سازد، خدای تعالی احسان خود را درباره او زیاد فرماید، به درستی که او صاحب همه نعمت‌هاست و بر همه چیز قادر است و حمد و سپاس خداوندی را سزاست که شریکی ندارد و صلوات و سلام خداوند بر محمد رسول او و آل او باد. (بحار الانوار، ج51، ص356)/آ


تاريخ : دو شنبه 5 مرداد 1394برچسب:, | 9:28 | نویسنده : محمد ابراهيم پاشا |
شب فرا رسيد . ميهمانى عظيمى برپا شد . صدها نفر از مردم بر سر سفره او نشستند . مرد نانوا صد دينار در آن ضيافت هزينه كرد و همگان را از حضور شبلى در خانه خود خبر داد....

به گزارش شهدای ایران، جعفر بن يونس ، مشهور به شبلى ( 335 247) از عارفان نامى و پر آوازه قرن سوم و چهارم هجرى است . وى در عرفان و تصوف شاگرد جنيد بغدادى ، و استاد بسيارى از عارفان پس از خود بود.
در شهرى كه شبلى مى زيست ، موافقان و مخالفان بسيارى داشت . برخى او را سخت دوست مى داشتند و كسانى نيز بودند كه قصد اخراج او را از شهر داشتند. در ميان خيل دوستداران او، نانوايى بود كه شبلى را هرگز نديده و فقط نامى و حكايت هايى از او شنيده بود. روزى شبلى از كنار دكان او مى گذشت . گرسنگى ، چنان ، او را ناتوان كرده بود كه چاره اى جز تقاضاى نان نديد. از مرد نانوا خواست كه به او، گرده اى نان ، وام دهد . نانوا برآشفت و او را ناسزا گفت  شبلى رفت .
در دكان نانوايى ، مردى ديگر نشسته بود كه شبلى را مى شناخت . رو به نانوا كرد و گفت : اگر شبلى را ببينى ، چه خواهى كرد؟ نانوا گفت : او را بسيار اكرام خواهم كرد و هر چه خواهد، بدو خواهم داد. دوست نانوا به او گفت : آن مرد كه الآن از خود راندى و لقمه اى نان را از او دريغ كردى ، شبلى بود . نانوا، سخت منفعل و شرمنده شد و چنان حسرت خورد كه گويى آتشى در جانش برافروخته اند . پريشان و شتابان ، در پى شبلى افتاد و عاقبت او را در بيابان يافت . بى درنگ ، خود را به دست و پاى شبلى انداخت و از او خواست كه بازگردد تا وى طعامى براى او فراهم آورد . شبلى ، پاسخى نگفت . نانوا، اصرار كرد و افزود: منت بر من بگذار و شبى را در سراى من بگذران تا به شكرانه اين توفيق و افتخار كه نصيب من مى گردانى ، مردم بسيارى را اطعام كنم . شبلى پذيرفت .
شب فرا رسيد . ميهمانى عظيمى برپا شد . صدها نفر از مردم بر سر سفره او نشستند . مرد نانوا صد دينار در آن ضيافت هزينه كرد و همگان را از حضور شبلى در خانه خود خبر داد .
بر سر سفره ، اهل دلى روى به شبلى كرد و گفت : يا شيخ ! نشان دوزخى و بهشتى چيست ؟ شبلى گفت : دوزخى آن است كه يك گرده نان را در راه خدا نمى دهد؛ اما براى شبلى كه بنده ناتوان و بيچاره او است ، صد دينار خرج مى كند! بهشتى ، اين گونه نباشد .
برگرفته از: عطار نيشابورى ، الهى نامه (مثنوى )، تصحيح فؤ اد روحانى ، ص 72 71 .



تاريخ : دو شنبه 5 مرداد 1394برچسب:, | 9:25 | نویسنده : محمد ابراهيم پاشا |
ذکر «لا حول ولا قوة الا بالله» نوزده حرف دارد که در هر حرفش یک اثری برای ما موجود است. وقتی این ذکر را بگوییم، خداوند با نظر رحمت به ما می‌نگرد و وقتی اینگونه شد هر خیری از دنیا و آخرت را به ما می‌رساند.

آیت‌الله محمد ناصری از اساتید برجسته اخلاق در جدیدترین سخنرانی خود که در هر روز از ایام ماه مبارک رمضان در مسجد کمرزرین اصفهان برگزار می‌شود، گفت: هر کلمه از کلمات ما معنایی دارد، میوه‌ها هر یک خاصیتی دارند، آیات قرآن هم همینطور دعاها از جمله لا اله الا الله، الحمدالله، سبحان‌الله، الله‌اکبر، هر یک از این اذکار تأثیر خاص خود را دارند قرآن کریم و ائمه اطهار(ع) حرز و دعایی را برای رفع مشکلات، گرفتاری‌ها، امراض، فقر و دفع دشمن، توصیه کرده‌اند.
وی با اشاره به ذکر «لا حول ولا قوة الا بالله» ابراز داشت: ما معمولاً وقتی عصبانی می‌شویم یا اگر کسی مصیبتی دید این ذکر را می‌گوییم در حالی که روایات متعددی از ائمه اطهار(ع) وارد شده که این ذکر آثار فراوانی در زندگی ما دارد.
این استاد اخلاق عنوان کرد: ذکر «لا حول ولا قوة الا بالله» 19 حرف دارد که در هر حرفش یک اثری برای ما موجود است و نباید این ذکر را فراموش کنیم چرا که سفارش بسیاری در خصوص آن شده و حضرت رسول(ص) فرموده‌اند: زیاد بگویید «لا حول ولا قوة الا بالله» که  بهشت را برای شما تضمین می‌کند.
وی ادامه داد: وقتی ذکر «لا حول ولا قوة الا بالله» بگوییم خداوند با نظر رحمت به ما می‌نگرد و وقتی اینگونه شد هر خیری از دنیا و آخرت را به ما می‌رساند. در روایتی از ابن عباس هست که حضرت رسول(ص) فرمودند: «لا حول ولا قوة الا بالله» و ابن عباس از ثواب این ذکر از پیامبر اکرم(ص) سؤال کرد که پیامبر اکرم(ص) فرمودند اگر تمام قدرتمندان عالم جمع می‌شدند نمی‌توانند عرش الهی را تکان دهند اما چهار ملک به واسطه این ذکر توانستند عرش الهی را جابه‌جا کنند.
آیت‌الله ناصری گفت: حضرت رسول (ص) فرمودند این ذکر از حَمَله عرش الهی است. کسی که یک مرتبه بگوید «لا حول ولا قوة الا بالله» خداوند گناهان صد ساله‌اش را می‌آمرزد و برای هر حرفی از آن یکصد حسنه می‌نویسد و یکصد درجه به او می‌دهد.
وی عنوان کرد: پیامبر اکرم(ص) می‌فرماید وقتی بنده‌ای بگوید «لا حول ولا قوة الا بالله» معنای آن این است که خدایا صاحب قدرتی در عالم وجود ندارد، تو صاحب قدرتی و همه کارها محول به توست و وقتی فردی این ذکر را بگوید سزاوار است که خداوند تمام حاجت‌های او را روا کند.
این استاد اخلاق ابراز داشت: در هر کاری که اندک مشکلی برایمان وجود دارد اگر ذکر «لا حول ولا قوة الا بالله» را بگوییم خداوند کمکمان خواهد کرد. امام صادق (ع) می‌فرمایند اگر بنده‌ای این ذکر را بگوید حضرت حق به ملائکه می‌گوید این عبد تسلیم من شد حاجت او را بدهید. هر بلایی که می‌خواهد به ما برسد ملائکه الهی به واسطه این ذکر آن را از ما دفع می‌کنند.
وی اظهار داشت: از حضرت رسول(ص) روایت شده است که حضرت آدم(ع) به درگاه الهی شکایت که پروردگارا که من متأثر نمی‌شوم از فکرهایی که می‌کنم این که در بهشت بودم و مقاماتی داشتم، محزون و مغموم می‌شوم، جبرئیل نازل شد و گفت حضرت حق می‌فرماید برای رفع گرفتاری و حزن «لا حول ولا قوة الا بالله» بگو! اگر ما هم این ذکر را بگوییم ناراحتی‌هایمان رفع می‌شود.
آیت‌الله ناصری عنوان کرد: حضرت رسول(ص) به حضرت امیر(ع) سفارش کرد: یا علی! برای دفع هم و غم و غصه امت من ذکر «لا حول ولا قوة الا بالله» نافع است. همچنین امام صادق (ع) می‌فرمایند وقتی غصه زیادی پیدا کردید اگر بگویید «لا حول ولا قوة الا بالله» غصه و بلا از شما دفع خواهد شد و اگر روزی پنج، 10 یا 100 مرتبه این ذکر را بگوییم به نفع ما است.
از امام صادق(ع) روایت شده است، کسی که ذکر «لا حول ولا قوة الا بالله» بگوید خداوند گناهاش را می‌آمرزد همانند روزی که از مادر متولد شده و 70 درِ فقر را نیز به روی او می‌بندد. همچنین بنا بر فرموده پیامبر اکرم(ص) شیاطین انسی و جنی نیز به واسطه ذکر «لا حول ولا قوة الا بالله» از ما دور خواهند شد.



تاريخ : دو شنبه 5 مرداد 1394برچسب:, | 9:24 | نویسنده : محمد ابراهيم پاشا |

یک ماه سخت بندگی را پشت سر گذاشتیم ، ماه تشنگی ها و گرسنگی های دلچسب بندگی ، ماه زیبای همجواری با خداوند متعال ، ماه بارش رحمت و برکت ، ماه مبارک رمضان با همه سختی ها و شیرینی هایش گذشت و اینک در آستانه  یک بزم باشکوه هستیم ، روز تقدیر از اطاعت کردن های ما ، روز بزرگ پاداش گرفتن .

عید فطر از بزرگترین اعیاد مسلمانان است، روزی بزرگ که خداوند متعال در این روز بهترین ها را به بندگان روزه دارش عطا می کند ، بندگانی که نه گرما را شناختند نه طولانی بودن روز را ، با همه سختی ها امر پروردگار مهربانی ها را گردن نهادند و دم بر نیاوردند.

پیامبر اكرم(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) طی خطبه‌ای در عید فطر فرمودند: آگاه باشید كه خداوند این روز را عید و شما را اهل آن قرار داد، پس یاد خدا کنید تا شما را یاد کند، او را بخوانید تا شما را استجابت کند، استغفار کنید تا شما را ببخشد و فطره خود را بپردازید که آن سنّت‏ پیغمبر شما است.[1]

جایگاه ویژه عید فطر

در اهمیت این روز همین نكته كافی است كه نوشته اند: « امّا خیرته من الایام یوم الفطر » ؛ (2) برگزیده رسول خدا (صلی الله علیه و آله) از روزها، روز فطر است.» 

 امام علی علیه السلام می فرمود: « الا و ان هذا الیوم یوم جعله الله لكم عیدا و جعلكم به اهلا فاذكروا الله یذكركم و ادعوا یستجب لكم؛ (3) هان امروز روزی است كه خداوند آن را برای شما عید قرار داده و شما را نیز شایستة آن ساخت، پس به یاد خدا باشید تا او نیز شما را یاد كند و او را بخوانید تا خواسته تان را به اجابت برساند.»

پیامبر اكرم(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) طی خطبه‌ای در عید فطر فرمودند: آگاه باشید كه خداوند این روز را عید و شما را اهل آن قرار داد، پس یاد خدا کنید تا شما را یاد کند، او را بخوانید تا شما را استجابت کند، استغفار کنید تا شما را ببخشد و فطره خود را بپردازید که آن سنّت‏ پیغمبر شما است

شبی چون شب قدر و روزی چون روز قیامت

امام علی(علیه السلام) در خطبه ای فرمودند: «اى مردم! امروز شما روزى است که در آن به نیکوکاران پاداش داده مى‏شود و بدکاران در آن زیان مى‏کنند. امروز، شبیه‏ ترین روزها به قیامت شماست. با بیرون آمدن خود از خانه ‏هایتان به مصلاى خود، از بیرون آمدن از گورها و رفتن به پیشگاه خداوند یاد کنید. و از توقف و ایستادن خود در مصلى، وقوف خود در برابر خدا را یاد کنید و از بازگشت خود به خانه‏ هایتان بازگشت خود را به جهنم و بهشت فرا یاد آرید. و اى بندگان خدا! بدانید نزدیک ‏ترین و کمترین چیز که براى مردان و زنان روزه‏گیر فراهم است، این است که فرشته‏یى در آخرین روز ماه رمضان به آنان ندا مى‏دهد که اى بندگان خدا! بر شما مژده باد که گناهان گذشته شما آمرزیده شد و بنگرید که در آینده چگونه خواهید بود.» (روضة الواعظین/ ترجمه مهدوى دامغانى/ 565 )

شب عید فطر شب بسیار با عظمتی است ، شبی که آن را هم پایه ی شب قدر می دانند، در روایتی آمده است: «... کارگر وقتى از عملش فارغ شد اجرتش را مى‏دهند و پایان عمل روزه دار شب عید است بنا بر این در شب عید مغفرت و آمرزش که پاداش روزه‏ داران است نازل مى‏شود. ....(و سفارش شده است )  وقتى آفتاب غروب کرد غسل کن و بعد از خواندن نماز مغرب دو دست را بلند کن و بگو: یا ذا الطّول، یا ذا الحول، یا ذا الجود، یا مصطفى محمّد و ناصره صلّ على محمّد و على اهل بیته و اغفر لى کلّ ذنب احصیته علىّ و نسیته و هو عندک فی کتاب مبین. سپس به سجده برو و صد مرتبه بگو: اتوب الى اللَّه. بعد حوائج خود را از خدا بخواه‏.» (علل الشرائع / 259)

امیرمومنان علی علیه السلام می فرماید: « شایسته می دانم آدمی در سال، چهار شب دست از هر كاری بكشد و خود را به عبادت آماده سازد: شب عید فطر، شب عید اضحی، شب نیمةشعبان و شب اول رجب.» (بحارالانوار، ج 97، ص 36 و39 )

جمع شدن برای اظهار بندگی

فضل بن شاذان می گوید: «روز فطر، عید قرار داده شد تا برای مسلمانان محل گردهمایی باشد كه در آن جمع شوند و به خاطر خدای عز وجل به صحنه آیند و خدا را در برابر نعمت هایش به شكوه و بزرگی یاد كنند تا هم روز عید باشد و هم روز اجتماع، هم روز بالندگی باشد و هم روز زكات دادن، هم روز رغبت (و توجه به نعم الهی باشد) و هم روز تضرع. چون روز فطر، روز اول سال است كه خوردن و نوشیدن در آن حلال می شود و چون اول ماه های سال نزد اهل حق، ماه رمضان است. لذا خداوند دوست دارد كه اجتماعی در این روز برای مسلمانان باشد كه خدا را در آن ستایش و تقدیس كنند.»(4)

 جشن پیروزی

روزه داری در گرمای طاقت فرسای تابستان هر لحظه اش  برای خداوند متعال ارزشمند بود ، لحظاتی که نفس به معنای واقعی اسیر دست ما بود و بر او غالب بودیم ، و این  تلاش را خداوند بی نیاز مطلق ارج می نهد و پاداشی در خور به آن می دهد .
امام باقر علیه السلام به جابر فرمود: « رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمود: هر گاه روز اول ما شوال (عید فطر) فرا می رسد، یك منادی از سوی خدا ندا می دهد؛ ایها المومنون اغدوا الی جوائزكم»؛ ای مومنان به سوی جایزه هایتان بشتابید.» در ادامه حضرت باقر علیه السلام رو به جابر كرد و به تفاوت این پاداش با پاداش های دنیاداران اشاره كرد و فرمود: « یا جابر! جوائز الله لیست بجوائز هولاء الملوك... هو یوم الجوایز؛ (5) ای جابر! جوایز خدا، از نوع جوایز این پادشاهان نیست... آن روز روز جایزه هاست.»
رسول خدا دربارة نوع این جایزه می فرمود: « ان الله بنی الجنه من یاقوت احمر و سكت بالذهب، ستورها السندس و الاستبرق، اشجارها الزمرد، ثمارها الحلل، اعدها الله لهذه الامه یوم الفطر؛ (6) خداوند بهشت را از یاقوت سرخ بنا نهاد و مواد آن را از طلا و پرده هایش را از دیبا و درختانش زمرد و میوه هایش را از جواهرات زیبا ساخت و آن را عیدی این امت در عید فطر قرار داد.»

 روز مغفرت و آمرزش

امام علی علیه السلام در یكی از خطبه های عید فطر فرمودند: « عبادالله ان ادنی ما للصائمین و الصائمات ان یتادیهم ملك فی آخر یوم من شهر رمضان ابشروا عبد الله فقد غفرلكم ما سلف من ذنوبكم فانظروا كیف تكونون فیما تستانفون؛ (7)ای بندگان خدا! كمترین چیزی كه به زنان و مردان روزه دار داده می شود، این است كه فرشته ای در آخرین روز ماه رمضان به آنان ندا می دهد: هان! بشارتتان باد ای بندگان خدا كه گناهان گذشته تان آمرزیده شد. پس متوجه باشید در آنچه بعد از این ماه انجام می دهید.»

ای بندگان خدا! كمترین چیزی كه به زنان و مردان روزه دار داده می شود، این است كه فرشته ای در آخرین روز ماه رمضان به آنان ندا می دهد: هان! بشارتتان باد ای بندگان خدا كه گناهان گذشته تان آمرزیده شد. پس متوجه باشید در آنچه بعد از این ماه انجام می دهید.»

چگونه برای عیدی گرفتن آماده شویم؟

امام صادق علیه السلام فرمود: « هرگاه آفتاب غروب كرد سه ركعت نماز مغرب را بخوان و دست های خود را بلند كن و بگو:« ای صاحب عطای همیشگی، ای صاحب سال، ای برگزیننده محود و یاری كننده اش! بر محمّد و آل او درود فرست و تمام گناهانی را كه مرتكب شده ام و آن را فراموش كرده ام، برایم بیامرز با آن كه گناهانم در نزد تو در كتاب مبین (نوشتة آشكار) است.» پیشانیت را به خاک بمال و در حال سجده صد بار بگو: « به سوی خدا می روم» و از خدای بزرگ در خواست نیاز كن.» (8)

درباره امام سجاد علیه السلام نوشته اند: «یحیی لیله عید الفطر بالصلاه حتی یصبح و یبیت لیله الفطر فی المسجد و یقول: یا بنی ما هی بدون لیله یعنی لیله القدر؛ (9) شب عید فطر را با نماز زنده نگاه می داشت تا این كه صبح می شود. شب عید را در مسجد می ماند و می فرمود: فرزند عزیزم شب عید فطر كمتر از شب قدر نیست.»


پی نوشت ها:  
1. خمینی، سید روح الله، توضیح المسائل (المحشی)، موسسه النشر الاسلامی التابعه لجامعه المدرسین، ۱۴۲۴، ق
2) بحارالانوار، ج 97، ص 48
3) من لا یحضره القیه، ج 1،ص517
4) همان، ج 1 ص 522، وسایل الشیعه، ج 5، ص 141
5) وسایل الشیعه، ج 5، ص 140، فروغ كافی ج 4، ص 168
6) مستدرك الوسایل، ح 6677
7) میزان الحكه، ج 7، ص 131. تنبیه الخواطر، ص 392
8) من لا یحضره الفقیه، انتشارات امام مهدی قم، ج 2، ص 109
9) بحارالانوار، ج 88، ص 119



تاريخ : جمعه 26 تير 1394برچسب:, | 10:47 | نویسنده : محمد ابراهيم پاشا |

1419260578889_85252_2

شفقنا زندگی- کارشناس مسئول بخش نمایه‌سازی مرکز اسناد سازمان کتابخانه‌ها، موزه‌ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی گفت: اسناد موجود در گنجینه مرکز اسناد آستان قدس رضوی، بازگوکننده برنامه‌های ویژه ماه رمضان حرم مطهر امام رضا‌(ع) در دوره قاجار هستند.

به گزارش شفقنا از ایسنا، زهرا فاطمی مقدم اظهار کرد: در حال حاضر 4 سند در خصوص دستور العمل‌های برنامه‌های ویژه ماه رمضان در حرم مطهر رضوی با عنوان کلی «دستور متولی باشی آستان قدس رضوی به کشیک‌نویس جهت اجرای مراسم و برنامه‌های مربوط به ماه رمضان در حرم رضوی» در مرکز اسناد آستان قدس رضوی نگهداری می‌شود.

وی درباره قدمت تاریخی این اسناد گفت: این اسناد متعلق به سال های 1330، 1335 و 1336 هجری قمری هستند و یکی از مهمترین این اسناد در تاریخ 29 شعبان 1335 هجری قمری نگاشته شده است.

وی عنوان کرد: برطبق این اسناد که از جانب متولی باشی آستان قدس رضوی صادر شده است، مؤذن‌ها آستان موظف بودند از اواسط شب در گلدسته‌های حرم به مناجات و ذکر خوانی بپردازند.

فاطمی مقدم افزود: در نزدیکی سحر نقاره‌چیان نیز وظیفه داشتند به نشانه «اعلان طبخ سحور» به نقاره نوازی بپردازند. سپس دوباره مؤذن‌ها تا هنگام اذان صبح مشغول مناجات می‌شدند.

وی یادآور شد: پس از آن حفاظ و قرآن‌خوانان در حرم مشغول تلاوت قرآن می‌شدند. همچنین خدام و دربانان نیز در شب‌ها موظف به جارو کردن و نظافت حرم بودند.

وی خاطرنشان کرد: تقریبا این برنامه مشخص هر روز آستان قدس رضوی در حرم مطهر امام رضا(ع) بوده است، با این تفاوت که در شب‌های قدر، نقاره نوازی انجام نمی‌شده است.

مرکز اسناد آستان قدس رضوی یکی از غنی‌ترین و نفیس‌ترین مراکز اسنادی کشور به شمار می‌رود که با دیجیتال‌سازی اسناد، در جهت حفظ و ماندگارسازی آن‌ها برای نسل‌های آینده و دسترسی آسان پژوهشگران و محققان به این منابع می‌کوشد.



تاريخ : جمعه 26 تير 1394برچسب:, | 10:42 | نویسنده : محمد ابراهيم پاشا |

اعلام زمان عید سعید فطر

 

 

پدر علم نجوم ایران احتمال داد: در نتیجه محاسبات، دیدار هلال ماه موکول می شود به جمعه ۳۰ ماه مبارک رمضان که به احتمال زیاد بعد از غروب آفتاب ماه نو دیده می شود.
نظر پدر علم نجوم ایران در مورد زمان عید سعید فطر:

احمد دالکی پدر علم نجوم ایران در گفت و گو با خبرنگار فرهنگ و هنر خبرگزاری میزان در خصوص رویت هلال ماه گفت: به طور کلی کره ماه که به دور زمین می چرخد در هر یک ماه قمری، یک بار اتفاق می افتد که در کنار خورشید قرار می گیرد و در آن لحظه نمی توانیم کره ماه را ببینیم و این را در اصطلاح نجومی “ماه نو” می گویند و مدتی لازم است که این ماه نو و خورشید از هم فاصله بگیرند و ما بتوانیم ماه را ببینیم.

پدرعلم نجوم ایران ادامه داد: ۲۵ تیر ماه یعنی ۲۹ ماه مبارک رمضان، در ساعت ۵:۴۵ این حالت ماه نو انفاق می افتد یعنی سمت روشنش به سمت خورشید قرار میگیرد و سمت تیره آن به سمت زمین است و برای جدا شدن این دوتا از هم زمان نیاز دارد که تا غروب پنجشنبه حدود چهارده ساعت  و نیم زمان می گذرد که ماه رویت شود اما این زمان کافی نیست که بتوانیم هلال ماه را در روز پنجشنبه ببینیم.

احمد دالکی در ادامه احتمال داد: در نتیجه محاسبات، دیدار هلال ماه موکول می‌شود به جمعه ۳۰ ماه مبارک رمضان که به احتمال زیاد بعد از غروب آفتاب ماه نو دیده می شود و در این صورت شنبه عید سعید فطر است.

پدر علم نجوم ایران گفت: از سوی دیگر ماه قمری ۳۰ روزه است و روز جمعه ۲۶ تیر ماه، سی روز ماه قمری پر می شود.

گفتنی است مرجع اعلام قطعی زمان عید سعید فطر ستاد استهلال دفتر مقام معظم رهبری است.



تاريخ : دو شنبه 22 تير 1394برچسب:, | 4:31 | نویسنده : محمد ابراهيم پاشا |

امام محمد باقر از امیر المومنین (ع) روایت فرموده: هنگامی که آیت الکرسی نازل شد رسول خدا (ص) فرمود آیه الکرسی آیه ای است که از گنج عرش نازل شده و زمانی که این آیه نازل گشت هر بتی که در جهان بود با صورت به زمین خورد.

در این زمان ابلیس ترسید و به قومش گفت :"امشب حادثه ای بزرگ اتفاق افتاده است باشید تا من عالم را بگردم و خبر بیاورم.

ابلیس عالم را گشت تا به شهر مدینه رسید مردی را دید و از او سوال کرد: " دیشب چه حادثه ای اتفاق افتاد"

مرد گفت "رسول خدا فرمود:" آیه ای از گنج های عرش نازل شد که بت های جهان به خاطر آن   آیه همگی با صورت به زمین خوردند. ابلیس بعد از شنیدن حادثه به نزد قومش رفت و حادثه را به آن ها خبر داد.

===================

آیت الکرسی سید آیات قرآن

پیامبر به حضرت علی (ع) فرمود: " یا علی ! من سید عربم-مکه سید شهر هاست- کوه سینا سید همه کوه هاست- جبرئیل سید همه فرشتگان است – فرزندانت سید جوانان اهل بهشتند- قرآن سید همه کتاب هاست – بقره سید همه سوره های قرآن است – ودر بقره یک آیه است که آن آیه 50کلمه دارد و هر کلمه 50 برکت دارد و آن آیت الکرسی است.

================================

پاداش کسی که آیت الکرسی را زیاد می خواند

عبدالله بن عوف گفته است:" شبی خواب دیدم که قیامت شده است و من را آوردند و حساب من را به آسانی بررسی کردند. آنگاه مرا به بهشت بردند و کاخ های زیادی به من نشان دادند. به من گفتند: درهای این کاخ را بشمار ؛ من هم شمردم 50 درب داشت.

بعد گفتند: خانه هایش را بشمار. دیدم 175 خانه بود. به من گفتند این خانه ها مال توست. آن قدر خوشحال شدم که از خواب پریدم و خدا را شکر گفتم.

صبح که شد نزد ابن سیرین رفتم و خواب را برایش تعریف کردم.

 او گفت : معلوم است که تو آیه الکرسی زیاد می خوانی. گفتم : بله ؛ همین طور است. ولی تو از کجا فهمیدی. گفت برای اینکه این آیه 50 کلمه و 175 حرف دارد. من از زیرکی حافظه او تعجب کردم. آنگاه به من گفت : هر که آیه الکرسی را بسیار بخواند سختی های مرگ بر او آسان می شود.

=========

داستان نزول

رسول اکرم (ص) فرمود: چون خدای متعال خواست سوره ی حمد و آیه های شهدالله (18و19 آل عمران) و قل اللهم (26-27آل عمران) و سوره توحید و آیه الکرسی را به زمین نازل کندهمگی به عرش الهی چنگ زدند در حالی که بین آن ها و خداوند حجابی نبود.

سپس فرمودند : پروردگارا ما را به خانه پر گناه و به سوی کسانی که عصیان و گناه می کنند می فرستی ؛ در حالی که ما پاک و مطهر هستیم.

سپس خدای متعال فرمود :" به عزت و جلال خودم سوگند ، هیچ کس شما را بعد از نماز نخواند مگر این که او را در مرتبه بالای قدس جای دهم که از نعمت های آن استفاده کنند و در هر روز 70 بار به او با نظر رحکت خود بنگرم و در هر روز 70 حاجت او را برآورم هرچند که بسیار گناه کرده باشد که کمترین آن دعاها و حاجت ها و آمرزش گناهان باشد. او را از هر دشمنی پناه می دهم و برای پیروزی بر هر دشمنی یاریش می دهم و مانعی به جز مرگ برای بهشت رفتن او نباشد.( یعنی بعد از مرگ بلافاصله به بهشت می رود)

====================

آیت الکرسی برای حفظ چشم

بعد از هر نماز دستان را روی چشم بگذارید و بعد از خواندن آیت الکرسی بگویید:"اللهم احفظ حدقتی بحق حدقتی علی بن ابیطالب(ع)"

==========

امان نامه الهی

امام کاظم (ع) فرمود: از بعضی پدران بزرگوارم شنیدم که کسی داشت سوره حمد را می خواند پس حضرت فرمود: هم شکر خدا را به جای آورد و هم به پاداش رسید. بعد حضرت شنید که سوره توحید می خواند فرمود: ایمان آورد و ایمنی به دست آورد و سپس شنید که سوره قدر می خواند فرمود: راست گفت و آمرزیده شد و بعد شنید که آیت الکرسی می خواند فرمود: خداوند خالق امان نامه برایش فرو فرستاد.

================

قرآن برتر است یا تورات؟

روایت شده که از پیامبر (ص) پرسیدند: قرآن برتر است یا تورات؟ فرمودند: در قرآن آیه ای است که از تمام کتابهایی که خداوند بر پیامبرانش نازل فرموده بهتر و برتر و والاتر است و آن آیه الکرسی است.

پیامبر فرمودند با فضیلت ترین آیه ای که بر من نازل شد آیه الکرسی است.

پیامبر فرمودند آیه الکرسی وسوره توحید عظیم تر از همه چیزهایی است که دون و پست تر از خداست.

پیامبر (ص) فرمودند: دانش بر تو گوارا باد. سوگند به کسی که جان محمد در دست اوست این آیه دارای دو زبان و دو لب است که در عرش الهی تسبیح و تقدیس خدا می گوید.

رسول خدا (ص) فرمود: در شب معراج دو لوح را دیدم ، که در یک لوح سوره حمد و در لوح دیگر کل قرآن قرار داشت که سه نور از آن می درخشید . پس گفتم ای جبرئیل این نوره چیست؟ جبرئیل در جواب گفت : آن سه نور یکی سوره توحید و یکی سوره یاسین و دیگری آیه الکرسی می باشد.

پیامبر (ص) فرمودند: در معراج در آـسمان هفتم دیدم که ملائکه حجب سوره نور را می خوانند ، خزان کرسی آیه الکرسی و حمله عرش سوره مومن را می خوانند.

امام صادق (ع) فرمود: همانا من از آیه الکرسی برای بالا رفتن درجات استفاده می کنم.

امام صادق (ع) فرمودند: هرگاه سوره حمد و توحید و قدر را با آیه الکرسی بخوانید و بعد از آن برخیزید و و رو به قبله حاجات خود را از خدا بخواهید که حاجاتتان بر آورده خواهد شد زیرا اسم اعظم هستند.

امام علی (ع) فرمودند اگر شما از آثار معنوی آیه الکرسی آگاه بودید در هیچ حال خواندن آن را ترک نمی کردید.

امام محمد باقر (ع) فرمودند: هر کس یک بار آیه الکرسی را بخواند خداوند هزار ناراحتی از ناراحتی های دنیا و هزار سختی آخرت رااز او دور می کند که کمترین ناراحتی دنیا فقر و کمترین سختی آخرت فشار قبر است.

رسول خدا در خواب به دختر خویش فرمودند: ترازوی اعمال خویش را با آیه الکرسی سنگین گردان. زیرا هرکس آن را قرائت نماید آسمان وزمین با فرشتگانش به جنبش و حرکت در آیند و خداوند را با صدای بلند به پاکی یاد کنند و او را بزرگ بدارند و تسبیح گویند. پس از آن تمامی فرشتگان از خداوند می خواهند که گناه خواننده آیه الکرسی را ببخشد و از خطا و لغزشش در گذرد.

رسول خدا (ص) فرمودند: هرکس آیه الکرسی را یک بار بخواند اسم او از دیوان اشقیا و انسان های بد محو می شود.

امام رضا (ع) به نقل از پیامبر فرمودند: هر کس 100 مرتبه آیه الکرسی را بخواند چنان باشد که همه عمر خود را عبادت کرده باشد.

=======

بعد از نماز

پیامبر فرمودند: هر کس آیه الکرسی را بعد از نماز بخواند هفت آسمان شکافته گردد و به هم نیاید تا خداوند متعال به سوی خواننده آیت الکرسی نظر رحمت افکند و فرشته ای را بر انگیزد که از آن زمان تا فردای آن کارهای خوبش را بنویسد و کارهای بدش را محو کند.

رسول اکرم (ص) فرمود: یا علی بر تو باد به خواندن آیه الکرسی بعد از هر نماز واجب. زیرا به غیر از پیغمبر و صدیق و شهید کسی به خواندن آن بعد از هر نماز محافظت نمی کند و هر کس بعد از هر نماز آیه الکرسی را بخواند به جز خداوند متعال کسی او را قبض روح نمی کند و مانند کسی باشد که همراه پیامبران خدا جهاد کرده تا شهید شده است و فرمود: بعد از مرگ بلا فاصله داخل بهشت می شود و به جز انسان صدیق و عابد کسی بر خواندن آیه الکرسی مواظبت نمی کند.

در روایتی از امام باقر آمده است:" هر کس آیه الکرسی را بعد از هر نماز بخواند از فقر و بیچارگیدر امان شود و رزق او وسعت یابد و خداوند به او از فضل خودش مال زیادی بخشد."

رسول اکرم فرمودندک هر کس آیه الکرسی را بعد از هر نماز واجب بخواند نمازش قبول درگاه حق می گردد و در امان خدا باشد و خداوند او را از بلاها و گناهان نگه دارد.

جهت نور چشم بعد از هر نماز دست بر چشم بگذارد و آیه الکرسی بخواند و بگوید :" اعیذ نور بصری بنور الله الذی لا یطفی"

خداوند به موسی بن عمران وحی فرمود: کسی که بعد از نماز واجبش آیه الکرسی بخواند خداوند متعال به او قلب شاکرین – اجر انبیا و عمل صدیقین را عطا فرماید و چیزی جز مرگ از داخل شدن او به بهشت جلوگیری نمی نماید. مداومت نمی نماید به آن مگر پیامبر یا صدیق یا کسی که از او راضی شده ام و یا شخصی که شهادت را روزی او می نمایم.

=============

زیادی علم وحافظه

پیامبر (ص) روایت کرده است که فرمودند : 5 چیز حافظه را قوی می گرداند: خوردن شیرینی – گوشت نزدیک گردن – عدس – نان سرد و خواندن آیت الکرسی

عالمی گوید : هر که علم می خواهد بر پنج چیز مواظبت می کند:

1- پرهیزکاری در آشکارا و پنهان 2-   خواندن آیت الکرسی        3- همیشه با وضو بودن  4- نماز شب خواندن حتی اگر دو رکعت باشد.  5- غذا خوردن به منظور نیرو گرفتن نه شکم پر کردن.

===

سفر

امام صادق (ع) فرمود: سفر را با دادن صدقه و یا با خواندن آیت الکرسی آغاز کنید. کسی که در سفر هر شب آیه الکرسی را بخواند هم خودش در سلامت باشد  و هم چیزهایی که همراه اوست.

====

حاجت

اگر برای کسی کار مهمی پیش آمده باشد و بخواهد که زود انجام شود و به صحرایی رود که در آنجا کسی نباشد و خطی دور خود بکشد و رو به قبله با تواضع بنشیند و 70 بار آیه الکرسی را بخواند . بدون شک در آن روز حاجات او بر آورده شود . این کار تجربه شده است و شکی در آن نیست.

رسول اکرم (ص) فرمودند: هرگاه برای حاجتت از خانه ی خود بیرون آمدی آیه الکرسی را بخوان که حاجتت به خواست خدا برآورده گردد.

امام علی (ع) فرمودند: هرگاه یکی از شما اراده حاجتی کند پس صبح روز پنج شنبه در طلب آن بیرون رود و در وقت بیرون رفتن آخر سوره آْ عمران ( آیه 190تا آخر) و آیه الکرسی و سوره قدر و حمد را بخواند ، زیرا که در خواندن این ها حوائج دنیا و آخرت برآورده می شود.

در روایت آمده است هر کس آیت الکرسی را در وقت غروب بخواند حاجتش برآورده گردد.



تاريخ : شنبه 20 تير 1394برچسب:, | 16:27 | نویسنده : محمد ابراهيم پاشا |

شایان ذکر است که در قرآن کریم, واژه عدل و مشتقات آن هیچ گاه درباره خدا به کار نرفته, 7 بلکه عدل الهى عمدتاً در قالب ((نفى ظلم)) بیان شده است براى مثال, در برخى آیات آمده است که خداوند در حق هیچ انسانى ظلم روا نمى دارد:

ان الله لا یظلم الناس شیئاً ولکن الناس انفسهم یظلمون(یونس: 44)
خدا به هیچ وجه به مردم ستم نمى کند, لیکن مردم خود بر خویشتن ستم مى کنند. در برخى از آیات نیز, عدل الهى در حوزه گسترده ترى بیان شده است :

و لا یظلم ربک احداً (کهف: 49)
و پروردگارت به هیچ کس ستم روا نمى دارد.

و ما الله یرید ظلماً للعالمین (آل عمران: 108)
و خداوند هیچ ستمى بر جهانیان نمى خواهد.
مقصود از ((عالمین)) ممکن است موجودات عاقل, مانند انسانها, اجنه و فرشتگان باشد و این احتمال نیز وجود دارد که مقصود از آن, تمام موجودات عالن هستى باشد. در هر دو صورت آیه فوق عدالت ورزى خداوند را در حوزه اى گسترده تر از مجموعه انسانها ثابت مى کند.

برخى آیات از عدالت تکوینى خداوند حکایت مى کنند:

شهدا الله انه لا اله الا هو الملائکه و اولوا العلم قائما بالقسط (آل عمران : 18).
خدا که همواره به عدل قیام دارد گواهى مى دهد که جز او هیچ معبودى نیست و فرشتگان و صاحبان دانش نیز گواهى مى دهند. 8

پاره اى آیات نیز ناظر به عدالت تشریعى خداست:

ولا نکلف نفساً الا وسعها (موئمنون : 62)
و هیچ کس را جز به قدر توانش تکلیف نمى کنیم.

قل امر ربى بالقسط (اعراف : 29)
بگو: پروردگار من به قسط (و عدل) فرمان داده است .
هم چنین برخى از آیات را مى توان گواهى بر عدل جزایى خداوند دانست . براى مثاللا

و نضع الموازین القسط لیوم القیامه فلا تظلم نفس شیئاً (انبیاء : 47)
و ترازوهاى عدل را در روز رستاخیز مى نهیم , پس هیچ کس ستمى نمى بیند.

انه یبدا الخلق ثم یعیده لیجزى الذین آمنوا و عملواالصالحات بالقسط (یونس : 4)
اوست که آفرینش را آغاز مى کند سپس آن را باز مى گرداند تا کسانى را که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده اند, به عدالت پاداش دهد.

و ما کنا معذبین حتى نبعث رسولاً (اسراء : 15)
و تا پیامبرى برنینگیزیم (کسى را) عذاب نمى کنیم.

فما کان لیظلمهم ولکن کانوا انفسهم یظلمون (توبه : 70 و روم 9)
خدا بر آن نبود که به آنان ستم کند ولى آنان بر خود ستم روا مى داشتند.

آیه اخیر, درباره عذابهایى است که دامنگیر برخى اقوام طغیانگر و سرکش شد و قرآن, با ذکر فرجام آنان, تاءکید مى کند که کیفر الهى به هیچ وجه ظلم خداوند بر آنان نیست , بلکه نتیجه قهرى اعمال خودشان است و از این رو, اگر پاى ظلمى در میان باشد , در واقع خود آنان بر خویش ستم کرده اند.

در کنار آیات قرآن کریم, احادیث فراوانى در بیان عدالت خداوند به ما رسیده است . در روایتى از پیامبر اکرم (ص) مى خوانیم :

بالعدل قامت السماوات و الارض 9
آسمانها و زمین براساس عدالت استوار شده است .

امیر موئمنان على (ع) در پاسخ شخصى که از معناى توحید و عدل پرسیده بود, فرمود:

التوحید ان لا تتوهمه و العدل ان لا تتهمه
(حقیقت ) توحید آن است که خداوند را (در صورت مخلوقاتش ) در وهم و اندیشه در نیاورى و عدل آن است که او را (به آنچه شایسته آن نیست) متهم نسازى.

همچنین , در توصیف خداوند سبحان فرمود:

ارتفع عن ظلم عباده و قام بالقسط فى خلقه و عدل علیهم فى حکمه 10
(خداوند) برتر از آن است که بر بندگانش ظلم کند. او در میان مخلوقاتش به قسط و عدل قیام کرده و در حکمش عدالت را بر آنان جارى ساخته است .

مرگ و نیستى

یکى دیگر از شبهاتى که درباره عدل الهى مطرح شده است , به مساءله مرگ مربوط مى شود ممکن است گمان شود این واقعیت که انسانها پس از گذشت مدتى نابود مى شوند, با عدالت خداوند سازگار نیست .
در پاسخ به ادعاى فوق مى توان گفت: اولاً, مرگ یکى از لوازم لاینفک زندگى در عالم طبیعت است و موجودى که دامان طبیعت به سر مى برد, قابلیت بقاى دائمى در آن را ندارد. و ثانیاً, این شبهه, بر این فرض استوار است که مرگ, نیستى مطلق است, در حالى که چنین نیست, بلکه مرگ صرفاً انتقال از یک جهان به جهان دیگر است . اگر با چنین برداشتى به مرگ بنگریم , هیچ وجهى براى اعتقاد به ناعادلانه بودن آن, وجود نخواهد داشت.

مجازات اخروى و نسبت آن با گناه آدمى

دو اشکالى که تاکنون بررسى کردیم, به عدل تکوینى خداوند مربوط مى شد. اما مجازات اخروى با عدل جزایى خدا در ارتباط است :

مبناى این اشکال آن است که به حکم عقل, تناسب بین جرم و جزاى آن باید مراعات گردد. از این رو, براى کسى که از قوانین رانندگى تخلف کرده است, نباید کیفرى همانند کیفر شخص قاتل در نظر گرفت. از سوى دیگر, در شریعت , کیفرهاى اخروى بسیار سنگینى براى گناهان انسانها تعیین شده است . براى مثال, قرآن عقوبت کسى را که مرتکب قتل عمد شود, جاودانگى در جهنم مى داند بنابراین , مجازاتهاى اخروى خداوند, نه از جهت کیفیت و نه به لحاظ مدت آن, با جرم و گناهان بندگان در دنیا تناسبى ندارد و این عدم تناسب با عدالت الهى سازگار نیست .

پاسخ به این اعتراض , در گروه تاءمل در ماهیت مجازاتهاى اخروى است حقیقت آن است که کیفر اخروى با مجازاتهاى قراردادى از جهات مختلفى تفاوت دارد: مقدار و کیفیت مجازات قراردادى, تابع وضع و قرارداد است و از همین روست که در نظامهاى حقوقى متفاوت , گاه کیفرهاى مختلفى براى جرم واحد در نظر گرفته مى شود.
همچنین , هدف از مجازاتهاى قراردادى, علاوه بر تسلیت خاطر کسى که مورد جنایت قرار گرفته (یا بستگان او), برقرارى نظام اجتماعى و جلوگیرى از تکرار جرم است . اما مجازات اخروى امرى قراردادى نیست,بلکه نتیجه تکوینى و قهرى اعمال مجرمان در دنیاست; همان گونه که مثلاً خوردن زهر در دنیا, آثار تکوینى اجتناب ناپذیرى دارد و چنین نیست که اگر کسى زهر بنو شد, در دادگاه احضار مى شود و به کیفر بیمارى یا مرگ محکوم مى گردد.

برخى آیات قرآن گویاى آن اند که مجازاتهاى اخروى رابطه تکوینى محکمى با گناهان دارند, بلکه اساساً چیزى جز تجسم گناهان و اعمال زشت انسان نیستند.13
در سوره کهف آمده است :

و وجدوا ما عملوا حاضراً ولا یظلم ربک احداً(کهف: 49)
و آنچه را انجام داده اند حاضر یابند و پروردگارت به هیچ کس ستم نمى کند.

این آیه اعلام مى دارد که اعمال انسان , در آخرت, چهره حقیقى خود را آشکار مى سازد و انسان حقیقت اعمال خود را مى یابد . در جاى دیگر مى فرماید:

یوم تجد کل نفس ما عملت من خیر محضراً و ما عملت من سو تود لو ان بینها و بینه امداً بهیداً (آل عمران : 30)
روزى که هر کسى آنچه از کار نیک یا زشت انجام داده است, حاضر مى یابد (و) آرزو مى کند کاش میان او و آن (کارهاى ) زشت فاصله اى دور بود.14
بنابراین, رابطه کیفر اخروى با اعمال انسان همانند رابطه مجازاتهاى قراردادى با جرایم اجتماعى مجرمان نیست, تا از عدم تناسب و سنگینى غیر عادلانه آن سخن به میان آید, بلکه صورت حقیقى گناهان است که در جهان بازپسین آشکار گردیده و چهره نموده است . بنابراین, همان گونه که عمل ظاهراً ساده و کوتاه مدتى, مانند خوردن سم, عراقب بسیار سنگین و دراز مدتى (مثلاً بیماریهاى طولانى یا محرومیت ابدى از حیات) به دنبال دارد, گناهان انسان نیز, تکویناً, داراى آثار اجتناب ناپذیرى است که در آخرت ظهور مى یابد و بلکه (به تعبیر دقیقتر) خود گناهان و اعمال زشت , حقیقت خویش را در آخرت, که محل کشف حقایق و برداشتن پرده هاست, آشکار مى سازند . بنابراین, جاودانگى قاتل انسان موئمن در دوزخ, مجازاتى قراردادى نیست, بلکه نتیجه تکوینى ارتکاب قتل (یا ظهور حقیقت این عمل) است و از آنجا که او با سو اختیار خویش به این عمل مبادرت ورزیده, مساءله بى عدالتى و عدم تناسب کیفر و پاداش کاملاً منتفى است .

عدل الهى و درد و رنج انسان.

اعتراض دیگرى که بر عدل الهى مى شود, آن است که درد و رنجى که از ناحیه مصائب, بلایا, ناملایمات, بیماریها و … براى انسانها فراهم مىآید, با عدالت ورزى خداوند سازگار نیست.
در پاسخ به این اعتراض, افزون بر آنچه که در پاسخ به اشکالات قبلى ذکر گردید, مى توان گفت : درد و رنجى که در حیات دنیوى گریبانگیر انسانها مى شود, از دو حالت خارج نیست:

1ـ بخشى از آلام و مصائب آدمى برخاسته از اعمال ناشایست او و نتیجه گناهان و خطاهاى اوست. انسان, با توجه به غایت حکیمانه اى که براى خلقت او وجود دارد, موجودى مختار آفرید شده است و گروهى از انسانها با سو اختیار خویش مرتکب خطا مى گردند و در نتیجه, به عواقب مرارت بار وتلخ آن گرفتار مى شوند بدیهى است که چنین درد و رنجى که محصول کردار خود آدمى است , هیچ گونه منافاتى با عدل الهى ندارد.
قرآن کریم نیز در آیات فراوانى به این حقیقت اشاره مى کند که بسیارى از گرفتاریهاى انسان ثمره اعمال خود اوست .15

2ـ بخشى از تلخ کامیهاى انسان نیز ارتباطى به اعمال او ندارد و کیفر گناهان او نیست ; مانند درد و رنج کودکان بى گناهى که مرتکب هیچ جرم و گناهى نشده اند درباره این بخش, متکلمان امامیه معتقدند که عدل الهى مقتضى جبران این گروه از آلام است ; یعنى خداوند متعالى در دنیا یا در آخرت, نعمتى را به انسان درد کشیده , مى بخشد که از درد و رنج او بزرگتر است و از این طریق, درد و رنجى را که او متحمل شده است, جبران مى کند.117
بنابراین , روشن مى شود که رنج کشیدن انسانها در دنیا , در هیچ صورتى مستلزم نفى عدل الهى نیست.

سعیدى مهر, کلام اسلامى, ج 1



تاريخ : شنبه 20 تير 1394برچسب:, | 16:24 | نویسنده : محمد ابراهيم پاشا |
در فرهنگ دینی، اسلام به ما توصیه می کند، روابط دختر و پسر در حد ضرورت باشد و فرد روح و ذهن خود را از این گونه امور آزاد گرداند؛ هنگامی هم که فرد به سن رشد و بلوغ می رسد، با مشورت بزرگان و خانواده،….
 
آیا چت با فرد نامحرم (در صورتی که چت نه گفتاری باشدونه تصویری) اشکال دارد؟
با تشکر
پاسخ :
با سلام
دوست محترم
چت فی نفسه اشکالی ندارد و به فتوای همه مراجع عظام، ارتباط متعارف دختر و پسر نامحرم در صورتی که در چهارچوب احکام و قوانین شرعی باشد، اشکالی ندارد؛ اما در صورتی که خوف مفسده و به گناه افتادن وجود داشته باشد و یا به قصد لذت و شهوت باشد، اشکال دارد.
در فرهنگ دینی، اسلام به ما توصیه می کند، روابط دختر و پسر در حد ضرورت باشد و فرد روح و ذهن خود را از این گونه امور آزاد گرداند؛ هنگامی هم که فرد به سن رشد و بلوغ می رسد، با مشورت بزرگان و خانواده، مقدمات امر مقدس ازدواج را فراهم ساخته، و محبت های صادقانه خویش را در کانون گرم خانواده بارور سازد و بقیه ذهن خویش را از شهوات منصرف و به کارهای عقلایی و شرعی مشغول شود، چنان چه در روایت است که امیرالمؤمنین(ع) همیشه در سلام کردن پیشقدم بوده اند، مگر به بانوان جوان؛ و در وجه آن می فرموده اند: می ترسم آنچه از دست می دهم بیش از آنی باشد که بدست می آورم، و این لزوم احتیاط در این رابطه را به ما نشان می دهد.
موفق باشید.

مشاور : احمدی



تاريخ : شنبه 20 تير 1394برچسب:, | 16:23 | نویسنده : محمد ابراهيم پاشا |

واجبات الهى، پیرو مصالح و منافعى است که مکلف با انجام آنها، به آن مصالح و منافع دست مى یابد و زمینه رشد معنوى و کمال او فراهم مى گردد. در این میان بسیارى از مصالح و منافع عبادات بر بندگان مخفى و پوشیده است; از این رو دسترسى به علت اصلى و منحصر به فرد احکام میسر نیست، هر چند با استفاده از آیات و روایات به بعضى از علتها و حکمتهاى احکام به دست مى آید.

بنابراین آنچه در پاسخ پرسش فوق مى توان گفت این است که:

۱ ـ روزه: روح تقوا و پرهیزگارى را در انسان پرورش مى دهد و مایه پاکى درون مى گردد:

“کُتِبَ عَلَیْکُم الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَى الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقوُنَ”         ([۱][۱])

«روزه بر شما نوشته شد همان گونه که بر کسانى که قبل از شما بوده اند نوشته شده، تا پرهیزگار شوید.»

۲ـ روزه: تحمل گرسنگى و تشنگى زودگذر است و پاداش آن ایمنى از آتش جهنم و برخوردارى از بهشت و نعمت هاى بى انتهاى الهى و سیراب شدن همیشگى مى باشد. پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) مى فرماید:

“اِنَّ فِى الْجَنَّةِ باباً یُقالُ لَهُ الرَّیانُ یَدْخُلُ مِنْهُ الصّائِموُنَ یَوْمَ القِیامَةِ”([۲][۲])

«در بهشت درى است به نام «ریّان» (سیراب شدن) که فقط روزه داران از آن وارد بهشت مى شوند.»

۳ـ روزه: موجب وسعت رزق و رفع فقر و تنگدستى مى شود; چنانکه شخصى خدمت امام کاظم(علیه السلام) شرفیاب شد و عرض کرد: یابن رسول الله فقیر و تنگدست هستم. حضرت فرمود: “صُمْ وَ تَصَدّق” «روزه بگیر و صدقه بده.»([۳][۳])

۴ـ روزه: از نظر بهداشتى مایه صحت و سلامت بدن مى باشد. چنانکه رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) مى فرماید: «صوُمُوا تَصِحّوُا»([۴][۴]) «روزه بگیرید تا سلامت باشید.» امروزه در طب ثابت شده است که بسیارى از امراض از قبیل مرض قند، بیمارى هاى پوستى، کلیوى، چربى خون با امساک و روزه درمان مى شود.

۵ـ روزه: از بعد اخلاقى، غرایز را تعدیل و روح انسان را شفاف و پاک و اراده او را قوى مى سازد.

۶ـ روزه: از بعد اجتماعى موجب توجه و احسان به دیگران مى شود; چه اینکه رنج گرسنگى و تشنگى روزه دار ثروتمند را متوجه مستمندان و نیازمندان مى نماید.

۷ـ روزه: موجب مى شود تا روزه دار هنگام ملاقات پروردگار خشنود و خرسند باشد. پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود:

“لِلصّائمِ فَرحَتانِ، حینَ یُفْطِرُ و حینَ یَلْقى ربَّهُ”([۵][۵])

«براى شخص روزه دار دو شادى است، یکى هنگامى که افطار مى کند و دیگرى هنگامى که پروردگارش را ملاقات کند.»

 

[1][1]- سوره بقره آیه ۱۸۴٫

[۲][۲]- صحیح بخارى، کتاب الصوم، باب الریان للصائمین.

[۳][۳]- وسائل الشیعه، ج ۷، ص ۲۹۸ ـ کتاب الصوم

[۴][۴]- بحارالانوار، ج ۹۳، ص ۲۵۵

[۵][۵] – کنزالعمال، ج ۸ ، ص ۴۴۸ حدیث ۲۳۵۹۳ .

گردآوری : سایت سرگرمی تفریحی جذاب



تاريخ : شنبه 20 تير 1394برچسب:, | 16:22 | نویسنده : محمد ابراهيم پاشا |

 

راجع به ازدواج ابلیس که چه موقع بوده ، و با چه کسى ازدواج نموده و همسر او چگونه پیدا شده و دختر چه کسى است ؟ دو قول نقل شده :
مجمع البحرین در لغت شیطان مى نویسد: وقتى خداوند متعال ، اراده کرد که براى ابلیس همسر و نسلى قرار دهد غضب را بر وى مستولى ساخت و از غضب او تکه آتشى پیدا شد، از آن آتش براى او همسرى آفرید.(۵۲)
در نقل دیگرى آمده : ابلیس – که اسم اولى او عزازیل است – از همان اوان جوانى ، در میان قوم خود مشغول عبادت و بندگى خداوند بود تا بزرگ شد و موقع ازدواج او رسید. وقتى تصمیم به ازدواج گرفت ، با دختر ((روحا)) به اسم ((لهبا)) که آن هم از طایفه جن بود، ازدواج نمود. بعد از آن که ایشان با هم ازدواج کردند، فرزندان زیادى از آن ملعون به وجود آمد که از شمارش ‍به طورى که زمین از آنها پر شد. همه آنها مشغول عبادت شدن و مدتى طولانى ، خدا را ستایش نمودند. در میان ایشان عبادت و بندگى خود ابلیس ‍از همه آنان بیشتر بود. از همین جهت ، بعد از آن که خداوند اختلاف و خون ریزى را در میان طایفه جن و نسناس (طایفه اى به جاى انسان فعلى بودند) دید، هر دو طایفه را هلاک کرد، و از میان آن طایفه فقط ابلیس را نگاه داشت . بعدا فرشتگان او را به آسمان بردند. آن ملعون هم ، در آسمان اول مدتى در میان ملائکه ، خدا را عبادت کرد بعد به آسمان دوم و سوم تا آسمان هفتم پیش رفت و با ملائکه هر آسمان خدا را ستایش کرد تا وقتى که خداوند آدم علیه السلام را خلق فرمود، و دستور سجده داد او هم سرپیچى کرد و رانده شد.(۵۳)
پس زن و فرزندان او هم جزء هلاک شدگان هستند. او بدون زن و فرزند به آسمان رفته و آن جا هم که احتیاج به زن نداشت ، بعد از بیرون آمدن از بهشت هم ، زنى براى او به وجود نیامد

منبع:رایگانهای اینترنت

 



تاريخ : شنبه 20 تير 1394برچسب:, | 16:21 | نویسنده : محمد ابراهيم پاشا |
تصویر: درب خانه حضرت فاطمه(س) در مدینه-www.jazzaab.ir


تاريخ : شنبه 20 تير 1394برچسب:, | 16:20 | نویسنده : محمد ابراهيم پاشا |

بسم الله الرحمن الرحیم

هذا ما اوصت به فاطمة(سلام الله علیها) بنت رسول الله(صلی الله علیه و آله)اوصت و هی تشهد أن لا إله إلا الله و أن محمد(صلی الله علیه و آله) عبده و رسوله و ان الجنة حق و النار حق و ان الساعة آتیة لاریب فیها و ان الله یبعث من فی القبور
یا علی! انا فاطمة(سلام الله علیها) بنت محمد(صلی الله علیه و آله) زوجنی الله منك لاكون لك فی الدنیا و الآخرة انت أولی بی من غیری حنطنی غسلنی كفنی بالیل و صل علی و ادفنی بالیل و لا تعلم احدا و استودعك الله و اقرء علی ولدی السلام الی یوم القیامة.



به نام خداوند بخشنده مهربان

این وصیت نامه فاطمه(سلام الله علیها) دختر رسول(صلی الله علیه و آله) خداست، در حالی كه وصیت می كند كه شهادت می دهم، خدایی جز خدای یگانه نیست و محمد(صلی الله علیه و آله) بنده و پیامبر اوست و بهشت حق است و آتش جهنم حق است و روز قیامت فرا خواهد رسید، شكی در آن نیست و خداوند مردگان را زنده وارد محشر می كند.

ای علی! من فاطمه(سلام الله علیها) دختر محمد(صلی الله علیه و آله) هستم، خدا مرا به ازدواج تو درآورد، تا در دنیا و آخرت برای تو باشم. تو از دیگران بر من سزاوارتری، حنوط و غسل و كفن كردن مرا در شب به انجام رسان و شب بر من نماز بگزار و شب مرا دفن كن و هیچ كسی را اطلاع نده!

تو را به خدا می سپارم و بر فرزندانم تا روز قیامت سلام و درود می فرستم.



تاريخ : شنبه 20 تير 1394برچسب:, | 16:20 | نویسنده : محمد ابراهيم پاشا |
حرم امام حسین علیه سلام در۹۰ سال قبل !/عکس-www.jazzaab.ir


تاريخ : شنبه 20 تير 1394برچسب:, | 16:19 | نویسنده : محمد ابراهيم پاشا |
تصاویر حرم مطهر حضرت علی (ع) در نجف -www.jazzaab.ir
 
 
 

وصیت‌نامه حضرت علی(ع) نمادی از ایمان و وارستگی

پسرم حسن! تو و همه فرزندان و خاندانم و هر کس را که این نامه به او می رسد، به امور زیر سفارش می کنم:

– هرگز تقوای الهی را از یاد نبرید و کوشش کنید تا دم مرگ بر دین خدا باقی بمانید.

 

– همه با هم به ریسمان خدا چنگ بزنید و بر اساس ایمان به خدا، متحد باشید و از هم جدا نشوید. همانا از پیامبر خدا شنیدم که می فرمود: "اصلاح میان مردم، از نماز و روزه دائم، افضل است و چیزی که دین را نابود می کند، فساد و اختلاف است."

 

– نزدیکان و خویشاوندان را از یاد نبرید. صله رحم کنید که صله رحم، حساب انسان را نزد خدا آسان می کند.

 

– مبادا گرسنه و بی سرپرست بمانند .

 

– با همسایگان خوش رفتاری کنید؛ پیامبر آن قدر در مورد همسایه سفارش کرد که ما گمان کردیم برای همسایگان از همسایه خود، ارث قرار می دهد.

 

– مبادا دیگران در عمل کردن به قرآن بر شما پیشی گیرند.

 

– توجه شایسته به نماز؛ چرا که نماز، ستون دین شماست.

 

–  رمضان؛ که روزه آن ماه، سپری است برای آتش جهنم.

 

– جهاد در راه خدا؛ از مال و جان خود در این راه، کوتاهی نکنید.

 

– زکات مال آتش خشم الهی را خاموش می کند.

 

– درباره امت پیامبران مبادا مورد ستم قرار گیرند.!

 

– درباره صحابیان پیامبرتان؛ زیرا رسؤل خدا درباره آنان سفارش کرده است.

 

– فقرا و تهیدستان را در زندگی خود شریک کنید.

 

– بردگان و کنیزان، آخرین سفارش پیامبر درباره آنها بود.

 

– با مردم به خوشی و نیکی رفتار کنید، همان طوری که قرآن دستور داده است و به ملامت مردم، ترتیب اثر ندهید.

 

– امر به معروف و نهی از منکر را ترک نکنید. نتیجه ترک آن، این است که بدان و ناپاکان بر شما مسلط خواهند شد و به شما ستم خواهند کرد. آن گاه هر چه نیکان شما دعا کنند، دعای آن ها مستجاب نخواهد شد.

 

– بر شما باد هنگام معاشرت، فروتنی و بخشش و نیکویی درباره یکدیگر! از کناره گیری از یکدیگر و قطع ارتباط و تفرقه و تشتت بپرهیزید.

 

– کارهای خیر را به مدد یکدیگر و به صورت گروهی انجام دهید و از همکاری در گناهان و اموری که موجب کدورت و دشمنی می شود، بپرهیزید .

 

– از خدا بترسید که کیفر خدا شدید است .

 

خداوند، نگهدار شما خاندان باشد و حقوق پیامبرش را در حق شما حفظ فرماید. اکنون با شما وداع می کنم و شما را به خدای بزرگ می سپارم و سلام و رحمتش را برای شما می خوانم.


تصاویر حرم مطهر حضرت علی (ع) در نجف -www.jazzaab.ir


تصاویر حرم مطهر حضرت علی (ع) در نجف -www.jazzaab.ir


تصاویر حرم مطهر حضرت علی (ع) در نجف -www.jazzaab.ir


تصاویر حرم مطهر حضرت علی (ع) در نجف -www.jazzaab.ir


تصاویر حرم مطهر حضرت علی (ع) در نجف -www.jazzaab.ir


تصاویر حرم مطهر حضرت علی (ع) در نجف -www.jazzaab.ir


تصاویر حرم مطهر حضرت علی (ع) در نجف -www.jazzaab.ir

 

 

عکس اول شهر نجف را در گذشته نشان میدهد که به سبک شهرسازی در قدیم که شهرها حول مساجد بزرگ شهر ساخته می شدند، حول حرم شریف امام علی (ع) ساخته شده است.
 
عکس شهر نجف -www.jazzaab.ir

عکس شهر نجف -www.jazzaab.ir

عکس شهر نجف -www.jazzaab.ir

 

 



تاريخ : شنبه 20 تير 1394برچسب:, | 16:13 | نویسنده : محمد ابراهيم پاشا |

روز قیامت,سخنرانی شیطان در روز قیامت!

 

انسان فقط نباید خداشناس باشد؛ بلکه دشمن شناس هم باید باشد تا بتواند مسیر سعات و تکامل را طی کند.
یکی از نکات بسیار مهم در زندگی، دشمن شناسی است، به طوری که قرآن کریم بر این مسئله تأکید می کند که مواظب باشید دشمن را دوست خود قرار ندهید، همچنین از امام علی(علیه السلام) نقل شده که دشمن را کوچک نشماریم؛ ولو اینکه ضعیف باشد.
دشمن را شناسایی کنید!
 با توجه به آیات و روایات، ما دو نوع دشمن داریم؛ دشمن درونی و دشمن بیرونی .
هرگاه انسان دشمن خود را رودرروی خود ببیند، طبعا از خود دفاع می‌کند و مواظب است تا کمترین ضربه را از ناحیه دشمن متحمل شود. اما دشمن پنهان درونی بدترین دشمنان است، چرا که انسان از آن غافل می‌شود و از نقشه‌های او کمتر آگاهی می‌یابد. دشمن خانگی ضربات مهلک‌تری را به ما وارد می‌کند، لذا بر ماست ابتدا دشمن درون را شناخته و از نقشه‌های او آگاهی پیدا کنیم و پس از سرکوبی او با عزمی استوار بر دشمن بیرون بتازیم.
دشمن درونی در درون ما وجود دارد و در همه جا با ماست و می توان هوای نفس، غضب و شهوت را نام برد.
انسان فقط نباید خداشناس باشد؛ بلکه دشمن شناس هم باید باشد تا بتوانند مسیر سعات و تکامل را طی کند، چرا که در قرآن کریم این مطلب را بیان داشته و بیان می کند که شیطان دشمن بیرونی انسان هاست:آیا ما با شما عهد نکردیم که از شیطان اطاعت نکنید؛ زیرا شیطان دشمن آشکار شماست.
«إِنَّ الشَّیْطَانَ یَنزَغُ بَیْنَهُمْ إِنَّ الشَّیْطَانَ كَانَ لِلإِنْسَانِ عَدُوًّا مُّبِینًا ؛ همانا شیطان برای انسان دشمنی آشکار است. » (اسراء: 53)
شیطان موجودی شرور و گمراه‌کننده است که با نفوذ به درون انسان به وسوسه و اغواگری می‌پردازد. او همراهی شوم و همدمی نامیمون است که انسان را به کارهای زشت تشویق و بدی‌های او را نیز زیبا جلوه می‌دهد تا به توبه موفق نگردد. امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) فرمودند: " لاعدو یحاربه اعدی کن ابلیس ؛ انسان در جنگ، با دشمنی کینه‌توزتر از شیطان روبه‌رو نیست."قرآن کریم نیز تصریح می‌کند که شیطان را دشمن خود بگیریم.
اهمیت و ضرورت دشمن‌شناسی
" من نام لم ینم عنه ؛ هر کس از دشمن خود غفلت کند (دشمنان) از او غافل نخواهند بود. " (نهج‌البلاغه، کتاب 26)
موضوع دشمن‌شناسی در اسلام، از اهمیت والایی برخوردار است و از همین رو واژه عدو و اعداء در قرآن بارها تکرار شده و آیات متعدد، چهره دشمنان اسلام و راه‌های مقابله با شیوه‌های نفوذ آنان را به خوبی تبیین نموده است این آموزه‌های قرآنی هم دشمنان ما را به ما می‌شناساند و هم شیوه‌های مبارزه با آنان را.
روایتی از امام صادق (علیه السلام) است که می فرمایند : اگر کسی پنج ویژگی‌ چون نیت صادق، ذکر تسبیح زیاد، صبر در مصیبت، رضایت به تقدیر الهی و پسندیدن برای مردم هرآنچه را که برای خود می پسندد را دارا باشد، هیچ گاه شیطان حریفش نمی شود و نمی تواند او را از راه راست منحرف کند
شکایت کردن از شیطان را فراموش کن !
انسان نمی تواند از شیطان شکایت کند؛ چون شیطان اعلام کرده بود که من برای منحرف و جهنمی کردن شما به دنیا آمده‌ام، همچنین در سخنرانی که در روز قیامت می کند خطاب به انسان ها می گوید: من را ملامت نکنید؛ بلکه باید خودتان را ملامت کنید.من تنها شما را دعوت کردم ، خداوند نیز راه را ه شما نشان داد و دعوتتان کرد ، این خود شما بودید که با اختیار و انتخاب به دنبال من آمدید .
راه های فرار از شیطان
روایتی از امام صادق (علیه السلام) است که می فرمایند : اگر کسی پنج ویژگی‌ چون نیت صادق، ذکر تسبیح زیاد، صبر در مصیبت، رضایت به تقدیر الهی و پسندیدن برای مردم هرآنچه را که برای خود می پسندد را دارا باشد، هیچ گاه شیطان حریفش نمی شود و نمی تواند او را از راه راست منحرف کند.
پوشش عیبها با لباس تقوا
« یا بَنی‏ آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنا عَلَیْكُمْ لِباساً یُواری سَوْآتِكُمْ وَ ریشاً وَ لِباسُ التَّقْوى‏ ذلِكَ خَیْرٌ ذلِكَ مِنْ آیاتِ اللَّهِ لَعَلَّهُمْ یَذَّكَّرُونَ (26/ اعراف)
اى فرزندان آدم! لباسى براى شما فرستادیم كه اندام شما را مى‏پوشاند و مایه زینت شماست اما لباس پرهیزگارى بهتر است! اینها (همه) از آیات خداست، تا متذكّر (نعمتهاى او) شوید! »
شیطان همانگونه كه لباس از تن پدر ما آدم بیرون آورد تا عیبش آشكار شود، مى‏خواهد لباس تقوا را از پیكر ما فرزندان آدم نیز بركند.
خدا ،انسان ،تقوا ،خودسازی
 لباسى كه عیبهاى معنوى انسان را مى‏پوشاند لباس تقوا است كه بهترین لباسها می باشد و نباید انسان تنها به آن لباسی كه بدنش را مى‏پوشاند اكتفاء كند : « وَ لِباسُ التَّقْوى‏ ذلِكَ خَیْرٌ و لباس پرهیزگارى از هر لباسی بهتر است.» مراد از هر لباسی، لباسهایی است كه بدن را مى‏پوشاند، هر چند به آن لباسها نیز باید توجه داشت.
پس می توان بیان کرد که نیاز بدن به لباس، آن قدرها نیاز به تفكّر و تعمق ندارد كه نیاز روح به جامه تقوا .
بدن را سم زدایی کنید !
 کار شیطان صدور «سم» به درون انسان است. اگر کسی که می‌خواهد دیگری را با سم از پای درآورد، آن را در جیب شخص بگذارد، تأثیری در وی ندارد یا اگر سم را به او بخوراند و او بالا بیاورد، باز هم اثری ندارد. دستگاه گوارش باید سم را بپذیرد و آن را جذب کند تا پس از ورود به خون، اثر زیانبار خود را به جای بگذارد.
وسوسه‌ها نیز چنین است: هوا، هوس و شهوت رانی‌های گوناگون که رقیق‌ترین و سبک‌ترین آن در جوان ها و سنگین‌ترین آن در سالمندان، به‌صورت حبّ جاه و مقام مشاهده می‌شود، نشانه تأثیر سم است.
اگر کسی از تعاریف و القابی که به او می‌دهند، لذت ببرد، معلوم می‌شود که سم در او اثر کرده است. وجود مبارک امیرمومنان علیه‌السلام در عهدنامه مالک اشتر فرمود: شیطان همواره در پی حیله است؛ وقتی کسی از تو تعریف می‌کند، باید مواظب باشی، چون در خط مقدم آتش شیطان قرار گرفته‌ای.
منابع:
سایت خبر نیوز سایت شیعه آنلاین
سایت آیت ا لله مجتهدی آیت الله جوادی آملی،
نسیم اندیشه، ج1، ص124



تاريخ : شنبه 20 تير 1394برچسب:, | 16:12 | نویسنده : محمد ابراهيم پاشا |

تاریخچه حرم امام رضا,حرم امام رضا,عکسهای قدیمی حرم امام رضا



با شهادت امام رضا (ع) در سال 203 پیکر پاکش در کنار قبر هارون الرشید به خاک سپرده شد این امارت در میان باغی بزرگ و زیبا قرار داشت که متعلق به حمید بن قحطبه والی توس بود گویند هنگامی که امام رضا (ع) به مرو می رفتند در بین راه در خانه حمید بن قحطبه فرود آمدند و محل تدفین خود را مشخص نمودند .
با توجه به این مطلب اولین بنای آرامگاه همان بقعه هارون الرشید بوده است که توسط مأمون عباسی بنا شده است که بقیه بنای حرم بر روی آن ساخته شده است از این تاریخ به بعد تا دوره دیلمیان نشانه ای از تجدید یا مرمت حرم در دست نمی باشد سبکتکین (387 ـ 366 هـ ق ) پادشاه متعصب غزنوی حرم مطهر را ویران و زیارت آن را ممنوع کرد پس از آن عمید الدوله فایق در تکمیل بقعه و آبادانی مشهد کوشید.

در سال 400 هـ ق ابوبکرشهمرد به دستور سلطان محمود غزنوی بنای بقعه بار دیگر بازسازی کرد با توجه به سنگ نوشته قبر امام رضا(ع) به نظر می رسد بنای حرم در سال 516 هـ ق تجدید یا تعمیر شده است . بنای بقعه به سال 548 هـ ق آسیب فراوان دید.

در روزگار سلجوقیان شرف الدین ابوطاهر قمی پس از مرمت بنا گنبدی کاشی کاری شده را بر روی قبه حرم بنا کرد و مناره ای را کنار آن ساخت در دوره خوارزمشاهیان (612 هـ ق ) روضه رضوی مورد توجه قرار گرفت که کتیبه هایی از آن زمان در حرم موجود می باشد.

در زمان چنگیز بقعه دچار ویرانی شد . در زمان غازان خان و سپس سلطان محمد خدابنده الجایتو در تعمیر و تزئین حرم مطهر کوشید . در قرن هشتم بنای حرم عبارت بوده است از : حرم ، مسجد بالاسر و چند بنای کوچک متصل به ضلع شمالی و یک مدرسه ( به تصریح ابن بتوته جهانگرد معروف ) . در زمان شاهرخ تیموری و همسرش گوهرشاد حرم مطهر توسعه قابل توجهی پیدا کرد .
در این دوره سال 821 هـ ق نخستین مسجد جامع شهر مشهد با نام مسجد گوهرشاد در سمت قبله حرم مطهر بر پا شد سپس بنای «دارالحفاظ» «مسجد فرق الذکر» « دارالسیاده » و سر انجام « تحویل خانه یا خزانه بر پا شد .

پیرامون مجموعه نیز سه مدرسه به نام های مدرسه پریزاد ، مدرسه بالاسر ، مدرسه دودرب ساخته شد در زمان سلطان حسین بایقرا ( 875 ـ 912) به کوشش امیر علی شیر نوایی صحن کهنه و اساس ایوان طلا به وجود آمد صحن انقلاب در زمان شاه عباس اول وسعت یافت در زمان شاه طهماسب صفوی مناره نزدیک گنبد مرمت و طلاکاری شد و در سال 932 هـ ق خشتهای نفیس کاشی روی گنبد به خشتهای طلا مبدل شد بعد از غارت خشتهای طلای گنبد در شورش عبدالمؤمن خان ازبک شاه عباس در سال 1010 هـ قبه تجدید بنای آن دستور داد که شرشح آن در کتیبه میناکاری شده دور گنبد به خط علیرضا عباسی نقش بسته است . ـ در زمان شاه عباس صحن کهنه (انقلاب ) گسترش یافت و ایوان شمالی اتاقها غرفه ها و سردرها و ایوانهای شرقی و غربی آن احداث گردید .
روضه منوره که پیکر مقدس حضرت رضا (ع) در آن مدفون است زیر گنبدی زرین و با شکوه قرار دارد و هسته مرکزی بناهای آستان قدس رضوی به شمار می آید. در سالهای آغازین به خاک سپاری پیکر پاک امام (ع) , حرم مطهر به صورت بنایی ساده با مصالح ویژه آن دوران بنا شده بود , چنان که بقعه مطهر تنها در یک در وروردی ساده در پیش روی مبارک داشت و دارای تزئیناتی مختصر به سبک آن زمان بود. صفه های اضلاع حرم به جز صفه پیش رو , به سوی خارج از بنا بسته بود.

بر فراز بقعه تنها قبه ای وجود داشت. در آن سالهای دور زمین های اطراف حرم مطهر , همه خالی از سکنه بود و نوغان که یکی از دو قصبه معروف و معتبر توس بود , تنها آبادی مسکونی منطقه محسوب می شد .

نظارت دقیق حکام جور بر حرکات و سکنات شیعیان , منع آنها از توجه به مرقد امام و درک فیض زیارت , موجب شد که سالها سپری شود و بنایی درخور و شایسته مضجع شریف حضرتش احداث نگردد . سرانجام سالهای سخت و سنگین به کندی سپری شد , عنایات خدای تعالی نسبت به روضه رضوی موجب شد که در آن روزهای اولیه و جو خاص آن زمان , حرم مطهر از هرگونه آسیبی محفوظ بماند تا آنجا که باب رافت خاصه حضرت بصورت بروز کرامات پی در پی و معجزات , گره از کار دردمندان و نیازآوران به درگاهش گشود , کثرت و تداوم کرامات امام موجب شد که توجه و اقبال مردم و حاکمان آن زمان به ویژه بیشتر اهالی خراسان و مناطق دیگر فزونی یابد و ارادتمندان به بقعه و بارگاه رضوی , زیارت پرفیض مرقد منورش را بر خود فرض دانسته اقدام به ساخت و مرمت و تذهیب و تزئین و حفظ و نگهداری آن بنای مقدس نمایند.

در طول قرنهای مختلف , رجال کشورهای اسلامی , حکام و امرای خراسان , مردان با اخلاص و علاقه مند به مقام شامخ ولایت و امامت با صرف مبالغی در تجدید عظمت آن کوشیده اند , ضمن تزئین آن با ایجاد بناها و به جای گذاشتن آثاری این مکان شریف را مملو از جلوه های کهن هنری دوران گذشته نموده , نفایس تاریخی و شاهکارهای هنری شان را مخلصانه به این جایگاه رفیع عرضه دارند.

عکس های قدیمی حرم امام رضا (ع)

تاریخچه حرم امام رضا,حرم امام رضا,عکسهای قدیمی حرم امام رضا

عکسهای قدیمی حرم امام رضا

تاریخچه حرم امام رضا,حرم امام رضا,عکسهای قدیمی حرم امام رضا

عکسهای قدیمی حرم امام رضا

تاریخچه حرم امام رضا,حرم امام رضا,عکسهای قدیمی حرم امام رضا

عکسهای قدیمی حرم امام رضا

تاریخچه حرم امام رضا,حرم امام رضا,عکسهای قدیمی حرم امام رضا

عکسهای قدیمی حرم امام رضا

تاریخچه حرم امام رضا,حرم امام رضا,عکسهای قدیمی حرم امام رضا

عکسهای قدیمی حرم امام رضا

تاریخچه حرم امام رضا,حرم امام رضا,عکسهای قدیمی حرم امام رضا

عکسهای قدیمی حرم امام رضا

تاریخچه حرم امام رضا,حرم امام رضا,عکسهای قدیمی حرم امام رضا

عکسهای قدیمی حرم امام رضا

تاریخچه حرم امام رضا,حرم امام رضا,عکسهای قدیمی حرم امام رضا

عکسهای قدیمی حرم امام رضا

تاریخچه حرم امام رضا,حرم امام رضا,عکسهای قدیمی حرم امام رضا 

منابع:nasimrezvan.com
shia-news.com.
تصاویر از khabaronline.ir



تاريخ : شنبه 20 تير 1394برچسب:, | 16:11 | نویسنده : محمد ابراهيم پاشا |

حق مردم, حق الناس, انواع حق الناس

 

چرا خداوند از حق الناس نمی گذرد؟

حق الناس از نظر اسلام با عدالت و حكمت الهی رابطه ای تنگاه تنگ دارد و دارای گستره وسیعی می‌باشد. به عبارتی حق الناس در همه ابواب فقه وجود دارد و می‌توان گفت كه بابی از ابواب فقه اسلامی نیست، مگر اینكه مسایل فراوانی در زمینه حق الناس وجود دارد.
حق الناس در منابع و متون اسلامی، چه در قرآن و چه در روایات معصومین ـ علیهم السّلام ـ و كتب فقهی جایگاه خاصی دارد. اقامه قسط و عدل و برقراری عدالت اجتماعی و ادای حقوق الناس یكی از عمده‌ترین اهداف بعثت پیامبران است.
در اینجا چون صاحب حق مردم اند ، رعایت و نادیده گرفتن آن ارتباط مستقیمی با بحث عدالت خداوند دارد. خداوندی كه یكی از صفاتش عادل بودن است و دینی كه یكی از اصولش عدل است چگونه ممكن است حقوق انسانها برایش كم اهمیت باشد. در دین اسلام حق انسانها از جهتی شاید از حق خداوند نیز مهمتر لحاظ شود بطوری كه خداوند ممكن است در روز قیامت از حق خود بگذرد اما هیچ گاه از حق انسانهای دیگر نخواهد گذشت. البته باید توجه داشت كه حق الناس حق الله هم هست، زیرا هیچ كس جز خدا اصالتا و ذاتا حقی ندارد و حقوق مردم از جانب خدا تعیین شده و تضییع آن مخالفت با حكم و حق الهی تعیین شده در حق دیگران است.
«لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْمِیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ» (سوره حدید، آیه 25 ) : ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم، و با آنها كتاب آسمانی و میزان شناسایی حق از باطل نازل كردم تا مردم قیام به عدالت كنند (و احقاق حقوق و بسط عدل و داد به طور خود جوش از درون جامعه بشری آشكار شود).
این نشان از آن دارد كه احترام به حقوق دیگران و ادای آن یكی از اساسی‌ترین اهداف ادیان آسمانی است. قرآن كریم در آیات بسیاری مۆمنان را چه در باب مسائل اقتصادی و چه در باب حقوق اجتماعی و… دعوت به احترام به حقوق مردم نموده است. در اینجا تنها به دو نمونه از این آیات اشاره می‌نماییم.
«یا أیّها الّذین آمنوا لا تَأْكُلُوا أَمْوالَكُمْ بَیْنَكُمْ بِالْباطِلِ»؛ ای كسانی كه ایمان آورده‌اید اموال یكدیگر را از طرق نامشروع و غلط و باطل نخورید» (نساء، 29 ) ؛ یعنی، هرگونه تصرف در مال دیگری كه بدون حق و بدون مجوز منطقی و عقلانی بوده باشد ممنوع شناخته شده است.
قرآن كریم، به هنگام نكوهش از قوم یهود و ذكر اعمال زشت آنان می‌فرماید: «…وَ أَكْلِهِمْ أَمْوالَ النَّاسِ بِالْباطِلِ…» (همان، 161 ) : آنان در اموال مردم بدون مجوز و به ناحق تصرف می‌كردند. (ناگفته پیداست كه مراد از اكل و خوردن، در این آیه كنایه از هرگونه تصرف است خواه به صورت خوردن معمولی باشد یا پوشیدن و یا سكونت و یا غیر آن و چنین تعبیری در زبان فارسی نیز رایج است.)
بنابراین، هرگونه تجاوز، تقلب، غش، معاملات ربوی، رشوه، خرید و فروش اجناسی كه فایده منطقی و عقلانی در آنها نباشد، خرید و فروش وسایل فساد و گناه، در تحت این قانون كلی قرار دارند.
در كتب روایی نیز توجه فراوانی به حق الناس شده است. به طوری كه اگر تمام روایات مربوطه جمع بندی شود، چندین جلد كتاب خواهد شد. امّا در اینجا به چند نمونه از روایات اشاره می‌شود.
حضرت علی ـ علیه السّلام ـ می‌فرماید: «اَمّا الظّلم الّذی لا یُتركُ، فَظلمُ العباد بَعضُهُم بعضاً؛ امّا ظلمی كه بخشوده نمی‌شود ظلمی است كه بعضی از بندگان خدا بر بعض دیگر می‌كنند». (نهج البلاغه، خطبه 175 )
و در روایت دیگری آن حضرت حتی ادای حق الناس را از حق الله مهم‌تر دانسته و می‌فرماید: «جَعلَ الله سُبحانه حُقوقُ عبادِهِ مُقدّمةً علَی حُقُوقهِ فَمنْ قامَ بِحقُوقُ عبادالله كانَ ذلك مۆدّیاً الی القیامِ بِحقوقِ الله؛ خداوند حقوق بندگانش را مقدم بر حقوق خود قرار داده و كسی كه حقوق بندگانش را رعایت كند حقوق الهی را نیز رعایت خواهد كرد». (محمدی ری شهری، میزان الحكمة، ج 2، ص 480 )
حق الناس
حدود و موارد حق الناس
باید گفت بر اساس آیات و روایات اسلامی، مردم و مۆمنان دارای سه نوع حق و احترام می‌باشند.
1- احترام به مال مردم
در دیدگاه اسلامی، مال و دارایی مۆمن و گاهی اموال دیگران محترم است ومصونیت دارد و اتلاف و تجاوز در آن مجاز نیست. بنابراین، اگر كسی از راه ربا، رشوه، فریبكاری، سرقت و بالاخره هرگونه تصرف نامشروع، مالی را از كسی خورده باشد، باید به تحصیل رضایت صاحب مال و یا باز پس دادن آن مال اقدام نماید.
2- احترام به جان مردم
جان مسلمان از نظر اسلام حرمت خاصی دارد بنابراین هیچ كس نمی‌تواند به جان مسلمان، لطمه‌ای از قبیل ضرب و جرح وارد آورد یا با دادن غذای فاسد و مسموم و یا اعتیاد به مواد مخدر و یا هر چیز دیگری، سلامتی كسی را به خطر اندازد. بنابراین احترام به جان و بدن و سلامتی افراد، تا آن حدّ مورد اهمیت و مۆاخذه است كه حتی خداوند هم از آن صرف نظر نمی‌كند! امام علی ـ علیه السّلام ـ فرمود: خداوند می‌فرماید: «به عزّت و جلال خودم سوگند، از ظلم هیچ ظالمی نخواهم گذشت، اگر چه به اندازه دست بر دست زدنی باشد، ‌یا با فشار دادن دستی از روی ستم، محقق شده باشد». (علامه مجلسی، بحار الانوار، ج 6، ص 29 )
علاوه بر احترام و حرمت جسم و بدن دیگران، انسان نمی‌تواند با ترساندن و اندوهگین ساختن، آزردن و خلاصه هر گونه ضربه به اعصاب و روان دیگران موجبات ناراحتی آنان را فراهم نماید، ‌درغیر این صورت باید همه ضربه‌ها و خسارت‌های وارده را جبران نماید. و اگر چنین نكند، در دنیا و آخرت كیفر كردار ناروای خویش را خواهد دید.
3- حفظ آبروی دیگران و احترام به آن
عرض و آبروی افراد هم، دارای حرمت و مصونیت فوق العاده‌ای است و از موارد حق الناس به شمار می‌آید. بنابراین انسان نمی‌تواند به وسیله غیبت، تهمت، افشاگری و هرگونه رفتار دیگری، به آبرو و حیثیت دیگری ضربه و آسیبی وارد نماید، زیرا در غیر این صورت مرتكب ظلم بزرگی در حق او شده كه باید به جبران آن بپردازد. چنان كه امام صادق ـ علیه السّلام ـ می‌فرماید: «مَن كسَرَ مۆمِناً فَعلَیْه جَبْرُهُ؛ هر كس حیثیت مۆمنی را بشكند، بر او واجب است كه آن را جبران نماید.» (علامه مجلسی، بحار الانوار، ج 22، ص 351 )
حاصل آن كه، حق الناس از نظر اسلام با عدالت و حكمت الهی رابطه ای تنگاتنگ دارد و دارای گستره وسیعی می‌باشد. به عبارتی حق الناس در همه ابواب فقه وجود دارد و می‌توان گفت كه بابی از ابواب فقه اسلامی نیست، مگر اینكه مسایل فراوانی در زمینه حق الناس وجود دارد. پس باید دانست كه جامعه بر عهدة هر یك از اعضای خود حقوقی دارد كه همگی به احترام و ادای آن موظفند وعمل به آنچه آدمی، خود انتظار انجام آن را از دیگران دارد، پایین‌ترین درجه آن است. چنان كه از امام صادق ـ علیه السّلام ـ درباره حق مۆمن بر مۆمن سۆال شد، آن حضرت فرمود: «… اَیْسَرُ حَقٍّ مِنها اَنْ تُحبُّ لِنفْسِكَ و تَكْرهُ لهُ ما تَكرَهُ لِنَفْسِكَ…؛ كم‌ترین میزان حقوق برادرت بر تو آن است كه آنچه را برای خودت دوست می‌داری برای او نیز دوست بداری و آنچه را برای خودت نمی‌پسندی، برای او نپسندی.» (علامه مجلسی، بحار الانوار، ج 74، ص 224 ) . و در جای دیگری می فرمایند : «اَوّلُ قَطْرَة مِنْ دَمِ الشَّهید كَفارةُ لِذُنُوبِه اِلاَّ الدَّیْن فَاِنَّ كَفارَتُه قَضائه» : «اولین قطره خون شهید، كفاره گناهان او است؛ مگر بدهكارى كه كفاره آن اداى آن است.» (من لا یحضره الفقیه، ج‏3، ص 183، ح‏3688)
 نتیجه
 آنكه اگر خدا از حق محض خود بگذرد از لطف اوست، اما در مورد حق الناس پای دیگری در میان است و اگر او نگذرد، بدون احقاق حق عدالت اجرا نشده است.
 منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. اكبری، محمود، نگاهی به حق الناس، چاپ اول، قم، كتاب آشنا، 1368.
2. مكارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 3، چاپ بیستم، (بی‌جا)، دار الكتب الاسلامیه، 1371.

منبع : porseman.org



تاريخ : شنبه 20 تير 1394برچسب:, | 16:10 | نویسنده : محمد ابراهيم پاشا |

نماز,نماز خواندن,تعیین قبله

 

کدام نماز را می توان به هر جهت و در هر حال خواند/ پاسخ امام علی(ع) به پرسش نصرانی
آیت الله جوادی آملی در مورد علت تعیین کعبه به عنوان قبله با توجه به آیه «أینما تولّوا فثم وجه الله» گفت: این یک حکم فقهی است؛ گاهی می‌گویند: به این سمت نماز بخوان، گاهی هم می‌گویند: به آن سمت نماز بخوان. گاهی هم می‌گویند: اگر شما بین مشرق و مغرب نماز خواندی نمازت مقبول است، یك انسان متحیّری كه وقت برای چهار نماز كافی نیست، به یكی از سمتها نماز بخواند نمازش كافی است.
به گزارش خبرگزاری مهر؛ آیت الله جوادی آملی در بخشی از تفسیر آیه 115 سوره بقره « ولله المشرق و المغرب فأینما تولّوا فثم وجه الله إنّ الله واسعٌ علیم»، که بر عدم انحصار وجه الله در مكان و جهتی خاص تأکید دارد، گفت: … این كریمه احیاناً ناظر به مسئله تغییر قبله است از بیت المَقْدس به مسجد الحرام، به كعبه، بعضی اعتراض كردند كه چرا قبله مسلمین از بیت المقدس به كعبه منتقل شد… که ﴿سیقول السفهاء من الناس ما ولیّهم عن قبلتهم التی كانوا علیها قل لله المشرق و المغرب یهدی من یشاء إلی صراط مستقیم﴾ ؛ وقتی قبله مسلمین از بیت المقدس به كعبه منتقل شد یهودی‌ها اعتراض كردند، گفتند به اینكه یا عبادتهای لاحق اینها باطل است یا عبادت‌های سابق اینها. اگر قبله حقیقی بیت المقدس است پس انحراف از بیت المقدس به كعبه باطل است و عبادت‌های بعد از انحراف هم باطل و اگر قبله كعبه است پس عبادت‌هایی كه تا كنون به طرف قدس انجام می‌دادند باطل است.
 در این زمینه خدای سبحان آیه‌ای نازل كرد كه ﴿لله المشرق و المغرب﴾؛ استقبال به وجه خدا جای معیّنی ندارد، اگر مشرق و مغرب مال خداست و همه جا خدا حضور دارد پس ﴿أینما تولّوا فثم وجه الله﴾ كه این فای تفریع نشانه سعه فیض خدای سبحان است.
مشرق و مغرب، مِلك و مُلك خدا
… خدای سبحان مشرق و مغرب را مِلك و مُلك خود می‌داند. مشرق و مغرب دو جهتند نه دو موجود عینی خارجی نظیر شمس و قمر یا شجر و حجر. شجر یا حجر یك موجود خارجی است، ولی مشرق و مغرب جهت است. جهت بودنِ مشرق و جهت بودن مغرب متوقف است بر اینكه یك كوكب و یك نیّری باشد اوّلاً، و حركتی باشد ثانیاً تا از حركت آن نیّر طلوع و غروبی پیدا شود و قهراً مشرق و مغربی هم پیدا بشود؛ پس اگر یك كوكبی نباشد یا كوكب باشد ولی حركت نكند، شرق و غربی نیست.
خدای سبحان كه فرمود: مشرق و مغرب مال خداست، برای آن است كه هم آن كوكب را مخلوق خود می‌داند و هم حركت آن كوكب را به اختیار خود می‌داند. هم خلقت شمس و قمر را به خود نسبت می‌دهد و هم حركت شمس و قمر را. قهراً مشرق و مغربی كه بر این دو امر متوقف است، مال خدا خواهد بود. امّا شمس و قمر را مال خود می‌داند؛ زیرا گذشته از اینكه فرمود: ﴿الله خالق كلّ شیء﴾ ؛ یعنی هرچه كه مصداق شیء است مخلوق خداست، هر چیزی كه شیء بر او صادق است مخلوق خداست، گذشته از آن، درباره خصوص شمس و قمر هم فرمود: چرا شما شمس و قمر را عبادت می‌كنید، خدا را عبادت كنید كه خالق شمس و قمر است. همان آیه‌ای كه تلاوتش باعث سجده واجب است: ﴿لاتسجدوا للشمس و لا للقمر﴾ و لكن خدایی را بپرستید كه خالق شمس و قمر است؛ پس اصل شمس و قمر مخلوق خداست و مخلوق مِلك و مُلك خالق است.
وی در بخشی دیگر از تفسیر این آیه در پاسخ به سؤالی در مورد اینکه بر اساس این آیه به هر کجا که رو کنید وجه خداست، پس علت تعیین کعبه به عنوان قبله چیست؟، تأکید می کند: … نه خصوصیتی برای بیت المقدس است، نه اختصاصی برای كعبه، آن یك حكم فقهی است. در حكم فقهی گاهی می‌گویند: به این سمت نماز بخوان، گاهی هم می‌گویند: به آن سمت نماز بخوان. گاهی هم می‌گویند: اگر شما بین مشرق و مغرب نماز خواندی نمازت مقبول است، یك انسان متحیّری كه وقت برای چهار نماز كافی نیست، به یكی از سمتها نماز بخواند نمازش كافی است.
یا در نافله به همین آیه استدلال كردند در روایات ما هم آمده است كه ﴿أینما تولّوا فثم وجه الله﴾ مصحّح آن است كه نافله را به هر سمت می‌شود خواند. نه اینكه در نافله قبله معتبر نیست، قبله نافله وسیع است. چرا در نافله به هر سمت می‌شود نماز خواند؟! چرا نافله را در حال حركت، پشت به قبله كعبه، رو به كعبه، پشت به شرق رو به شرق، می‌شود خواند؟ كسی از مدرسه تا مسجد اوّل اذان ظهر می‌خواهد حركت كند، می‌خواهد این ٨ ركعت نافله ظهر را در راه بخواند، خب این مُفتیٰ به همه هم هست، صحیح هم هست. كه كسی از محل كارش تا مسجد در بین راه این ٨ ركعت نافله ظهر را در راه می‌خواهد بخواند، خب جائز است ثواب نافله را هم می‌برد، به هر سمت، به هر كوی و برزن كه رو كرد قبله اوست به همین آیه استدلال كرده‌اند: ﴿أینما تولّوا فثمّ وجه الله﴾.
این مفسر قرآن کریم در ادامه با اشاره به نظر علامه طباطبایی در مورد این آیه تصریح کرد: … این آیه ﴿أینما تولّوا فثمّ وجه الهم﴾ را به توسعه مسجد و مكان نمازگزار معنا كردند و به آیه قبل ارتباط دادند، سیدنا الاستاد(علامه طباطبایی) می‌فرماید به اینكه این آیه ناظر به توسعه جهت است نه مكان ، آیه می‌خواهد بفرماید به اینكه به هر سمت رو كنید وجه خداست، نه هر جا می‌توانید نماز بخوانید، نه همه جا مسجد است.
آن حدیث معروف «جعلت لی الأرض مسجداً و طهوراً» كه از رسول خدا(ص) رسیده است آن یك حدیث خوبی است برای توسعه مسجد یعنی نماز لازم نیست كه حتماً در جای معینی خوانده بشود، آن طور كه اهل كتاب می‌پندارند كه یا در كنیسه یا در بیع نماز بخوانند، در اسلام فرمودند به اینكه شما خانه‌هایتان را معبد كنید، همان‌طوری كه مسجد معبد است خانه‌ها را هم با خواندن قرآن و نماز نورانی كنید و خانه‌های خود را مثل خانه‌های یهودی نكنید كه عبادت در او نشود، سراسر زمین مسجد است و جای عبادت: «جعلت لی الأرض مسجداً و طهوراً».
ولی آیه ناظر به توسعه مكان مصلّی نیست، آیه ناظر به توسعه جهت و قبله مصلّی است به شهادت فای تفریع، نفرمود «لله المشرق والمغرب» پس هر جا خواستید نماز بخوانید، فرمود: ﴿لله المشرق والمغرب﴾ به هر سمت رو كردی رو به خدا كردی: ﴿فأینما تولّوا فثمّ وجه الله﴾؛ یعنی به هر جا رو كردید آن روبروی شما وجه الله است. این ناظر به توسعه قبله و جهت نمازگزار است نه ناظر به توسعه مسجد و مكان نمازگزار…
احكام تعبدی قبله و توسعه جهت قبله در نافله و دعاها
این یك حكم فقهی و تعبّدی خاص است كه گفته‌اند: به طرف كعبه بعضی از امور واجب است، بعضی از امور حرام گفتند به اینكه مسأله ذبح چه در حال عادی، چه در حال قربانی به طرف كعبه واجب است، مسأله صلات به طرف كعبه واجب است، مسأله احتضار موتیٰ و مسأله دفن به طرف كعبه واجب است.
 این «و الكعبة قبلتی» بعضی از كارها هم به طرف كعبه حرام است، آن كارهای قضای حاجت. پس این یك حكم فقهی است كه بعضی از كارهای به طرف كعبه حرام، بعضی از كارها به طرف كعبه واجب. وگرنه از نظر بحثهای اصولی جهتی از جهات را نمی‌شود مشخّص كرد. نشانه‌اش آن است كه اگر ما خواستیم در درون كعبه نماز بخوانیم آنجا هم ﴿فأینما تولّوا فثمّ وجه الله﴾، آنجا اگر قیام معتبر نبود مستلقیاً هم می‌شود، منقطعاً هم می‌شود نماز خواند، نه به خاطر اینكه بالا و پایین كعبه نیست برای اینكه قیام معتبر است. نشانه‌اش آن است كه اگر كسی بیمار بود در درون كعبه قرار داشت، بیماری كه باید مستلقیاً نماز بخواند یا مجاز است منقطعاً نماز بخواند او به هر سمت كه بخوابد یا به هر سمت كه رو كند قبله است.
 درون كعبه مصداق ﴿فأینما تولّوا فثم وجه الله﴾ است. پس این‌چنین نیست كه یك سمت معیّن خدا را بتوان عبادت كرد. این یك حكم فقهی و تعبّدی خاص است برای كسانی كه از كعبه دورند وگرنه درون كعبه باز ﴿فأینما تولّوا فثمّ وجه الله﴾ است، خواه در مسأله دعا، خواه در مسأله نوافل، خواه در مسأله صلات عند الاضطرار، خواه درموقع دعا كردن: ﴿فأینما تولّوا فثمّ وجه الله﴾.
تمثیلی برای «وجه» در روایت امیرالمؤمنین(ع)
آیت الله جوادی آملی در بخشی دیگر از تفسیر این آیه با استناد به قولی از شیخ صدوق خاطرنشان می کند: …  مرحوم صدوق در كتاب شریف «توحید» در باب «نفی المكان والزمان والحركة عنه تعالیٰ»  این حدیث شریف را نقل كرده كه مردی آمد حضور امیرالمؤمنین(ع) از حضرتش مسائلی را سؤال كرد، قبلاً پیش دیگران رفته بودند آنها از جواب بازماندند به حضور امیرالمؤمنین(ع) آمدند و حضرت به سؤالهای آنها پاسخ داد. یكی از سؤالهای آنها این بود كه "أخبرنی عن وجه الربّ تبارك وتعالی؟" سؤال كردند كه وجه الله چیست؟ بگو وجه الله كدام سمت است؟
فدعی علی(ع) بنار و حطبٍ، حضرت دستور داد آتش و هیزمی حاضر كردند، فأضرمه؛ آن هیزم را با آتش افروخت. فلمّا اشتعلت؛ وقتی این آتش شعله‌ور شد، قال علی(ع): " أین وجه هذه النار"؟ صورت این آتش كجاست؟ شما ممكن است برای شخص یك وجهی قائل باشید كه بگویید این روی شخص است و این پشت شخص، برای اجرام و احجام می‌توانید وجه و خلف قائل بشوید، امّا این شعله رویش كدام سمت است پشتش كدام سمت؟
قال علی(ع): "این وجه هذه النار؟" قال النصرانی: "هی وجه من جمیع حدودها"؛ همه طرفش وجه است، یعنی هر كس در كنار این آتش قرار گرفت می‌گوید: من رو به آتش‌ام. آنهایی كه از شرق‌اند می‌گویند: ما رو به آتش‌ایم، آنهایی كه از غرب‌اند، می‌گویند: ما رو به آتش‌ایم، آنهایی كه از شمال و جنوب‌اند می‌گویند: ما رو به آتشیم. از هر طرف وجه است، آن‌گاه حضرت فرمود: "هذه النار مدبرة مصنوعة لایعرف وجهها و خالقها لایشبهها" ؛ این آتش یك موجود مخلوق است، همه طرفش وجه هست، شما نتوانستید وجه او را تشخیص بدهید آن وقت می‌خواهید وجه خدا را تشخیص بدهید؟ ﴿و لله المشرق و المغرب فأینما تولّوا فثمّ وجه الله﴾ حضرت به این آیه اشاره كردند، دنباله سخن حضرت این آیه را تلاوت فرمودند: ﴿ولله المشرق و المغرب فاینما تولّوا فثم وجه الله﴾.
در حد خِرَد مردم سخن گفتن پیشوایان معصوم(ع)
به اندازه عقل افراد حرف می‌زنند یعنی چه؟ یعنی بعضی اسرار را می‌گویند، بعضی اسرار را نمی‌گویند؟ یا حرف را می‌گویند هر كسی به اندازه فكرش می‌فهمد، اینكه فرمود: «إنّا معاشر الأنبیاء أمرنا أن نكلم الناس علیٰ قدر عقولهم» ؛ یعنی بعضی احكام را می‌گوییم، بعضی احكام را نمی‌گوییم؟ اینچنین است؟ یا ما همه حرفها را می‌زنیم، منتها هر كسی به اندازه فكر خودش می‌فهمد. اینجا هم همین‌طور است، چیزی را آنها كتمان نكردند هرچه كه انسان را به خدا و بهشت نزدیك می‌كند فرمودند و هرچه كه انسان را به جهنم نزدیك می‌كند و از خدا دور می‌كند آن را هم فرمودند منتها هر كسی به اندازه خودش استفاده می‌كند. یك وقت است با مثال آتش و هیزم مسئله را حل می‌كند، گاهی هم می‌فرمایند: «نحن وجه الله» با ولایت مسئله را حل می‌كنند، گاهی هم می‌فرمایند: قرآن وجه الله است؛ خب آن نصرانی را باید با یك مثال ساده توجیه كرد، اگر كسی نصرانی بود و در همین حدّ ساده می‌اندیشید باید با او به اندازه زبان او حرف زد.
اوج كلام امام در تتمه روایت
… حضرت در پایان این دو آیه را تلاوت فرمودند یكی همین آیه ١١٥ سوره بقره است كه محل بحث است همین آیه ﴿ولله المشرق و المغرب فأینما تولّوا فثمّ وجه الله﴾ یكی هم آن جمله‌ای كه ظاهراً از سوره حاقّه استفاده می‌شود: ﴿لاتخفیٰ منكم خافیة﴾ آن جمله این است كه «ولا یخفی علی ربّنا خافیة» ؛ نه چیزی بر خدا مخفی است، نه یك خافی‌ای آویخته می‌شود كه روپوشی باشد بر خدا؛ پس او هم دائماً وجه دارد و بالفعل وجهش دائم است. حالا اگر ما فرض كردیم شمس همه طرفش وجه بود پشت و رو نداشت، همه سمتش وجه بود ولی بالاخره یك حاجبی دارد كه اگر آن حاجب آویخته شد بین ما و بین شمس فاصله است دیگر استقبال میسّر نیست، دیگر نمی‌توان گفت: وجّهت وجهی للشمس، امّا درباره ذات اقدس الهٰ نه جهتی با جهتی فرق دارد اوّلاً، نه خافیه و پوششی هست كه جلوی وجه گسترده خدا را بگیرد ثانیاً. لذا در جمیع شئون انسان می‌تواند بگوید: ﴿وجّهت وجهی للذی فطر السماوات و الأرض﴾ . خب این معنایی كه حضرت در ذیل بیان كرد با آن مثال آتشی كه افروخت خیلی فرق دارد، ممكن است در مجلس خیلیها نشسته باشند. آن نصرانی به همان اندازه مثال فهمید. آن محققین به اندازه خیلی عمیق‌تر فهمیدند.
 كامل‌ترین مصداق وجه الله
آیت الله جوادی آملی در ادامه با اشاره به حدیثی از امام رضا(ع) که از ایشان سؤال شد که ﴿فأینما تولّوا فثّم وجه الله﴾ چیست؟ فرمود:علی(ع). خب خود علیّ بن ابی‌طالب(ع) كه به وجه الله رو می‌كند این بیان مصداقی از مصادیق كامل است. خب اگر علیّ ابن ابی طالب(ع) وجه الله شد، سایر ائمّه(علیهم السّلام) هم وجه الله‌اند؛ چون یك نوراند. اینها كه بیش از یك نور نیستند. منتها در قالبهای مختلف هستند. پس امام هشتم(ع) هم وجه الله است، وجیه عندالله است.
اینكه در آستان حضرت عرض می‌كنیم: «و أنت عنده وجیه» . چون به وجه الله رسیدی وجیه هستی. مصداق وجه الله شدی. یعنی امام معصوم(ع) به نوبه خود، وجه خداست. اینكه امام هشتم(ع) در جواب سائل فرمود: علی (ع). یعنی امام معصوم وجه الله است . خب خود امام معصوم هم كه می‌گوید: ﴿إنّما نطعمكم لوجه الله﴾ امام معصوم(ع) وقتی كه بخواهد مسكین و یتیم و اسیر را اطعام كند می‌فرماید: ﴿إنّما نطعمكم لوجه الله﴾ این وجه الله چیست كه امام معصوم لوجه الله كار می‌كند؟
اینكه حضرت فرمود: ﴿لانرید منكم جزاءً و لاشكوراً﴾ بعد فرمود: ﴿إنّما نطعمكم لوجه الله﴾ این وجه الله یعنی بهشت؟ حضرت فرمود: من طمع بهشت ندارم. این وجه الله یعنی پرهیز از جهنّم؟ فرمود: من خوف من النّار ندارم و فرمود: بر فرض كه مرا به جهنّم ببری آن قابل تحمّل است «هبنی صبرت علیٰ حرّ نارك فكیف أصبر عن النظر إلی كرامتك» ، خب آن وجه الله چیست كه حضرت همان را می‌طلبد؟ و چون به مطلوب خود رسیده است شده وجه الله، خود حضرت شد وجه الله؛ چون كارش لوجه الله است. اگر حضرت كارش لوجه الله است و به مقصد رسیده است آن وقت خودش می‌شود وجه الله و می‌شود هو وجیهٌ عندالله.
در این دعای توسّل هم كه به معصومین(علیهم السّلام) عرض می‌كنیم: «یا وجیهاً عندالله» همین است. این وجیه عندالله است، یعنی موجَّه عندالله است. یعنی خدا به او رو می‌كند، اگر خدا به او رو كرد یعنی همه عالم به او رو می‌كند، این موجّه عندالله است یعنی چه؟ وجیه عندالله است یعنی چه؟ یعنی یتوجّه إلیه الله. خدا مگر در یك جهت خاصّ است كه به یك انسان كامل رو كند؟ اگر خدا به انسان كامل رو كرد یعنی كلّ جهان به او رو می‌كند. لذا هر جا شما باشید می‌توانید به اینها متوسّل بشوید. اینكه به این خاندان عرض می‌كنیم: «یا وجیهاً عندالله» یعنی موجَّه عند الله‌اید یعنی خدا به تو رو كرد.
منشأ بركت بودن وجیه عند الله
آیت الله جوادی آملی در ادامه تصریح می کند: … اگر خدا به یك انسان رو كند آیا كل عالم به او رو می‌كند یا نمی‌كند؟ اگر خدا به یك انسان رو كرد نظیر عیسای مسیح، می‌بینید حرفش چیست. حرف عیسای مسیح(ع) كه خدای سبحان در قرآن نقل می‌كند، می‌فرماید: ﴿و جعلنی مباركاً أین ما كنت﴾ ؛ من هر جا باشم پر بركت‌ام. منشأ بركت‌ام. آسمان باشم مباركم، زمین باشم مباركم: ﴿و جعلنی مباركاً أینما كنت﴾ . چون درباره عیسای مسیح قرآن كریم فرمود به اینكه این من المقرّبین است. خب اگر موجودی مقرّب شد و موجّه شد یعنی خدا به او رو می‌كند.
خدا به او رو می‌كند یعنی چه؟ یعنی خدایی كه ﴿لله المشرق و المغرب﴾، خدایی كه ﴿فأینما تولّوا فثّم وجه الله﴾، خدایی كه جایی از وجه او خالی نیست این خدا به انسان كامل رو كرد یعنی این انسان كامل شده وجه الله جایی نیست كه این انسان كامل حضور نداشته باشد. جایی نیست كه توسّل به این انسان كامل اثر نداشته باشد. لذا امام هشتم(ع) طبق تفسیر نورالثقلین فرمود: «علیّ(ع)». این اوّلاً به عنوان تطبیق است. نه تفسیر؛ و ثانیاً به عنوان بیان أحد المصادیق است؛ چون خود امام هشتم(ع) هم وجه الله است، همه معصومین(سلام الله علیهم) وجه الله‌اند.
منبع:mehrnews.com



تاريخ : شنبه 20 تير 1394برچسب:, | 16:10 | نویسنده : محمد ابراهيم پاشا |

جزیره خضراء,جزیره خضراء,ظهور امام زمان,مکان ظهور امام زمان

 

 آیا جزیره خضراء محل سکونت امام زمان (عجل الله) است یا نه!!!
علامه حسن زاده آملی می فرمایند:
مرحوم حاجى نورى راجع به جزیره خضراء روایتى نقل كرده است . یكى از فواید محضر شریف علامه شعرانى این است كه ایشان باز حاشیه اى در اینجا دارند كه ما آن حاشیه را در هزار و یك نكته آوردیم .
ایشان مى فرمود كه : جزیره خضراء الان هم هست . از بلاد اندلس است . جزیره اى است خیلى سبز و خرم . نوعا جزیره ها خضراء هستند.ولى آن جزیره ویژگى خاصى دارد. مهدى فاطمى آن جا را پایتخت خودش قرار داد و محل حكومتش بود. بعد این مهدى فاطمى و جزیره خضراء، سر زبانها افتاد و دهان به دهان نقل شد، و بعضى از این جهال نقله ، مهدى فاطمى را تبدیل كردند به حضرت مهدى بقیه الله (عج ) و ایشان را در جزیره خضراء اسكان دادند. و جزیره خضراء را با مثلث برمودا ارتباط دادند. چه كارها كردند، چه چیزها دنباله این حرف آوردند و دیگران هم گرفتند این را در این كتاب و آن كتاب نوشتند.
راجع به این مثلث بومودا كه خیلى حرفش هست ، هم همین طور. متاءسفانه آقایان فرمایشى را كه مى شنوند اینها را مى آورند اسناد مى دهند به دین و آیین . به دین شریفى كه یكپارچه برهان و عقل است : قل هاتوا برهانكم ان كنتم صادقین .
خداوند درجات حضرت استاد آیت الله جناب آقاى رفیعى را متعال بفرماید، ایشان درباره لو لا الحجه لساخت الارض و امثال این گونه بیانات درباره حجت كه انسان حجت مى خواهد، مى فرمود: وجود بقیه الله كه سر الله است ، لازم است و نظام هستى بدون واسطه فیض و انسان كامل نمى شود.
این به جاى خود، كه براى اثبات آن دلیل و برهان داریم ، حرف داریم و برهان حكمى ، مطالب عرفانى ، آیات ، روایات در شرف متواتر و متضافر. اما حجتى كه روایات ما را به آن تشویق مى فرمایند كه عالم حجت مى خواهد لو لا الحجه لساخت الارض این حجت یعنى عقل ، یعنى برهان ، یعنى دلیل .
انسان كه به گزاف هر چیزى را نمى گوید، در حرفهایش تثبت مى خواهد، در پذیرفتنش تثبت و تدبر مى خواهد. دین ، دین عقل و برهان است . حالا مثلث برمودا در دریا، آن محوطه زیر دریا كوه مغناطیس دارد، سنگ مغناطیس ، قوه مغناطیسى . مى دانید قطب جغرافیایى زمین یك قطب است كه نسبت به كره سنجیده مى شود، و نیز زمین ، قطب مغناطیسى دارد. قطب مغناطیسى قرار ندارد، چرخش دارد و مقدارى چرخش هم با قواعد ریاضى معلوم مى شود. این قطب مغناطیسى مثلث برمودا هم زیر دریا است ، لذا كشتى هایى به به خود كشیده ، بلكه طیاره را از هوا به خود كشیده ، و بسیار قوى است ، این را به حساب امام زمان (عج ) گذاشتند.

منبع:shafaqna.com
 علامه حسن زاده آملی



تاريخ : شنبه 20 تير 1394برچسب:, | 16:9 | نویسنده : محمد ابراهيم پاشا |

صلوات,ثواب  صلوات- www.jazzaab.ir

 

 حدیث «اللّهمّ صلّ علی فاطمة و أبیها …» از کدام معصوم (علیهم السلام) است؟ می‌گویند سندی ندارد و بسیار علیه این صلوات ضد تبلیغ می‌شود!
اگر چه صلوات‌های متعددی از معصومین(علیهم السلام) برای پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و سایر معصومین نقل شده است، اما دلیل و لزومی ندارد که حتماً هر صلواتی نقل از یک معصوم باشد.
ذکر «اللّهمّ صلّ علی فاطمة و أبیها و بعلها و بنیها [و السّرّ المستودع فیها] بعدد ما أحاط به علمك» نیز از مرحوم شیخ انصاری نقل شده است که البته نظر به توفیقات ایشان در زیارت حضرت مهدی(عج) بعید نمی‌دانند که آموزه‌ی ایشان باشد.
اما مهم است که با مفهوم «صلوات» بیشتر آشنا شویم تا بدانیم که به هیچ وجه ضرورت ندارد که ذکر صلوات حتماً از معصوم و برای معصوم باشد. انسان نه تنها می‌تواند برای زنده‌ها یا اموات صلواتی بر محمّد و آل محمّد بفرستد، بلکه حتی می‌تواند صلواتی برای پدر و مادر یا هر کسی که بخواهد بفرستد. مثلاً بگوید: «اللهم صل علی ابی – یا امّی»، چنان چه بارها در حق آنان دعاهای دیگر می‌نماید.
الف – صلوات، درود و رحمت الهی است. در قرآن کریم هم فرموده که خدا و ملائک برای نبی اکرم (صلی الله علیه و آله) صلوات می‌فرستند، پس شما هم بفرستید:
«إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ یصَلُّونَ عَلَى النَّبِی یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیمًا» (الأحزاب، 56)
ترجمه: خدا و فرشتگانش بر پیامبر درود مى‏فرستند اى كسانى كه ایمان آورده‏اید بر او درود فرستید و به فرمانش بخوبى گردن نهید.
و هم می‌فرماید خدا و ملائکه به همه مۆمنین و شما صلوات می‌فرستند:
«هُوَ الَّذِی یصَلِّی عَلَیكُمْ وَمَلَائِكَتُهُ لِیخْرِجَكُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَكَانَ بِالْمُۆْمِنِینَ رَحِیمًا * تَحِیتُهُمْ یوْمَ یلْقَوْنَهُ سَلَامٌ وَأَعَدَّ لَهُمْ أَجْرًا كَرِیمًا» (الأحزاب، 43 و 44)
ترجمه: اوست كسى كه با فرشتگان خود بر شما درود مى‏فرستد تا شما را از تاریكی‌ها به سوى روشنایى برآورد و به مۆمنان همواره مهربان است * درودشان روزى كه دیدارش كنند سلام خواهد بود و براى آنان پاداشى نیكو آماده كرده است.
«الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِیبَةٌ قَالُواْ إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّا إِلَیهِ رَاجِعونَ * أُولَئِكَ عَلَیهِمْ صَلَوَاتٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ» (البقره، 156 و 157)
صلوات نقل شده از مرحوم شیخ طوسی (ره) نیز بر همین قواعد بیان شده استوار است و از سنخ صلوات بر محمّد و آل محمّد است و تقاضای درود و رحمت شده است و نه نور هدایت، چرا که خود ایشان مانند سایر معصومین (علیهم السلام) همان نور هدایتی (صلواتی) هستند که خداوند متعال برای خروج مۆمنین از ظلمات به نور فرستاده است. درود و تحیّت الهی از جنس کلام و لفظ نیست، بلکه فعل اوست
ترجمه: [همان] كسانى كه چون مصیبتى به آنان برسد مى‏گویند ما از آن خدا هستیم و به سوى او باز مى‏گردیم * بر ایشان درودها و رحمتى از پروردگارشان [باد] و راه‏یافتگان [هم] خود ایشانند.
ب – «آیت الله جوادی آملی: صلواتی را كه خدا و فرشتگان بر پیامبر می‌فرستند بر مۆمنان نیز می‌فرستند! ‏مۆمن، به جایی می‌رسد كه خدای سبحان و فرشتگان بر او صلوات می‌فرستند! در ‏سوره احزاب هر دو مسئله بازگو شده است، یعنی هم صلوات خدا و ملائكه بر پیامبر و ‏هم صلوات خدا و فرشتگان بر مۆمنان.‏»
صلوات نور هدایت است. لذا در مورد پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نفرمود که خدا و ملائکه بر او صلوات می‌فرستند تا «لِیخْرِجَكُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ» ایشان را از ظلمت به نور هدایت نماید، چون خود ایشان همان «نور هدایت» هستند، لذا فرمود بر ایشان صلوات (درود و رحمت) می‌فرستند و شما نیز بفرستید و کاملاً در سِلم و سلامت، تسلیم او باشید (صَلُّوا عَلَیهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیمًا)، اما در مورد دیگران فرمود که صلوات (نور هدایت) می‌فرستد تا آنان را از ظلمات به نور هدایت نماید. لذا می‌فرماید آنان که به وقت مصیبت خود را نباخته و می‌گویند که ما از خدا هستیم و به سوی او بر می‌گردیم، یعنی وابستگی به این از دست رفته نداشته و نداریم که با مصیبتش (اصابت بلا) خود گم‌کرده و متزلزل گردیم، شامل همان نور هدایت شده و می‌شوند.
ذکر «اللّهمّ صلّ علی فاطمة و أبیها و بعلها و بنیها [و السّرّ المستودع فیها] بعدد ما أحاط به علمك» نیز از مرحوم شیخ انصاری نقل شده است که البته نظر به توفیقات ایشان در زیارت حضرت مهدی (عج) بعید نمی‌دانند که آموزه‌ی ایشان باشد
پ – پس انسان (مۆمن) می‌تواند برای هر کسی از خداوند منّان طلب درود، رحمت و نور هدایت (صلوات) نماید، چنان چه در کلام وحی آموزش داده شده است که چون حضرت ابراهیم (علیهم السلام) خود، فرزندان و والدین و همگان را دعا کنیم:
«رَبِّ اجْعَلْنِی مُقِیمَ الصَّلاَةِ وَ مِن ذُرِّیتِی رَبَّنَا وَ تَقَبَّلْ دُعَاء * رَبَّنَا اغْفِرْ لِی وَ لِوَالِدَی وَ لِلْمُۆْمِنِینَ یوْمَ یقُومُ الْحِسَاب» (إبراهیم، 40 و 41)
ترجمه: پروردگارا مرا برپا دارنده‌ی نماز قرار ده و از فرزندان من نیز، پروردگارا و دعاى مرا بپذیر، پروردگارا روزى كه حساب برپا مى‏شود بر من و پدر و مادرم و بر مۆمنان ببخشاى.
این دعا می‌تواند درخواست مغفرت، گشایش، قبولی طاعات و عبادت باشد و یا درخواست درود، رحمت و نور هدایت (صلوات) باشد و الزامی ندارد که حتماً از معصومی نقل شده باشد.
ت – صلوات نقل شده از مرحوم شیخ طوسی (ره) نیز بر همین قواعد بیان شده استوار است و از سنخ صلوات بر محمّد و آل محمّد است و تقاضای درود و رحمت شده است و نه نور هدایت، چرا که خود ایشان مانند سایر معصومین (علیهم السلام) همان نور هدایتی (صلواتی) هستند که خداوند متعال برای خروج مۆمنین از ظلمات به نور فرستاده است. درود و تحیّت الهی از جنس کلام و لفظ نیست، بلکه فعل اوست.
البته صلوات‌های دیگری برای حضرت فاطمه (علیها السلام) به نقل از معصومین (علیهم السلام) وجود دارد که از جمله آنها صلوات حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) می‌باشد که در «مفاتیح الجنان – صلوات بر حج طاهره» آمده است.
منبع: x-shobhe.com



تاريخ : شنبه 20 تير 1394برچسب:, | 16:7 | نویسنده : محمد ابراهيم پاشا |

 

 

 ولادت امام علی,تولد امام علی,میلاد امام علی

نام "علی" در لوح زبرجد!
اسامی و نام ها گاهی اوقات فلسفه ها و ماجراهایی در پشت خود دارند! اسامی بایستی به نوعی بر مسّمای خود دلالت داشته باشند، در غیر این صورت و اگر میان اسم مسّمی ارتباط و دلالتی نباشد، اسم گذاری چه معنا و هدفی خواهد داشت؟! بعضی از اسم‌ها و نام ها مخصوص برخی از مسّماها هستند که شاید تنها برازنده ی خود آنها باشند و بر غیر آنها دلالت روشنی نداشته باشند.  نام گذاری کودکی که متولد می شود یکی از این موارد است که بایستی نهایت دقت در انتخاب اسم انجام شود. اما بعضی از کودکان و نوزادان را کسانی برتر از انسان های معمولی برایشان اسم انتخاب می کنند. بعضی از نوزادان اسم شان از جانب خدا و عالم غیب برگزیده می شود!

نام گذاری از عالم غیب
از جمله ویژگی های مختص امیرالمومنین(علیه السلام) که تنها در مورد ایشان صادق است و مزید شرافت آن حضرت است موضوع نام گذاری حضرت امیر(علیه السلام) است که از عالم غیب برایشان این نام یعنی ((علی)) برگزیده شد.
در واقع قبل از ولادت حضرت علی(علیه السلام) نام او در تمام کتب آسمانی بوده است و هزاران سال قبل از خلقت او در تمام آسمان ها و ابواب جنب و عرض حق تعالی نام ((علی)) ثبت شده بود. نام مبارک امیرالمومنین(علیه السلام) همراه با نام گرامی رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) به عنوان نبی و امام نزد پروردگار عالم و نیز همه کتب آسمانی ثبت و ضبط بوده است و بر این مطلب فریقین از شیعه و اهل سنن گواهی داده اند!

شواهد روایی
محمد بن جریز طبری در تفسیر کبیر خود و ابن عساکر در تاریخ خود ضمن ترجمه ی حالات امام علی(علیه السلام)، همچنین محمد بن یوسف گنجی شافعی ضمن باب 62 کفایت الطالب و حافظ ابوبغیم در حلیة الاولیاء و شیخ سلیمان بلخی حنفی در نیابیع المودة به نقل از ذخائر العقبی امان الحرم الشریف احمد بن عبدالله طبری شافعی هنگی مسند از ابوهریره نقل نموده اند که رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله) فرمودند:
«مکتوب علی ساق العرش لا إلا إلا الله وحده لاشریک له و محمد عبدی و رسولی ایدته به علی بن ابی طالب؛ بر ساق عرش این کلمات مقدس نوشته شده که خدایی نیست مگر ذات ذوالجلال الله که یگانگی بدون شریک است و محمد(صلی الله علیه و آله) بنده و رسول من است که او را به علی بن ابیطالب(علیه السلام) تایید نمودم.»
همچنین جلال الدین سیوطی در خصائص الکبری و در تفسیر در المنثور در اوایل سوره شریفه ی بنی اسرائیل به نقل از ابن عدی و ابن عسکر از انس بن مالک روایت نموده اند که رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) فرمودند:
شب معراج در ساق عرش دیدم نوشته شده است لا اله الا الله محمد رسول الله ایدته بعلی؛ همچنین در ینابیع به نقل از ذخائر العقبی امام الحرم از سیره ملاّ آورده اند که رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند:
در شب معراج که مرا به ملکوت اعلی بردند، نظرتُ إلی ساق الایمن من العرض فرأیت مکتوباً محمّد رسول الله ایّدته بعلی و نصرته به؛ یعنی نظر نمودم به طرف راست عرش دیدم نوشته شده است محمد(صلی الله علیه و آله) چنانچه مشاهده می‌شود همگی به نقل از علماء و کتب اهل سنن است و دلالت بر قرین بودن نام علی(علیه السلام) یا رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در عرش الهی دارد.

 ولادت امام علی,تولد امام علی,میلاد امام علی

 قبل از خلقت
هنچنین روایات بسیاری از اهل سنن و شیعه دلالت بر آن دارد که قبل از خلفت انتخاب نام و نام گذاری امیرالمومنین(علیه السلام) رخ داده است. از جمله به نقل از مناقب فقیه واسطی ابن مغاز شافعی و میر سید علی همدانی شافعی و نیز خطیب خوارزمی در مناقب و این شیرویه در فردوس و ابن مغازلی در مناقب هنگی از جابرین عبدالله انصاری نقل نموده اند که رسول الله(صلی الله علیه و آله) قبل أن یخلق السموات و الارض بالفی عام؛ نوشته شده است بر در بهشت لا اله الا الله محمد رسول خدا علی ولی خدا و برادر رسول خدا بوده پیش از آنکه آسمان ها و زمین را به دو هزار سال خلق کند.

 شب معراج و  چهار محل اسم امام علی(علیه السلام)
در حدیثی زیبا که میرسید علی فقیه شافعی همدانی در مودة القربی نقل نموده است رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) به امام علی(علیه السلام) فرمودند: در چهار محل اسم تو را با اسم خودم توام دیدم:
1. در شب معراج وقتی به بیت المقدس رسیدم بر صخره آن یافتم لا اله الا الله محمد رسول الله ابدته به علی وزیره؛ یعنی لا اله اله الله محمد(صلی الله علیه و آله) رسول خداست او را به علی(علیه السلام) وزیر او تایید نمودم.
2. به سدرة المنتهی که رسیدم دیدم ثبت شده است: أنی أنا الله لا اله الا انا وحدی و محمد صفوتی من خلقی ایدته به علی وزیره و نصرته به، یعنی به درستی که من خدایی هستم که غیر از من خدای یگانه ای نیست، محمد(صلی الله و علیه و آله) حبیب من است از میان خلق تایید و یاری نموده او را به علی(علیه السلام) وزیر او.
3. وقتی به عرض رب العالمین رسیدم دیدم بر قوائم آن نوشته شده است إنی أنا الله لا اله الا أنا محمد حبیبی من خلقی ایدته به علی(علیه السلام) وزیره و نصرته به.
4. وقتی به بهشت رسیدم دیدم بر در بهشت نوشته شده لا اله الا أنا محمد حبیبی من خلقی ایدته بعلی وزیره و نصرته به.
امام ثلعبی و شیخ سلیمان حنفی به نقل از محمد بن جریز و ابن عساکر از ابن عباس و ابوهریره آورده اند که آیه «هو الذی أیَّدَکَ بنصر؛ خدای تعالی است که به نصرت خود و یاری مومنان تو را موید و منصور گردانید».(انفعال /62)
درباره ی حضرت علی(علیه السلام) آمده است و آنگاه حدیث رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) را نقل نموده اند که حضرت (صلی الله علیه و آله) فرمودند: رایت مکتو با علی العرض لا اله الله وحده لا شریک له محمد عبدی و رسولی ایدته و نصرته بعلی بن ابیطالب؛ دیدم بر عرش نوشته شده است خدایی نیست مگر خدای یگانه ای که شریکی ندارد و محمد بنده و رسول من است و تایید و یاری نمودم او را به علی بن ابیطالب(علیه السلام).
همه این روایات شریفه و نیز بسیاری دیگر از احادیث معتبر در نزد اهل سنن و شیعه نشان می دهند که نام گذاری رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) و علی بن ابیطالب امیرالمومنین(علیه السلام) از جانب پروردگار متعال بوده است. و بر عرش الهی قبل از خلقت ایشان ثبت بوده است.

ابوطالب و نقش او در نامگذاری امام علی(علیه السلام)
ممکن است گفته شود با توجه به این روایات و احادیث معلوم می شود نام "علی" برای امیرالمومنین(علیه السلام) قبل از ولادت ایشان انتخاب شده بود اما رسم است از گذشته که نام فرزند را پدر او انتخاب می کند. با این احوال آیا ابوطالب پدر بزرگوار امیرالمومنین(علیه السلام) در انتخاب نام فرزند خویش نقش نداشته است؟ آیا نام "علی" را او انتخاب کرده یا دیگران؟ چگونه ابوطالب از انتخاب نام "علی" توسط خداوند متعال برای فرزند دلبندش اطلاع یافته است؟!
برای پاسخ به این پرسش ها و چگونگی نقش ابوطالب در نامگذاری فرزند خویش به نامی که پروردگار متعال آن را برایش انتخاب کرده بود باید به نحوه ی ارتباط ابوطالب با خداوند متعال توجه نمود!
 لوح آسمانی و نامگذاری امام علی(علیه السلام)
میر سید علی همدانی فقیه شافعی در مودة القربی به نقل از عباس بن عبدالمطلب نقل نموده است که هنگامی که علی (علیه السلام) از مادرش فاطمه متولد شد، فاطمه نام پدرش اسد را بر او گذارد اما ابوطالب از آن نام راضی نبود به فاطمه همسرش فرمود امشب بیا برویم بالای کوه ابوقبیس و خدا را بخوانیم شاید ما را خبر دهد از اسمی که برای این بچه انتخاب شده است. چون شب شد هر دو به کوه ابوقبیس رفتند و به دعا مشغول شدند. ابوطالب در قالب شعری چنین مناجات می کرد:

یا ربّ هذا الغسق الدجی      والقمر المبتلج المضی
بیّن لنامن أمرک الخفّی       ماذا تری فی اسم ذاالصبّی
لما تسمّی لذاک الصبّی

یعنی ای پروردگار ای صاحب شب ظلمانی و ماه و نور دهنده آشکار کن برای ما از خزانه ی اسرار غیب خود اسم این نوزاد را چه بگذاریم.
در آن حین ندایی از طرف آسمان بلند شد و ابوطالب سر بلند نمود. لوحی مانند زبرجد سبز دید که بر آن چهار سطر نوشته اند، لوح را برگرفت و به سینه چسبانید و دید این اشعار بر آن ثبت است:

خصصّنما بلوالد الزکی       و الطاهر المنتخب الرضی
واسمه من قاهر العلیّ       علیّ اشتق من العلی

 

یعنی اختصاص دادم شما را به فرزند پاک و پاکیزه که انتخاب شده است و بی نهایت از او راضی هستم و اسم او از جانب خدای اعلی، "علی" گذارده شده که مشتق از علی اعلی می باشد.
آنگاه ده شتر به شکرانه ی این امر عظیم قربانی نمود. آن لوح را در مسجد الحرام آویختند و بنی هاشم به آن لوح افتخار می نموند. آن لوح موجود بود تا زمان جنگ حجاج با عبدالله بن زبیر در مکه که پس از آن مفقود شد.
این روایت و مشابه آن در بسیاری دیگر از کتب اهل تسنن و نیز شیعه نقل شده است و موید آن است که ابوطالب موحدی الهی بوده است که تقاضای نام فرزندش را از پروردگار می نماید و نیز معلوم می شود که چگونه ابوطالب پاکدل از نامگذاری الهی برای علی (علیه السلام) امیرالمومنین مطلع گردیده است.
 پایان سخن….
شگفتی ها درباره ی کسی که شیعه او را امام اول خویش می خواند پایان ناپذیر است و آیا برتر و شایسته تر از او در زمان خویش و پس از آن برای جانشینی رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) بود؟!….

منابع :
1. شبهای پیشاور-سلطان الواعظین شیرازی (ره)
2. آنگاه که هدایت شدم- دکتر محمد یتجانی ….
3. تفسیر المیزان 0علامه طباطبایی (ره)
4. مودة القربی- میر سید علی همدانی فقیه شافعی
5. بنابیع المودة- سلیمان بخلی حنفی
6. کفایت الطالب-محمد بن یوسف گنجی شافعی
7. حلیة الاولیاء حافظ الویغیم
8. ذخائر العقبی- امام الحرم الشریف احمد بن عبدالله طبری شافعی
 tebyan.net



تاريخ : شنبه 20 تير 1394برچسب:, | 16:6 | نویسنده : محمد ابراهيم پاشا |
 

تولد امام زمان(عج),چگونگی ولادت امام زمان (عج),میلاد امام زمان(عج)

 

چگونگی ولادت امام عصر، در عصر خفقان و تهدید
وضعیت شیعیان در آستانه تولد امام زمان(عج)
براى آشنایى بیشتر با اوضاع فرهنگى و سیاسى شیعیان در هنگام تولد امام زمان(عج) لازم است نگاهى هرچند كوتاه به وضعیت دوران حضرت امام حسن عسكرى(علیه السلام)داشته باشیم; دوران امامت آن حضرت همزمان بود با خلافت سه نفر از خلفاى عباسى، كه به ترتیب عبارت اند از: المعتز بالله، المهتدى بالله و المعتمد بالله.[ مهدى پیشوایى، سیره ى پیشوایان، ص 616]
حاكمان عباسى از هر راه ممكن، آن حضرت را زیرنظر داشتند و كنترل مى كردند. آنان شنیده بودند كه امام مهدى(عج) فرزند امام عسكرى(علیه السلام)است; از این رو، مى كوشیدند تا به آن حضرت دسترسى پیدا كنند و او را به قتل برسانند; به همین جهت، امام حسن عسكرى(علیه السلام)ولادت حضرت مهدى(عج) را مخفى كرده بود و غیر از نزدیكان آن حضرت، دیگران افتخار زیارت آن امام را پیدا نكردند.[ اربلى، كشف الغمّه، ج 2، ص 412; شیخ مفید، الارشاد، ج 11، ص 336 و ابن شهر آشوب، مناقب آل ابى طالب، ج 4، ص 422]
فشار و اختناق سیاسى چنان بالا مى گیرد كه امام(علیه السلام) به ناچار باید هفته اى دوبار در روزهاى دوشنبه و پنج شنبه در دارالخلافه حضور پیدا مى كرد;[ شیخ طوسى، كتاب الغیبه، ص 215] معتزّ عباسى به اندازه اى از نفوذ امام حسن عسكرى(علیه السلام)نگران بود كه به تحت نظر داشتن آن امام نیز بسنده نكرد و حضرت را با ابوهاشم جعفرى و گروهى از طالبیون زندانى كرد.[ طبرسى، اعلام الورى، ج 2، ص 140]
ستم عباسیان تنها به امام حسن عسكرى(علیه السلام) محدود نمى شد; آنان علیه شیعیان و دوستان آن حضرت نیز از هیچ ستمى دریغ نمى كردند و از هرگونه حركت فرهنگى، سیاسى و غیره شیعیان جلوگیرى مى كردند.

تولد امام زمان(عج),چگونگی ولادت امام زمان (عج),میلاد امام زمان(عج)

وضعیت سیاسى شیعیان
انواع فشارهاى سیاسى در این مقطع از زمان، در موارد زیر قابل پیگیرى است:
الف) زندانیان و فراریان شیعه; از جمله زندانیان، ابوهاشم جعفرى است. وى چنین مى گوید: در نامه اى از ناراحتى هاى زندان به امام حسن عسكرى(علیه السلام) شكایت كردم; امام در جواب به من نوشت: امروز در منزلِ خود نماز خواهى خواند.[ طبرسى، همان، ص 140; اربلى، همان، ص 412; كلینى، كافى، ج 1، ص 508، ح 10; مسعودى، اثبات الوصیه، ص 263 ـ 264; شیخ طوسى، الثاقب فى المناقب، ص 576، ح 10]
وى در جاى دیگرى اظهار كرده است: با امام حسن عسكرى(علیه السلام) در حبس مهتدى بن واثق بودیم; حضرت به من فرمود: این جنایتكار قصد كرده است كه امشب با خواست خدا بازى كند (كنایه از این كه اراده كرده است كه ما را بكشد); ولى عمر او كفاف نمى دهد و به زودى صاحب فرزندى خواهم شد. فرداى آن شب ترك ها به او حمله كردند و او را به قتل رساندند و خدا ما را به سلامت نگاه داشت.[ راوندى، الخرائج و الجرائح، ج 1، ص 431، ح 9 و مسعودى، همان، ص 268] هم چنین او مى گوید: من با گروهى در زندان بودم كه امام حسن عسكرى(علیه السلام) را به زندان آوردند، مأمور مراقب آن حضرت، صالح بن وصیف بود. یكى از هم زندانى ها، مردى جمحى بود كه ادعا مى كرد، علوى است.

امام(علیه السلام)روى به ما كرد و فرمود:
اگر نبود در میان شما كسى كه از شما نیست، شما را آگاه مى كردم كه چه زمان خداوند، اسباب نجات شما را فراهم خواهد كرد.
حضرت عبدالعظیم
امام با این كلام به آن مرد اشاره كرد و او از جمع ما بیرون رفت. امام فرمود:این مرد از شما نیست; از او برحذر باشید. در بین لباس هاى خود نوشته اى دارد كه همه ى گفته ها و اسرار شما را براى خلیفه مى رساند.
یكى از زندانیان به سراغ او رفت و لباس هایش را بازرسى كرد و آن نوشته را پیدا كرد; او نوشته بود، كه این جمع قصد دارند، زندان را سوراخ كرده و فرار كنند.[ شیخ طوسى، همان، ص 577، ح 11; راوندى، همان، ج 2، ص 682، ح 1 و اربلى، همان، ج 2، ص 432]
نكته ى قابل توجه در این روایتِ تاریخى این است كه، اختناق و فشار سیاسى به اندازه اى بود كه شیعیان در زندان هم از دست ماموران اطلاعاتى خلیفه در امان نبودند و مذاكرات آنان در محیط زندان نیز به حكومت گزارش داده مى شد.
حضرت عبدالعظیم حسنى یكى از فراریان شیعه است. احمد بن محمد بن خالد برقى مى گوید: «عبدالعظیم حسنى، از دستِ حكومت فرار كرد و وارد رى شد و درمنزل یكى از شیعیان در سردابى ساكن شد. در همان سرداب خدا را عبادت مى كرد; روزها روزه بود و شب ها را به شب زنده دارى و تهجّد مى گذراند و مخفیانه از آنجا بیرون مى آمد و قبرى را كه امروزه روبه روى قبر خود اوست زیارت مى كرد. تنها محل امن براى او، همان سرداب بود».[ نجاشى، رجال النجاشى، ج 2، ص 66 ، ش 651]
ستم عباسیان تنها به امام حسن عسكرى(علیه السلام) محدود نمى شد; آنان علیه شیعیان و دوستان آن حضرت نیز از هیچ ستمى دریغ نمى كردند و از هرگونه حركت فرهنگى، سیاسى و غیره شیعیان جلوگیرى مى كردند

وضعیت فرهنگى شیعیان
با همه محدودیت ها و سختگیرى هایى كه عباسیان براى گوشه نشین كردن امام(علیه السلام) و شیعیان به كار گرفته و فشارهاى مختلف سیاسى كه از ناحیه ى آنان بر شیعه وارد شد، گروهى از دانشمندان و راویان از خرمن فضیلت و دریاى بى كران علوم آن حضرت بهره مى گرفتند و برخى از آنان صاحب تألیفاتى در فنون گوناگون بوده اند و احادیثى را از امام(علیه السلام)نقل كرده اند; از جمله ى آنان:
احمد بن ابراهیم بن اسماعیل; كاتب، ندیم، بزرگ اهل لغت و از باشخصیت ترین آنان است. او یكى از اصحاب خاص امام هادى و امام عسكرى(علیهم السلام) است; تألیفاتى دارد كه نمونه اى از این كتاب ها را مى توان نام برد: أسماء الجبال و المیاه والأودیه، اشعار ابن مّره بن همام و نوادر الاعراب.[ نجاشى، همان، ج 1، ص 237، ش 228]
بشارت پیامبر اكرم(صلی الله علیه وآله) به تولد حضرت مهدی(عج)
پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) ظهور حضرت مهدى(عج) را در روایات گوناگونى خبر داده است و این احادیث را نه تنها راویان و محدثان شیعه نقل نكرده اند. بلكه، محدثان بزرگِ اهل سنت نیز، مانند ابوداوود و ترمذى، ابن ماجه، طبرانى، ابویعلى بزّاز، احمد بن حنبل، حاكم نیشابورى[شیخ منصور على ناصف، التاج الجامع للاصول، ج 5، ص 310 ـ 327] و دیگران احادیثِ آن حضرت را از طریق بسیارى از صحابه و تابعین در كتاب هاى خویش نقل كرده اند.[ صحیح ابن داوود، ج 2، ص 207]
حتى گروهى از دانشمندان اهل سنت به تواتر احادیث نبوى كه درباره حضرت مهدى(عج) آورده اند، اعتراف كرده اند.

تولد امام زمان(عج),چگونگی ولادت امام زمان (عج),میلاد امام زمان(عج)

چگونگی ولادت امام زمان (عج)
جمعه پاتزدهم شعبان سال 255 هجری در شهر سامرا حضرت مهدی (عج) چشم به جهان گشود.حکیمه دختر امام محمد تقی (علیه السلام) نقل می کند که امام حسن عسکری (علیه السلام) مرا خواست و فرمود : عمه امشب نیمه شعبان است نزد ما افطار کن که خدواند در این شب فرخنده شخصی را متولد می سازد که حجت او در روی زمین می باشد .
عرض کردم : مادر این فرزند مبارک کیست؟  فرمود : نرجس.
گفتم : فدایت شوم اثری از حاملگی در این بانوی گرامی ندیدم!
فرمود : برای همین می گویم نزد ما باش.وارد خانه شدم سلام کردمبانوی عالی مقام نرجس خاتون آمد کفش از پای من بیرون آورد و گفت: ای بانوی من شب بخیر!گفتم: بانوی من و خاندان ما تویی! گفت:نه، من کجاو این مقام بزرگ؟ گفتم : دخترجان امشب خدواند پسری به تو عنایت می فرماید : که سرور دوجهان خواهد بود. تا این کلام ازمن شنید با کمال حجب و حیا نشست.

پس از اقامه نماز افطار کردم و خوابیدم، سحرگاه برای انجام نماز شب برخاستم. بعد از نماز دیدم نرجس خوابیده و از وضع حمل او خبری نیست.پس از تعقیب نماز دوباره خوابیدم که پس از لحظه ای با اضطراب بیدار شدم دیدم نرجس نیز بیدار است ولی هیچگونه علامتی در وی مشهود نیست .
حضرت عبدالعظیم حسنى یكى از فراریان شیعه است. احمد بن محمد بن خالد برقى مى گوید: عبدالعظیم حسنى، از دستِ حكومت فرار كرد و وارد رى شد و درمنزل یكى از شیعیان در سردابى ساكن شد. در همان سرداب خدا را عبادت مى كرد; روزها روزه بود و شب ها را به شب زنده دارى و تهجّد مى گذراند و مخفیانه از آنجا بیرون مى آمد و قبرى را كه امروزه روبه روى قبر خود اوست زیارت مى كرد. تنها محل امن براى او، همان سرداب بود.
نزدیک بود که در وعده امام (علیه السلام) تردید کنم که ناگهان امام(علیه السلام)در مکانی که تشریف داشتند با صدای بلند مرا صدا زده فرمودند :
عمه : تعجیل مکن که وقت نزدیک است!
همینکه صدای مبارک امام حسن عسکری (علیه السلام) را شنیدم مشغول خواندن سوره الم سجده و یس شدم.در این موقع نرجس با حال اضطراب از خواب برخاست . من به وی نزدیک شدم و نام خدا را بر زبان جاری کردم و پرسیدم : آیا درخود چیزی احساس می کنی؟ گفت : آری.
گفتم : ناراحت مباش و دل قوی دار،این همان مژده است که به تو دادم.اندکی بعد صاحب الامر سلام الله علیه متولد شد آن ماه پاره را دیدم که مواضع هفتگانه سجده را روی زمین گذاشته و ذکر حق می گوید. او را در آغوش گرفتم در حالی که بر خلاف نوزادان دیگر از آلایش ولادت پاک و پاکیزه بود.
در این هنگام امام عسکری (علیه السلام) صدا زد : عمه جان ! فرزندم رانزد من بیاور،و او را نزد پدر بزرگوارش بردم،او را به سینه چسبانید و زبان در دهانش گذارد و دست بر چشم و گوش او کشید و فرمود فرزندم با من حرف بزن! آن مولود مسعود گفت : شهادت می دهم به وحدانیت پروردگار و رسالت حضرت محمد(صلی الله علیه و آله)،سپس بر امیرالمومنین(علیه السلام) و ائمه طاهرین (علیه السلام) درود فرستاد و چون به نام پدرش رسید دیدگان گشود و سلام کرد.
امام(علیه السلام) فرمود : عمه جان: او را نزد مادرش ببر تا به او نیز سلام کند و باز نزد من برگردان. او را نزد مادرش بردم سلام کرد، مادر نیز جواب سلامش را داد، سپس او ا پیش امام حسن عسکری (علیه السلام)برگردانیدم.) بخاری ،ج51،ص2
بعضی از اسماء و القاب ان گرامی عبارتند از : بقیه الله ، حجت ، خلف صالح،ابوالقاسم،قائم منتظر ، مهدی و (م ح م د) ، ناگفته نماند که نام ( م ح م د ) بنا بر فتوای شیخ انصاری مکروه ، شیخ طوسی حرام و حاجی نوری ذکر آن در مجالس و محافل حرام است ) . نجم الثاقب،ص48 (
منابع:
کتاب چشم به راه حضرت مهدی علیه السلام
اندیشه قم

tebyan.net



تاريخ : شنبه 20 تير 1394برچسب:, | 16:5 | نویسنده : محمد ابراهيم پاشا |

 بخت و اقبال,بد شانسی,خوش شانسی

 

 بد شانسها بخوانند! خوش شانسها هم بخوانند!(آیا بخت و اقبال، واقعیت دارد؟)

  پاسخ حجت الاسلام والمسلمین شیخ حسین انصاریان :عناوین و واژه‌هایی همچون شانس و بخت و قسمت و غیره هرگز واقعیت خارجی نداشته و از نظر فرهنگ اسلام و معارف مذهب نیز کاملاً مردود و باطل می‌باشند مضافاً به این که هیچ عقل و منطقی نیز آن را تایید نمی‌کند و فلاسفه و حکماء نیز فرموده‌اند هر معلولی و پدیده‌ای و حادثه‌ای در عالم طبیعت و جهان هستی علّت یا علل خاصِ به خودش را دارد.

 

انسان محکوم عقل و اراده خود می‌باشد و با قدرت انتخاب و اختیاری که دارد می‌تواند سرنوشت خویش را عوض کند و تنها نظر کردن به داستان واقعی و حقیقی جناب حرّ بن یزید ریاحی و عمر سعد ملعون می‌تواند این حقیقت را آشکار کند که هر دو با یک فکر و یک عقیده و با یک غرض و هدف مشترک و در تحت فرماندهی و دستور یک حاکم و فرمانده به نبرد با امام حسین(ع) آمدند ولی در یک شب هر دو با فکر و اندیشه‌ای که کردند 2 تصمیم دُرست مخالف هم و ضدّ هم را گرفتند یکی مصمّم شد دنیا را اختیار کند و به طمع حکومت ری دست به قتل امام زمان خویش بزند و دیگری در همان شب با فکر خود تصمیم گرفت سعادت ابدی و جاودانگی را در دنیا و آخرت برای خود انتخاب کند.

 

اگر بنا بود افعال انسان‌ها معلول اراده و اختیار مستقیم خداوند باشد و قسمت و شانس و بخت و غیره و غیره در حوادث تاثیر داشته باشد حتما می‌بایست نتیجه و عاقبت کار این دو نفر که در همه‌ جهات شریک و عین هم بودند نیز یکی باشد ولی تاریخ این حقیقت را به ما نشان داد که تمام حوادث تنها معلول اراده و اختیار خود شخص است. قرآن کریم نیز در آیات متعددی این حقیقت را بیان می‌کند که هر چه در دنیا به شما متوجه می‌شود از حوادث و وقایع مختلف چیزی است که شما به دست خود آن را کسب نموده‌اید.

 بنابراین اگر در قرعه‌کشی بانک چیزی به نام شما در نمی‌آید علّتش کیفیت قرعه‌کشی و قرار نگرفتن حلقه‌ای که به نام شما است در مخرج گردونه می‌باشد. و یا اگر اتوبوسی تاخیر می‌کند علتش ترافیک خیابان یا معطل کردن مسافران و یا مشکلاتی که مربوط به راننده است می‌باشد و اگر دزدی کیف شما را بزند معلول انتخاب دزد است که اوّلا شما را برای این کار انتخاب کرده و ثانیا بی‌احتیاطی و محکم کاری نکردن خود شما است.

 

بهرحال درعالم هستی هیچ پدیده‌ای بی‌علت نیست و هر حادثه‌ای علت خاص خودش را دارد. و نقش قدرت پروردگار تنها در خلقت موادّ اصلی امور می‌باشد. بلکه اصلِ وجود ما از خدا است، اصلِ پیدایش موجودات از جانب خدا است. اما کیفیت استفاده از آن به دست خود ما و برنامه‌ریزی‌های خود ما است. و عقل و فکر و هوش و انتخاب و اراده و تصمیم همه و همه اموری است که صددرصد در اختیار خود ما است و کسی که نبود آن‌ها را در خودش انکار کند راه وجدان و انصاف را به درستی نپیموده است.

 

با بیانی که خدمتتان عرضه داشتیم فکر می‌کنیم معیار کلّی همه حوادث را برای شما بیان نمودیم و بهتر است تحت تاثیر چنین واژه‌هایی هرگز قرار نگیرید و با اراده پولادین و تصمیم جدی و انتخاب صحیح و فکری باز و آزاد به آینده بهتر و معقول‌تر زندگی خود فکر کنید و راه‌هایی را که فکر می‌کنید بهتر و سریع‌تر می‌تواند شما را به آن هدف برساند با کاوش و تحقیق بیش‌تر و مشورت با صاحبان فکر و تجربه و با احتیاط کامل انتخاب نمایید و بدانید موفقیت همیشه از آن کسانی خواهد بود که در این مقدمات ذکر شده حساب دقیق و بررسی لازم را نموده باشند.

 

البته حوادثی از قبیل سیل و زلزله بحث مستقلی دارد که این گونه حوادث هم گرچه به دست خداوند و با قدرت لایزال الهی واقع می‌شود ولی انگیزه پیدایش آن‌ها نیز خالی از امور و کارهای بشر نمی‌باشد که از حوصله این بحث، خارج است.

منبع:shafaqna.com



تاريخ : شنبه 20 تير 1394برچسب:, | 16:5 | نویسنده : محمد ابراهيم پاشا |

حکم وضو گرفتن قبل از وقت نماز,وضو گرفتن,احکام وضو

 

  آنچه با استحمام حاصل می شود طهارت ظاهری است، اما علاوه بر طهارت ظاهری، یکی دیگر از شرایط نماز، تحصیل طهارت معنوی است که تنها از راه وضو و غسل بدست می آید و اگر استفاده از آب امکان پذیر نباشد، این طهارت معنوی و باطنی بوسیله تیممی که به جای وضو و یا غسل انجام می گیرد بدست می آید. (البته باید توجه داشت که نکته بیان شده به معنای آن نیست که صد در صد تیمم اثری در پاکیزگی ظاهری ندارد.)
در این مقاله در باب وضو سه پرسش مطرح کردیم که همراه با پاسخ تقدیم شما عزیزان می کنیم:
سوال: وضو گرفتن برای نماز، قبل از وقت نماز چه حکمی دارد؟ می‌توان با این وضو نماز خواند؟
فقها در این زمینه می‌گویند: اگر وقت نماز نزدیک است، می‌‌تواند به‌ عنوان آمادگی براى نماز وضو بگیرد، ولی اگر مدت زیادی به وقت نماز مانده است، می‌‌تواند به نیت قربت یا طهارت وضو بگیرد و در هر دو صورت می‌‌تواند با آن وضو نماز واجب یا مستحب را بخواند.(امام خمینی، توضیح المسائل(محشّی)، ج‌2، ص 798ـ صافى گلپایگانى، لطف‌الله، جامع الأحکام، ج‌1، ص 37)

سوال: فلسفه وضو و تیمم چیست؟
فلسفه وضو چیست؟ کسی که تازه استحمام کرده است و می داند که بدنش پاک است، و می خواهد بلافاصله بعد از آن نماز را بخواند چرا مجدد باید وضو بگیرد؟ می گویید اگر آب نیست تیمم کنید، چطور آب می تواند چرکی و کثیفی و نجاست را از بین ببرد؟
یکی از شرایط صحت نماز، طهارت ظاهری بدن از هر نوع آلودگی و نجاست ظاهری است و آنچه با استحمام حاصل می شود طهارت ظاهری از این آلودگی ها است، اما علاوه بر طهارت ظاهری، یکی دیگر از شرایط نماز، تحصیل طهارت معنوی است که تنها از راه وضوء و غسل بدست می آید و اگر استفاده از آب امکان پذیر نباشد،این طهارت معنوی و باطنی بوسیله تیممی که خدای متعال آنرا به جای وضوء یا غسل قرار داده است، بدست می آید .
البته باید توجه داشت که نکته بیان شده به معنای آن نیست که تیمم نقشی در پاکیزگی و آثار ظاهری ندارد. امروزه ثابت شده است که خاک اثر پاک کنندگی دارد و از این نکته سرّ این حکم الهی دانسته می شود که چرا در بعضی موارد باید ظرف نجس را سه یا هفت مرتبه خاک مالی کرد.
خداوند متعال پس از آنکه بعضی از اسباب پدید آمدن آلودگی های روحی و باطنی را بیان فرموده است، راه از بین بردن این آلودگی ها را بیان کرده، که اگر از عواملی است که با وضوء مشکل برطرف می گردد مانند آنچه که در رساله ها آمده مثل : خوابیدن، دستشویی کردن و غیره باید وضوء بگیرید و اگر از عواملی است که با غسل برطرف می گردد باید غسل کنید. سپس می فرماید که اگر استفاده از آب برای شما مقدور نبود به وسیله خاک پاک تیممّ کنید. آنگاه به حکمت آن می پردازد که « ولیطهّرکم ….. » تا پاکیزه گردید. (مائده 5 – 6)
با نگاه به ظاهر آیه می توان متوجه شد که مراد خداوند از طهارت، اعم از پاکی ظاهری و معنوی است؛ زیرا پاکیزگی طبی و بهداشتی (پاکی ظاهری) گرچه شستشوی با آب را شامل می‌شود، اما شاید نتوان اثر پاکیزگی بهداشتی خاک مال کردن دست و صورت را اثبات کرد اما در این که از آثار او طهارت معنوی است، شکی نیست و این طهارت معنوی از آثار تیمم نیست بلکه در حالات دیگر نیز وجود دارد مخصوصا آنجا که بر خاک سجده کند و از این روست که سجده را بهترین حالت نماز شمرده اند، و برترین اذکار را نیز مختص به آن دانسته اند؛ زیرا سجده حالتی است که انسان به خاک می‌افتد، آدمی هر چه پایین تر رود عظمت خداوند را بهتر ادراک می‌کند، انسان در حالت رکوع به همان اندازه که خود را می‌شکند خداوند را ادراک می‌نماید، و ذکر مناسب با این حالت همان تسبیح و ستایش خداوند به بزرگی و عظمت است که عبارت از ذکر شریف «سبحان ربی العظیم و بحمده» است.
به هر حال باید توجه داشت که برطرف شدن آلودگی های روحی و تحصیل طهارت معنوی امری است که خداوند متعال رسیدن به آن را از راههای خاصی معین کرده است و آگاه ترین کس به این امور خداوند است، در نتیجه او می داند که آیا آلودگی های روحی با آب فراوان برطرف می شود یا با آب کم ، و یا اینکه با آب حاصل می گردد یا با خاک.
از طرفی کسی که می خواهد به خداوند نزدیک شود باید هر عملی را با همان کیفیّتی که مورد پسند اوست به انجام برساند.
سوال: آثار دنیایی وضو چیست؟
آیا وضو دارای اثرهای خوب دنیوی است؟ لطفاً بیان فرمایید.
 وضو در کنار آثار متعدد و بزرگ اخروی، آثاری نیز در امور دنیایی انسان‌ها دارد که عبارت‌اند از:
1. سلامتی جسم؛ در حدیثی پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) خطاب به امام علی (علیه السلام) می‌فرماید: «وضو گرفتن قبل و بعد از غذا خوردن باعث شفای جسم و رفع بیماری‌های آن است»
2. برطرف کننده فقر و افزایش روزی؛ امام صادق (علیه السلام) فرمود: «وضو گرفتن قبل و بعد از خوردن غذا، فقر را برطرف کرده و رزق و روزی را زیاد می‌کند». (الکافی، ج 6، ص 290، ح 2 و 5)
3. زیاد شدن خیر خانه؛ این مورد که اعم از مورد قبلی است.
در روایتی از امام صادق امام صادق (علیه السلام) نقل شده است: «هر کس دوست دارد که خیر خانه‌اش (که هم شامل مال و اموال و هم فرزند و امور معنوی خانواده) زیاد شود، هنگام آماده شدن غذا وضو بگیرد». (المحاسن، ج 2، ص 424)
4. برطرف شدن ناراحتی؛ یکی دیگر از آثار وضو گرفتن بعد از غذا، برطرف شدن هم و غم است. از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در باب وضو نقل شده است: «وضوی بعد از غذا همّ و غم را برطرف می‌کند». (الکافی، ج 6، ص 290)
گفتنی است؛ آثاری که برای عمل نیک و یا بد در آیات و روایات بیان شده است؛ از یک نگاه اخروی‌اند و از نگاهی دیگر دنیوی؛ یعنی این‌گونه نیست که آثار دنیوی آن بی‌ارتباط با آثار اخروی باشند؛ مانند سلامتی جسم که در وضو به اندازه‌ی خود اثرگذار است؛ چرا که برای عبادت و بندگی خداوند و داشتن آخرتی نیکو سلامت جسم به اندازه خود تأثیر دارد؛ بنابر این، آثار دنیوی به نوعی به آثار اخروی بر می‌گردند؛ به علاوه، خیلی از آثار به ضمیمه‌ی اعمال نیک دیگر اثر بخش‌اند.

منابع:
islamquest.net

tebyan.net

الکافی، ج 6
توضیح المسائل امام خمینی (ره)



تاريخ : شنبه 20 تير 1394برچسب:, | 16:3 | نویسنده : محمد ابراهيم پاشا |

 

 

شعر شهریار درباره ماه رمضان, شعر شهریار

 

گینه گلدی رمضان هامی مسلمان اولاجاق
دین اسلام اوجالوب خلق نماز خوان اولاجاق

 

گله جق غیرتده فاسق ، اولاجاق اهل تمیز
ایتدیقی معصیته جمـــــــله پشیمــان اولاجاق

 

بیر محرمده چخوب شاهقلی بو مسجد دن
بیر ده بو آیده گلــــوب داخـل ایوان اولاجا ق

 

روزه سین میل ایلینلر چیخاجاقلار سفـره
ایله بیر هاموسی زوار خـــراسان اولاجا ق

 

او آداملار که ایدوب میلته چوخ جور وستم
هاموسی بیر گئجه ده قاری قرآن اولاجاق

 

هچ گناه اولماسا بسدور بیزه بو صوم وصلاه
قبر ایچینده بیزه او حائیل سوزان اولاجاق

 

ترجمه فارسی:
ماه رمضان آمد و همه مسلمان خواهند شد
دین اسلام بلند مرتبه شده و همه نماز خوان خواهند شد

 

فاسق غیرتمند و اهل تمیز خواهد شد
برای تمام معصیتهایی که کرده پشیمان خواهد شد

 

شاهقلی یکبار در ماه محرم به این مسجد آمده است
بار دیگر هم در این ماه وارد ایوان خواهد شد

 

روزه خواران به مسافرت خواهند رفت
گویا همه شان برای زیارت به خراسان خواهند رفت

 

آنانکه به مردم ظلم و ستم بسیار کرده اند
همه شان ناگهان یک شبه قاری قران خواهند شد

 

تصور میکنند با این همه گناه خواندن نماز و روزه گرفتن
درون قبر حائلی برای آتش سوزان جهنم خواهد شد.

منبع:khabaronline.ir



تاريخ : شنبه 20 تير 1394برچسب:, | 16:3 | نویسنده : محمد ابراهيم پاشا |

توکل به خدا,حدیث درباره توکل به خدا,حدیث

 

اسما خداوند متعال

احادیثی درباره توکل به خدا
امام على علیه السلام :
 اَلتَّوَكُلُّ عَلَى اللّه نَجاةً مِنْ كُلِّ سوءٍ وَحِرْزٌ مِنْ كُلِّ عَدُوٍّ؛
توكل بر خداوند، مایه نجات از هر بدى و محفوظ بودن از هر دشمنى است.
بحارالأنوار، ج78، ص79، ح56

—————————————
امام على علیه السلام :
مَنْ تَوكَّلَ عَلَى اللّه ذَلَّتْ لَهُ الصِّعابُ وَتَسَهَّلَتْ عَلَیْهِ الأَْسْبابِ؛
هر كس به خدا توكل كند، دشوارى ها براى او آسان مى شود و اسباب برایش فراهم مى گردد.
غررالحكم، ج5، ص425، ح9028

—————————————
قال رسول الله صلى الله علیه و آله :
مَنْ تَوَكَّلَ عَلَى اللّه كَفاهُ مَؤنَتَهُ وَرِزْقَهُ مِنْ حَیْثُ لایَحْتَسِبُ؛
هر كس به خدا توكل كند، خداوند هزینه او را كفایت مى كند و از جایى كه گمان نمى برد به او روزى مى دهد.
كنزالعمال، ج3، ص103، ح5693

—————————————
 قال الصادق علیه السلام :
إِنَّ الغِنى وَالْعِزَّ یَجولانِ فَإِذا ظَفِرا بِمَوْضِعِ التَّوَكُّلِ أَوْطَنا؛
بى نیازى و عزّت به هر طرف مى گردند و چون به جایگاه توكل دست یافتند در آنجا قرار مى گیرند.
كافى، ج2، ص65، ح3

—————————————
قال الباقر علیه السلام :
مَنْ تَوَكَّلَ عَلَى اللّه لایُغْلَبُ وَمَنِ اعْتَصَمَ بِاللّه لایُهْزَمُ؛
هر كس به خدا توكل كند، مغلوب نشود و هر كس به خدا توسل جوید، شكست نخورد.
جامع الأخبار، ص 322

—————————————
 قال رسول الله صلى الله علیه و آله :
اَلتَّوَكُّلُ بَعْدَ الْكَیْسِ مَؤْعِظَةٌ؛
توكّل كردن (به خدا) بعد از به كار بردن عقل، خود موعظه است.
كنزالعمال، ج3، ص103، ح5696

—————————————
قال رسول الله صلى الله علیه و آله :
اَلطِّیَرَةُ شِرْكُ وَمامِنّا إِلاّ وَلكِنَّ اللّه یُذْهِبُهُ بِالتَّوَكُّلِ؛
فال بد زدن شرك است و هیچ كس ازما نیست مگر این كه به نحوى دستخوش فال بد زدن مى شود، اما خداوند با توكل به او آن را از بین مى برد.
سنن ابن ماجه، ج2، ص1170، ح3538

—————————————
قال رسول الله صلى الله علیه و آله :
رَأى رَسولُ اللّه صلى الله علیه و آله قَوْما لا یَزْرَعونَ قالَ: ما أَنْتُمْ؟ قالوُا: نَحْنُ الْمُتَوَكِّلونَ، قالَ: لا، بَلْ أَنْتُمْ المُتَّكِلونَ؛
رسول اكرم صلى الله علیه و آله گروهى را كه كشت و كار نمى كردند، دیدند و فرمودند: شما چه كاره اید؟ عرض كردند ما توكل كنندگانیم. فرمودند: نه، شما سر بارید.
مستدرك الوسائل، ج11، ص217، ح12789

—————————————
قال الكاظم علیه السلام :
لَمّا سُئِلَ عَنْ قَوْلِهِ تَعالى: (وَمَنْ یَتَوَكَّلْ عَلَى اللّه فَهُوَ حَسْبُهُ) ـ : اَلتَّوَكُّلُ عَلَى اللّه دَرَجاتٌ، مِنْها أَنْ تَتَوَكَّلَ عَلَى اللّه فى اُمورِكَ كُلِّها فَما فَعَلَ بِكَ كُنْتَ عَنْهُ راضیا تَعْلَمُ اءَنَّهُ لایَألوكَ خَیْرا وَفَضْلاً وَتَعْلَمُ أَنَّ الْحُكْمَ فى ذلِكَ لَهُ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللّه بِتَفویضِ ذلِكَ إِلَیْهِ وَثِقْ بِهِ فیها وَفى غَیْرِها؛
در پاسخ به سؤال از آیه «و هر كس به خدا توكل كند او براى وى بس است» توكل كردن بر خدا درجاتى دارد: یكى از آنها این است كه در تمام كارهایت به خدا توكل كنى و هر چه با تو كرد از او خشنود باشى و بدانى كه او نسبت به تو از هیچ خیر و تفضّلى كوتاهى نمى كند و بدانى كه در این باره حكم، حكم اوست، پس با واگذارى كارهایت به خدا بر او توكل كن و در آن كارها و دیگر كارها به او اعتماد داشته باش.
كافى، ج2، ص65، ح5

—————————————
قال رسول الله صلى الله علیه و آله :
یَقولُ اللّه عَزَّوَجَلَّ ما مِنْ مَخْلوقٍ یَعْتَصِمُ دونى إِلاّ قَطَعْتُ أسْبابَ السَّماواتِ وَأسبابَ الأَْرْضِ مِنْ دونِهِ فَإِنْ سَأَلَنى لَمْ اُعْطِهِ وَإِنْ دَعانى لَمْ اُجِبْهُ؛
خداوند عزوجل مى فرماید: هیچ مخلوقى نیست كه به غیر من پناه ببرد، مگر این كه دستش را از اسباب و ریسمان هاى آسمانها و زمین كوتاه كنم، پس اگر از من بخواهد عطایش نكنم و اگر مرا بخواند جوابش ندهم.
امالى طوسى، ص585، ح1210

—————————————
قال الكاظم علیه السلام :
مَن أرادَ أن یکنَ‌ أقوَی النّاسِ‌ فَلیتَوکل عَلی اللهِ؛
هر که می خواهد که قویترین مردم باشد بر خدا توکل نماید.
بحار الانوار، ج7، ص143

—————————————
امام رضا علیه السلام :
 ما حَدُّ التَّوکل؟ فَقال لی: اَن لا تَخافَ معَ اللهِ اَحَداً؛
حد توکل چیست؟ حضرت فرمودند: اینکه با وجود خدا از هیچ کس نترسی
جهاد النفس،ح 292

—————————————
امام موسی کاظم علیه السلام :
مَن اَراد ان یکون اقوی الناس فلیتوکل علی الله؛
هر که می خواهد که قویترین مردم باشد بر خدا توکل نماید .
بحاالانوار، ج71، ص143

—————————————
امام جواد علیه السلام :
الثِّقَةُ بِاللهِ ثَمَنٌ لِکٌلِّ غالٍ و سُلَّمٌ اِلى کُلِّ عالٍ؛
اعتماد به خدا بهاى هر چیز گرانبها است و نردبانى به سوى هر بلندایى.
بحارالانوار، ج۵، ص۱۴

—————————————
امام جواد علیه السلام :
ثَلاثٌ مَن کُنَّ فِیهِ لَم یَندَم: تَرکُ العَجَلة ، وَ المَشوِرَة ، وَ التَّوَکُلُ عَلَی اللهِ عِندَ العَزمِ؛
سه چیز است که هر کس آن را مراعات کند ، پشمیان نگردد : 1 – اجتناب از عجله ، 2 – مشورت کردن ، 3 – و توکل بر خدا در هنگام تصمیم گیری .
مسند الامام الجواد، ص 247

منبع:aviny.com



تاريخ : شنبه 20 تير 1394برچسب:, | 15:58 | نویسنده : محمد ابراهيم پاشا |

 

 

بهشت,بهشت چگونه جایی است

 

در بهشت داخل نمى ‏شود، جز كسى كه امامان را بشناسد و امامان نیز او را بشناسند .

بهشت، جایگاهی است که همه انسان ها رسیدن به آن را آرزو می کنند. همه افراد در نهاد خویش، چنین خواسته ای را دارند و اهل ایمان هم سودای دستیابی به آن عالم جاویدانِ بدونِ رنج و ناراحتی را در سر می پرورانند. آنان هم که با بصیرت و عرفان به جهان هستی می‌ نگرند و خود را پاک و صالح احساس می کنند، برای نجات از سختی ها و تلخی ها و پرگشودن به جهان نعمت ها و لذّت ها، با خوشحالی خواستار کنار رفتن «پرده و حجاب تن» هستند. اما اینکه بهشت چگونه جایگاهی است، عوامل ورود به بهشت چیست و درجات بهشتیان چگونه است، از مجهولاتی است که دست یافتن به آن ها برای آدمی بسیار خوشایند است.

 

امام علی علیه السلام در نهج البلاغه به این مسائل پرداخته است. بهشت چگونه مكانى است؟ امام علیه السلام در توصیف جایگاه بهشت می فرماید: «وَ یُخَلِّدْهُ فِیَما اشْتَهَتْ نَفْسُهُ، وَ یُنْزِلْهُ مَنْزِلَ الْكَرَامَةِ عِنْدَهُ، فِی دَار اصْطَنَعَهَا لِنَفْسِهِ، ظِلُّهَا عَرْشُهُ، وَ نُورُهَا بَهْجَتَهُ، وَ زُوَّارُهَا مَلاَئِكَتُهُ، وَ رُفَقَاؤُهَا رُسُلُهُ؛ خداوند آن انسان پارسا و با تقوا را در آنجا كه خود مى ‏خواهد، زندگى جاوید مى‏ دهد و در نزد خود در جایگاه گرامى و با ارزش منزل مى ‏دهد؛ در سرایى كه خداوند آنان را براى دوستان خود برپا ساخته است، سایبان آن عرش او و روشنایى آن، خوشنودى او و دیدار كنندگان آن، فرشتگان و دوستان آن، پیامبران مى ‏باشند.»(1) 

 عوامل ورود به بهشت
اینکه داشتن چه ویژگی ها و چه عواملی زمینه ساز ورود آدمی به بهشت هستند، از مسائل مهم در این زمینه است که هر کسی مشتاق دانستن آن می باشد.

معرفت خدا و پیامبر صلى الله علیه و آله و اهل بیت علیهم ‏السلام
«فَإِنّهُ مَنْ مَاتَ مِنْكُمْ عَلَى فِرَاشِهِ وَ هُوَ عَلَى مَعْرِفَةِ حَقِّ رَبِّهِ عَزَّوَجَلّ وَ حَقِّ رَسُولِهِ وَأَهْلِ بَیْتِهِ صَلَوَاتُ اللهِ عَلَیْهِ وَعَلَیْهِمْ مَاتَ شَهِیداً، وَ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللهِ، واسْتَوْجَبَ ثَوَابَ مَا نَوَى مِنْ صَالِحِ عَمَلِهِ، وَ قَامَتِ النِّیَّةُ مَقَامَ إِصْلاَتِهِ لِسَیْفِهِ؛ پس راستى چنین است كه اگر یكى از شما در بستر خود در حالتى بمیرد كه به حق پروردگار و حق پیامبر و اهل بیت پیامبر آشنا باشد، او شهید از دنیا رفته پاداش شهیدان را دارد و پاداش او در روز قیامت بر عهده خداوند متعال است، و ثواب آن كار نیک كه انجام آن را در دل داشته و قصد آن را نموده بود، خواهد برد و آن قصد او براى جنگیدن در راه خدا و انجام كار نیك جایگزین و جانشین از نیام بر كشیدن شمشیرش مى ‏شود.»(2)

 

ورود به بهشت با مشروط شدن بر اینكه عارف به مقام خداوند و پیامبر صلى الله علیه و آله و اهل بیت علیهم ‏السلام بودن، نشانگر اهمیت این مسئله است و کسی که عارف به این مسئله نباشد، هر چقدر هم که کار نیکی انجام داده باشد، نمی تواند به بهشت وارد شود: «لاَ یَدْخُلُ الْجَنَّةَ إِلاَّ مَنْ عَرَفَهُمْ وَعَرَفُوهُ؛ در بهشت داخل نمى ‏شود، جز كسى كه امامان را بشناسد و امامان نیز او را بشناسند.»(3) 
 
یارى و دوستى اهل بیت علیهم‏ السلام
«نَاصِرُنا وَمُحِبُّنَا یَنْتَظِرُ الرَّحْمَةَ؛ آن كه ما را یارى رساند و ما را دوست داشته باشد، رحمت خداوند در انتظار اوست.»(4) صرف دوست داشتن پیامیر صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام، جوازی برای ورود به بهشت نمی شود؛ بلکه این دوست داشتن باید با یاری و کمک کردن آنان در همه موارد همراه باشد.

مطابقت عمل با عقیده
کسی که مشتاق ورود به بهشت است، باید شایستگى خود را به اندازه ‏اى برساند كه امامان اهل بیت علیهم ‏السلام او را به عنوان شیعه و پیرو بپذیرند؛ یعنی اعمال او مطابق سیره و روش آنان باشد: «إنَّ اللهَ سُبْحَانَهُ أَنْزَلَ كِتَاباً هَادِیاً بَیَّنَ فِیهِ الْخَیْرَ وَالْشَّرَّ؛ فَخُذُوا نَهْجَ الْخَیْرِ تَهْتَدُوا، وَاصْدِفُوا عَنْ سَمْتِ الشَّرِّ تَقْصِدُوا الْفَرَائِضَ الْفَرائِضَ! أَدُّوهَا إلَى اللهِ تُؤَدِّكُمْ إِلَى الْجَنَّةِ؛ خداوند، كتاب راهنمایى را فرستاده است كه نیك و بد در آن بیان گردیده است.

 

پس روش نیك را برگزینید تا هدایت گردید و از بدى دورى نمایید تا راه مستقیم و درست را بپیماید. واجبات را رعایت كنید! واجبات را رعایت كنید ـ آن ها را به گونه ‏اى پسندیده انجام بدهید ـ حق خداوند را در مورد آن ها بپردازید كه رعایت واجبات و رعایت حق خداوند در آن ها شما را به بهشت مى‏ كشاند.»(5) به عبارتی مطابقت اعتقادات و باورها با اعمال انسان، از ویژگى ‏هاى انسان‏ هایى است كه در روز قیامت جایگاه آنان بهشت جاوید خواهد بود: «وَ إِنَّمَا الْأَجْرُ فِى الْقَوْلِ بِاللِّسَانِ وَ الْعَمَلِ بِالْأَیْدِى وَ الْأَقْدَامِ؛ و همانا پاداش انسان در گفتار به وسیله زبان و در كردار به وسیله كار و تلاش با دستان و پاهاست.»(6)

امام علیه السلام این مسئله در پندی به مردی که از حضرت درخواست پندی کرده بود، این گونه بیان می دارد: «از كسانى مباش كه بدون عمل صالح به آخرت امیدوار است و توبه را با آرزوهاى دراز به تأخیر مى اندازد، در دنیا چونان زاهدان سخن مى گوید، اما در رفتار همانند دنیاپرستان است. اگر نعمت ها به او برسد، سیر نمى شود و در محرومیت قناعت ندارد. از آنچه به او رسید، شكرگزار نیست و از آنچه مانده، زیاده طلب است.

دیگران را پرهیز مى دهد، اما خود پروا ندارد. به فرمانبردارى امر مى كند، اما خود فرمان نمى برد. نیكوكاران را دوست دارد، اما رفتارشان را ندارد. گناهكاران را دشمن دارد، اما خود یكى از گناهكاران است و با گناهان فراوان مرگ را دوست نمى دارد، اما در آنچه كه مرگ را ناخوشایند ساخت، پافشارى دارد. اگر بیمار شود، پشیمان مى شود و اگر مصیبتى به او رسد، به زارى خدا را مى خواند؛ اگر به گشایش دست یافت، مغرورانه از خدا روى بر مى گرداند. نفس به نیروى گُمان ناروا بر او چیرگى دارد و او با قدرت یقین بر نفس چیره نمى گردد. براى دیگران كه گناهى كمتر از او دارند، نگران و بیش از آنچه كه عمل كرده، امیدوار است.

 

اگر بى نیاز گردد، مست و مغرور شود و اگر تهى دست گردد، مأیوس و سْست شود؛ چون كار كند، در آن كوتاهى ورزد و چون چیزى خواهد، زیاده روى نماید؛ چون در برابر شهوت قرار گیرد، گناه را برگزیده، توبه را به تأخیر اندازد و چون رنجى به او رسد، از راه ملت اسلام دورى گزیند؛ عبرت آموزى را طرح مى كند، اما خود عبرت نمى گیرد. در پند دادن مبالغه مى كند، اما خود پند پذیر نمى باشد.

سخن بسیار مى گوید، اما كردار خوب او اندك است. براى دنیاى زودگذر تلاش و رقابت دارد، اما براى آخرت جاویدان آسان مى گذرد؛ سود را زیان و زیان را سود مى پندارد. از مرگ هراسناك است، اما فرصت را از دست مى دهد؛ گناه دیگران را بزرگ مى شمارد، اما گناهان بزرگ خود را كوچك مى پندارد. طاعت خود را ریاكارانه برخورد مى كند، خوشگذرانى با سرمایه داران را بیشتر از یاد خدا با مستمندان دوست دارد، به نفع خود بر زیان دیگران حكم مى كند، اما هرگز به نفع دیگران بر زیان خود حكم نخواهد كرد.»(7)

چنین فردی هرگز جایگاهی در بهشت نخواهد داشت؛ زیرا کردارش با عقیده اش یکسان نیست.

 نیت خالص
وقتی اعمال انسان درست باشد و همه كارهایش مطابق فرمان خدا و پیامبر صلى الله علیه و آله و اولیاى دین انجام باشد و از انجام آنچه كه مورد نهى آنان است، خوددارى ورزد؛ شایسته بهشت است، چرا که دارای نیتی خالص و پاک است: «وَ إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ یُدْخِلُ بِصِدْقِ النِّیَّةِ وَ السَّرِیرَةِ الصَّالِحَةِ مَنْ یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ الْجَنَّةَ؛ و خداى سبحان به خاطر نیت راست و درون پاک، هر كس از بندگانش را كه بخواهد وارد بهشت خواهد كرد.»(8)

 جهاد در راه خدا
جهاد و پیکار در راه خدا و پایداری دین، یکی از اصلی ترین عوامل ورود به بهشت است: «فَإِنَّ الجِهَادَ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الجَنَّةِ، فَتَحَهُ اللهُ لِخَاصَّةِ أَوْلِیَائِهِ؛ پس راستى چنین است كه جهاد دروازه ‏اى از دروازه ‏هاى بهشت است كه خداوند این دروازه را براى دوستان مخصوص خود گشوده است.»(9)

 تقوا و پارسایى
تقوا و پارسایی نیز یکی دیگر از عواملی است که آدمی را به بهشت می رساند: «أُوصِیكُمْ عِبَادَ اللهِ، بِتَقْوَى اللهِ وَ طَاعَتِهِ، فَإنَّهَا النَّجَاةُ غَداً، وَ الْمَنْجَاةُ أَبَدا؛ اى بندگان خدا! شما را به پارسایى تقواى الهى و پیروى از او ـ خداوند – سفارش مى‏كنم، به راستى كه آن پارسایى سبب رستگارى فردای قیامت و رهایى از عذاب و كیفر همیشگى است.»(10)

 پی نوشت ها:
1. نهج البلاغه، خطبه 183.
2. همان، خطبه 190.
3. همان، خطبه 152.
4. همان، خطبه 109.
5. همان، خطبه 167.
6. همان، حکمت 42.
7. همان، حکمت 150.
8. همان، حکمت 42.
9. همان، خطبه 27.
10. همان، خطبه 161.
tebyan.net



تاريخ : شنبه 20 تير 1394برچسب:, | 15:57 | نویسنده : محمد ابراهيم پاشا |
 زندگی نامه حضرت معصومه

ولادت

پدر بزرگوار حضرت معصومه سلام الله علیها امام هفتم حضرت موسی بن جعفر علیه السلام و مادرش طبق شواهدی جناب نجمه مادر امام رضا علیه السلام است(1).

ولادت حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها در مدینه منوره اول ماه ذی قعده سال 173 هجری قمری بوقوع پیوست است(2)

چنانچه آقای نجم المالك مصباح در استخراج 1347 گفته: ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها اول ذی قعده بوده است(3).

سفر خراسان

از بزرگان اهل قم نقل شده كه وقتی مأمون امام رضا علیه السلام را از مدینه به مرو طلب كرد یكسال بعد از آن خواهرش حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها به اشتیاق دیدار برادر از مدینه بسوی مرو حركت كرد(4).

همراهان حضرت معصومه سلام الله علیها

در این سفر حضرت معصومه سلام الله علیها با چهار نفر از برادران تنی خود: فضل، جعفر، هادی و قاسم و بعضی از برادرزاده ها و چند نفر خدمه همراه بود(5).

بیماری حضرت

هنگامیكه آن حضرت به ساوه رسید مخالفین اهل بیت علیهم السلام با خبر شدند و در صدد آزار آنان برآمده جنگ نمودند تا همه برادرها و برادرزاده های حضرت معصومه سلام الله علیها شهید شدند، كه عده كشته شدگان 23 نفر مرد بودند.

اهالی قم با خبر شده بكمك شتافتند، ولی وقتی رسیدند كه همه مردها شهید شده بودند. از طرفی حضرت معصومه سلام الله علیها در اثر حزن و اندوه بسیار از مصیبت وارده مریض شد(6).

در آن زمان مردم ساوه سنی متعصب بودند و نسبت به خاندان علوی كینه می ورزیدند، لذا حضرت سؤال فرمودند: بین ما و قم چقدر فاصله است؟ عرض كردند: ده فرسخ. فرمود: مرا به قم ببرید زیرا از پدرم شنیدم كه فرمود:"شهر قم مركز شیعیان ما می باشد"(7).

حضرت معصومه سلام الله علیها در 23 ربیع الاول سال 201 هجری قمری وارد قم شده و به خواهش موسی بن خزرج بن سعد اشعری كه از بزرگان قم بود، منزل ایشان را به قدوم خود منور ساختند.

استقبال از حضرت معصومه سلام الله علیها

طبق اخبار صحیح هنگامیكه خبر ورود حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها به قم رسید، اشراف قم و پیشاپیش آنها موسی بن خزرج به استقبال آمدند، و هنگام ورود حضرت معصومه سلام الله علیها زمام شترش را موسی بن خزرج گرفته و تا منزلش آنرا بدوش می كشید(8).

عده ‌زیادی سواره و پیاده در اطراف محمل دختر پیغمبر براه افتادند، و زنان و مردان قم با قربانی های بسیار مقدمش را گرامی داشتند(9).

وفات و مراسم دفن

حضرت در منزل موسی بن خزرج هفده روز ماند، تا در دهم ماه ربیع الثانی سال 201 هجری قمری در شهر قم وفات یافت.

بنابراین نقل و با در نظر گرفتن سال تولد حضرت، مدت عمر شریفش 27 سال و چهار ماه و ده روز بوده است و هنگام شهادت پدر بزرگوارش 8 ساله بوده است(10).

هنگامیكه حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها وفات نمود او را غسل داده كفن كردند و سپس به قبرستان بابلان حمل شد و بر در سردابی كه برایش كنده شده بود گذارده شد. در اینجا آل سعد اختلاف كردند كه چه كسی حضرتش را به سرداب پائین ببرد، تا بالآخره همه بر خادمی كه پیرمردی صالح بنام قادر بود اتفاق كردند.

هنگامیكه بدنبال او فرستادند دو سوار نقابدار را دیدند كه از جانب ریگزار به سوی آنان می آیند. وقتی نزدیك جنازه رسیدند پیاده شده بر جنازه حضرت نماز گذاردند، و سپس وارد سرداب شده و جنازه را پائین برده و در آنجا دفن كردند. آنگاه خارج شدند و بدون اینكه با كسی صحبت كنند سوار شده و رفتند و كسی ندانست آنها كیستند(11).

ودیعه آل محمد فاطمه معصومه (س)

محمد صادق انصارى زنجانى



تاريخ : شنبه 20 تير 1394برچسب:, | 15:56 | نویسنده : محمد ابراهيم پاشا |

 

كن فیكون,معنای كن فیكون

از طرفی می گوییم كه خداوند می فرماید كن فیكون باشد پس می شود ؛ یعنی بدون نیاز به اسباب ، خداوند خلق می كند و از طرفی هم می گوییم ابا الله ان یجری الامور الا باسبابها
این دو چه طور قابل جمع هستند؟

خداوند دو نوع می آفریند و این دو نوع هریک برای آفرینش چیزهای خاصی هستند که با ذکر مثال بیان می کنیم:

1- با امر خدا (که با امر خدا به یکباره به وجود می آید) کن فیکون یعنی ایجادش می کند ، مثل روح (سوره اسرا آیه 85) و جهان هستی و قوانین حاکم برآن که شامل علت و معلول هم می شود. (قرآن می فرماید اگر خدا گفت موجود شو بی درنگ موجود می شود) یعنی مایه آفرینش اولیه جهان هستی و روح این گونه به وجود آمده است.

2-با خلق کردن یک چیز از چیز دیگری مثل کالبد انسان که از خاک به وجود آمده و یا آفرینش آسمان ها و زمین ها در 6 روز و…

 شرح آیه کن فیکون
آیه "کن فیکون" به شرح زیر است:

إِذَا قَضَى أَمْرًا فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُ كُن فَیَكُونُ (آل عمران/47 و…)

إِنَّمَا قَوْلُنَا لِشَیْءٍ إِذَا أَرَدْنَاهُ أَن نَّقُولَ لَهُ كُن فَیَكُونُ (نحل/40)

إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیْئًا أَنْ یَقُولَ لَهُ كُنْ فَیَكُونُ (یس/82)

خَلَقَهُ مِن تُرَابٍ ثِمَّ قَالَ لَهُ كُن فَیَكُونُ (آل‏عمران، 59)

وَیَوْمَ یَقُولُ كُن فَیَكُونُ (انعام، 73) 

این آیات همگی در صدد القای این مطلب هستند که خداوند اراده اش نافذ مطلق است و هیچ مانعی برای آن نیست و همه اسباب در خدمت اراده اوست و هر گاه چیزی را بخواهد و اراده کند و حکم نماید، فقط کافی است امر به ایجاد کند تا بدون شک و قطعاً واقع شود.

اگر در آیه آمده " أَن نَّقُولَ لَهُ كُن …" ، از باب ضیق لفظ است وگرنه همین که حق تعالی اراده کند، اراده اش محقق می شود و قول او همان ایجاد است ، نه این که خدا لفظ "کن=باش" را می گوید و بعد محقق می شود.

به عبارتی كن، اشاره به اراده تكوینى الهى است و معناى این آیات این است كه هنگامى كه خداوند اراده آفرینش موجودى را كرد، آن موجود ایجاد مى‏شود.

به عبارت دیگر هر شى‏ء و موجودى كه مورد تعلق اراده الهى قرار گرفت، شأن خداوند این است كه آن شى‏ء حتماً موجود مى‏شود.

بنابراین معناى این دسته آیات این است كه خداوند وجود هر موجودى را كه اراده كرد، به جز به ذات خدا به چیز دیگرى نیازمند نیست و چون خداوند آن را اراده كند، آن شى‏ء ایجاد مى‏شود. (المیزان، ج 17، ص 175 ـ 170 با تلخیص)

انسان یا دیگر موجودات مادى هر كارى كه بخواهند انجام دهند، نیازمند به اسباب و علل و طول زمان مناسب هستند. مثلاً اگر نجارى بخواهد میزى بسازد، هم به ابزار مناسب و هم به وقت و زمان مناسب نیازمند است. اما فعل خداوند متعال این گونه نیست، به محض اینكه اراده الهى تحقق یافت و به چیزى تعلق گرفت، آن شى‏ء موجود مى‏شود. چه آن كوچك باشد یا بزرگ، ساده باشد یا پیچیده و… خداوند در ایجاد اشیاء نیاز به چیز دیگرى ندارد و بین اراده الهى و پیدایش آن شى‏ء حتى یك لحظه فاصله نیست.

تذكر این نكته نیز لازم است كه ،اینكه مى‏گوییم خداوند هر موجودى را كه اراده كرده آن شى‏ء موجود مى‏شود، این است كه هر موجودى را هرگونه كه اراده كرده همان گونه آن موجود تحقق مى‏یابد. مثلاً اگر اراده فرمود، انسان به مدت 9 ماه در شكم مادر تكوین یابد، چنین می‏شود و اگر اراده فرمود كه فلان موجود در یك لحظه موجود شود، او در یك لحظه موجود می‏شود.

 فعل خدا تدریجی نیست
آنچه از ناحیه خداى تعالى افاضه مى‏شود، قابل درنگ و مهلت نیست، و تبدل و دگرگونى را هم تحمل نمى‏كند، و تدریجیت نمى ‏پذیرد.

آنچه تدریجیت و مهلت و درنگ كه از موجودات مشاهده مى‏كنیم، از ناحیه خود آنها است نه از آن ناحیه كه رو به خدایند، و این خود بابى است كه هزار باب از آن باز مى‏شود.

و جمله" فَیَكُونُ" بیانگر اطاعت آن شى‏ء است كه مورد اراده خدا قرار گرفته، مى‏خواهد بفرماید: همین كه هست شدن چیزى مورد اراده خدا قرار گرفت، بدون درنگ لباس هستى مى‏پوشد.

و ذوات تدریجى هم یك وجه غیر تدریجى دارند كه با آن وجه از حق تعالى صادر مى‏شوند، هم چنان كه در جاى دیگر فرمود: (إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیْئًا أَنْ یَقُولَ لَهُ كُنْ فَیَكُونُ) امر او تنها چنین است كه وقتى اراده چیزى كند، بگوید: بباش، و او موجود شود)

(وَمَا أَمْرُنَا إِلَّا وَاحِدَةٌ كَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ :و فرمان ما جز یك بار نیست [آن هم‏] چون چشم به هم زدنى.) («قمر 50»  ترجمه المیزان، ج‏1، ص: 395)

فعل خداى تعالى تدریجى نیست، و از همین تدریجى نبودن فعل خدا این نكته استفاده مى‏شود كه موجودات عالم روى هم چه تدریجى الوجودها و چه غیر آنها مخلوق خداى سبحان هستند و به امر او كه همان كلمه" كن" باشد موجود شده اند، چیزى كه هست بسیارى از آنها وقتى با اسباب تدریجیشان مقایسه شوند تدریجى الوجود اند، اما اگر با قیاس به خداى تعالى ملاحظه شوند،در آن لحاظ نه تدریج هست و نه مهلت.
 
خلاصه كلام اینكه
اولاً خداوند متعال در ایجاد هر شى‏اى نیازمند اسباب و ابزار و خلاصه چیز دیگرى نیست.

ثانیاً اگر اراده الهى به شى‏ اى تعلق گرفت، آن شى‏ء حتماً همانگونه كه اراده الهى بدان تعلق گرفته است، موجود مى‏شود. (ر.ك: تفسیر نمونه، ج 1، ص 298 و ج 18، ص 480)

منابع:
askdin.com
ideaandcreativity.com
tebyan.net

 



تاريخ : شنبه 20 تير 1394برچسب:, | 15:55 | نویسنده : محمد ابراهيم پاشا |

 

 

توبه کردن,راههای توبه کردن,توبه واقعی,توبه حقیقی

تمام سعی شیطان این است تا با ایجاد وسوسه و یأس موجبات دوری بندگان صالح را از خداوند متعال، مهربان و بخشنده فراهم نموده و آنها را چنان غرق در گناه و معصیت نماید که از رحمت و هدایت خداوند دور شوند.

توبه حقیقی استعانت از لطف و عنایتی است که خداوند نسبت به توبه کنندگان دارد؛ زیرا توبه واقعی همه مبغوضیت های گناه و عقوبات اخروی و آثار منفی آن را در پیشگاه خداوند از بین می برد.

گناه و معصیت، مانند لجن زار متعفنی است که انسان، هر چه بیشتر در آن فرو می رود، خود را به نابودی نزدیک می کند، اما توبه و تصمیم جدی انسان به ترک گناه حرکت به سوی نجات و خود یک پیروزی بزرگ است که درهای رحمت الهی را به روی انسان می گشاید.

کسی که به این مرحله (توبه) رسیده به پیروزی بزرگی دست یافته است، و باید سعی کند انگیزه خود را برای مبارزه با گناه، قوی تر نماید، و برای همیشه این حالت را در خود حفظ کند.

نکته بسیار مهم در این راه، استعانت از لطف و عنایتی است که خداوند نسبت به توبه کنندگان دارد؛ زیرا توبه واقعی همه مبغوضیت های گناه و عقوبات اخروی و آثار منفی آن را در پیشگاه خداوند از بین می برد، همانطوری که خداوند فرموده است: «اى بندگان من که بر خود اسراف و ستم کرده‏اید! از رحمت خداوند نومید نشوید که خدا همه گناهان را مى ‏آمرزد، زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است : قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ .»(سوره زمر، آیه 53)

البته تمام سعی شیطان این است تا با ایجاد وسوسه و یأس موجبات دوری بندگان صالح را از خداوند متعال، مهربان و بخشنده فراهم نموده و آنها را چنان غرق در گناه و معصیت نماید که از رحمت و هدایت خداوند دور شوند.

در حالی که خداوند همه بندگانش حتی گناه کاران و ظالمان را نیز دوست دارد و خواهان هدایت و سعادت آنان است. البته از اعمال و کارهای ناشایست آنان بیزار است. به همین جهت بهترین و عزیزترین بندگان خود یعنی انبیاء و ائمه (علیهم السلام) را برای راهنمایی هدایت آنان فرستاده و به همین دلیل است که در این زمان یکی از عزیزترین اولیاء خود یعنی حضرت مهدی (عج) را زنده و در حال غیبت نگه داشته تا بتواند فارغ از مکر و توطئه دشمنان از طریق نایبان و نمایندگان خود ، آنان را در یافتن مسیر هدایت یاری رساند.

پس هیچ گناهکاری در هیچ شرایطی هر چند گناهان او زیاد باشد حق ندارد از رحمت پرودگار مأیوس باشد ؛ چرا که یأس از رحمت خداوند، سوء ظن به او و بزرگ ترین گناه است.

امید به رحمت پروردگار و ندامت و پشیمانی از گناهان و در نهایت توبه واقعی و خالصانه گامی مهم به سوی محبوب خدا شدن و راهی است هموار به سوی هدایت، که شیطان از آن نگران و ناراحت است.

منبع: shia-news.com



تاريخ : شنبه 20 تير 1394برچسب:, | 15:54 | نویسنده : محمد ابراهيم پاشا |

 

یا یهودیان و مسیحیان به بهشت می‌روند,بهشت,جهنم

 

با توجه به آیات 15 و 16 سوره مبارکه هود علیه السلام و نیز آیاتی که عمل صالح را شرط ورود به بهشت می دانند، این نتیجه به دست می آید: عملی نجات بخش است و بهشت جاویدان را در پی خواهد داشت که دارای این دو عنصر باشد: حُسن فعلی و حُسن فاعلی؛ یعنی هم عمل، عملی باشد که در فرهنگ دینی مقبول است و هم کننده کار آن را با نیت الهی و قصد قربت انجام داده باشد.

قسمت اول
آیات قرآن کریم تأکید و اصرار دارند بر اینکه شرط ورود به بهشت دو چیز است: یکی ایمان و دیگری عمل صالح؛ مانند آیه 82 سوره بقره که اهل ایمان و عمل صالح را اهل بهشت و جاویدان در آن معرفی می کند:

الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمْ فیها خالِدُونَ
آیات الهی این واقعیت را هم بیان می دارند که نه ایمان بی عمل برای انسان مفید خواهد بود و نه عملِ بی نیت الهی.

بی فایده بودن ایمانِ بی عمل را در آیه 158 سوره انعام آمده است:

یَوْمَ یَأْتی‏ بَعْضُ آیاتِ رَبِّكَ لا یَنْفَعُ نَفْساً إیمانُها لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فی‏ إیمانِها خَیْراً
روزى كه برخى از نشانه‏هاى پروردگارت به ظهور آید، ایمان آوردن كسى كه پیش از این ایمان نیاورده یا در حال ایمانش عمل شایسته‏اى انجام نداده سودى نخواهد داشت.

و اینکه عمل بی نیت الهی در آخرت بهره ای از پاداش الهی نخواهد داشت حقیقتی است که آیات 15 و 16 سوره هود علیه السلام از آن پرده بر می دارد:

مَنْ كانَ یُریدُ الْحَیاةَ الدُّنْیا وَ زینَتَها نُوَفِّ إِلَیْهِمْ أَعْمالَهُمْ فیها وَ هُمْ فیها لا یُبْخَسُونَ
كسانى كه زندگى دنیا و زیور و زینتش را بخواهند، ثمره تلاششان را به طور كامل در [همین‏] دنیا به آنان مى‏دهیم و در آن چیزى از آنان كاسته نخواهد شد.

أُوْلَئكَ الَّذِینَ لَیْسَ لهَُمْ فىِ الاَْخِرَةِ إِلَّا النَّارُ  وَ حَبِطَ مَا صَنَعُواْ فِیهَا وَ بَاطِلٌ مَّا كَانُواْ یَعْمَلُون
اینان كسانى هستند كه در آخرت، سهمى جز آتش براى آنان نیست و آنچه [در دنیا از كار خیر] كرده اند، در آخرت تباه و بى اثر مى شود و آنچه همواره [برای غیر خدا‏] انجام مى دادند، باطل است.

 کدام ایمان؟ کدام عمل؟
حال که ضرورت داشتن ایمان و عمل صالح برای جلب رضای خداوندی و ورود به بهشت اثبات شد این سوال مطرح می شود که کدام ایمان و عقیده و کدام عمل شایسته این هدف را تأمین می کند و انسان را به سر منزل مقصود می رساند؟

کدام ایمان نجات بخش است؟
از آیات قرآن کریم به دست می آید تنها عقیده و باوری نجات بخش است که مقبول درگاه الهی باشد و آن نیست جز باور به معارف دین اسلام است.

إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ (آل عمران/19)
بی تردید دینِ [واقعى كه همه پیامبران، مُبلّغ آن بودند] نزد خدا اسلام است.

اسلام در اینجا  عبارت است از تسلیم شدن در برابر بیانى كه از پروردگار عالم در مورد عقاید و اعمال و یا در مورد معارف و احكام صادر مى‏شود.[1]

و نیز می فرماید:

وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلامِ دیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرینَ (آل عمران/85)
و هركه جز اسلام، دینى طلب كند، هرگز از او پذیرفته نمى‏شود و او در آخرت از زیانكاران خواهد بود.

بنابراین هر مکتب و عقیده ای که در آن سخنی از فرامین الهی نباشد و تسلیم بودن محض در برابر تمام آنچه او فرموده است معنی نداشته باشد ، مکتبی نیست که انسان با باور به آموزه های آن بتواند به قرب الهی و بهشت جاویدان دست پیدا کند.

با این قید، تمام ادیان و مکاتب غیر الهی یکسره باطل اعلام شده و کنار گذاشته می شوند؛ می ماند ادیان الهی. در بین ادیان الهی هم، قرآن کریم فقط اسلام به معنای دین خاتم را برگزیده و بقیه را با صراحتِ تمام مردود اعلام کرده است. این بیانیه سه بار در قرآن کریم دیده می شود:

در آیات 33 سوره توبه، 28 سوره فتح و 9 سوره صف که فرمود:

هُوَ الَّذی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى‏ وَ دینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ كُلِّهِ
اوست كه پیامبرش را به همراه هدایت الهی و دین حق فرستاد، تا آن را بر همه ادیان چیره گرداند.

در این آیات مراد از «دین حق»، دین اسلام و عقاید و احكام آن است كه با واقع و حق انطباق دارد. بنابراین معنای آیه این می شود: خدا آن كسى است كه رسول خود محمد (صلی الله علیه و آله) را با هدایت- و یا با آیات و معجزات- و با دینى كه با فطرت و حقیقت آفرینش منطبق است، فرستاد تا آن را بر سایر ادیان غلبه دهد.[2]

بر اساس این آیات، ایمان به غیر دین اسلام در درگاه الهی مردود است و پذیرفته نخواهد بود. برای همین قرآن کریم، اهل کتاب را به دست برداشتن از دین سابق دعوت می کند و از آنها می خواهد تا به دین اسلام ایمان بیاورند:

وَ لَوْ آمَنَ أَهْلُ الْكِتابِ لَكانَ خَیْراً لَهُمْ مِنْهُمُ الْمُۆْمِنُونَ وَ أَكْثَرُهُمُ الْفاسِقُونَ (آل عمران /110)
اگر اهل كتاب (یهود و نصارى) ایمان بیاورند به سود خودشان است؛ اما متاسفانه تنها اقلیتى از آنها پشت پا به تعصبهاى جاهلانه زده‏ و اسلام را با آغوش باز پذیرفته اند؛ در حالى كه اكثریت آنها از تحت فرمان پروردگار خارج شده و حتى بشاراتى كه در باره پیامبر صلی الله علیه و آله در كتب آنها بوده نادیده انگاشته و بر كفر و عصبیت خود هم چنان باقى مانده اند. [3]

و یا در آیه 65 سوره مائده آنها را به شرطی اهل بهشت و رستگاری می داند که به اسلام ایمان بیاورند و مسلمان شوند:

وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْكِتابِ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَكَفَّرْنا عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ وَ لَأَدْخَلْناهُمْ جَنَّاتِ النَّعیمِ
اگر اهل كتاب ایمان بیاورند و پرهیزگارى پیشه كنند، از گناهان گذشته آنها درمی گذریم و آنها را در باغ هاى بهشت كه كانون انواع نعمت ها است وارد مى‏كنیم.

خداوند متعال کار را به اینجا خاتمه نداده و سخن از اسلامی به میان می آورد که مورد رضایت اوست ؛ چرا که می دانسته همین اسلامی که تا قیامت بشر را به آن فراخوانده ، خود به فرق و مذاهب متعدد تقسیم خواهد شد؛ برای همین فرمود:

الْیَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دینَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْكُمْ نِعْمَتی‏ وَ رَضیتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دیناً (مائده/6)
یعنی اسلامی مورد قبول و رضایت من است که مُهر «غدیر» پای آن باشد.

کدام عمل نجات بخش است؟
با توجه به آیات 15 و 16 سوره مبارکه هود علیه السلام و نیز آیاتی که عمل صالح را شرط ورود به بهشت می دانند (در بالا گذشت) این نتیجه به دست می آید:

عملی نجات بخش است و بهشت جاویدان را در پی خواهد داشت که دارای این دو عنصر باشد: حُسن فعلی و حُسن فاعلی؛ یعنی هم عمل، عملی باشد که در فرهنگ دینی مقبول است و هم کننده کار آن را با نیت الهی و قصد قربت انجام داده باشد.

بنابراین دو دسته کار است که بی تردید در قیامت بهشت و ثوابی نخواهد داشت:

کاری که در فرهنگ دینی معصیت است و گناه محسوب می شود (حُسن فعلی نداشته باشد) هر چند فاعل آن مۆمن باشد؛ مانند سرقت اموال ثروتمندان برای کمک به نیازمندان با نیت قربة الی الله.

کاری که در فرهنگ دینی پسندیده است؛ ولی فاعلش آن را برای جلب رضای الهی و نیل به ثواب اخروی انجام نداده است (حُسن فاعلی نداشته باشد)؛ مانند ساخت بیمارستان با نیت کسب شهرت.
 
پی نوشت:
1.     المیزان 3/121
2.     المیزان 9/247
3.     تفسیر نمونه 3/49
 

منبع:tebyan.net



تاريخ : شنبه 20 تير 1394برچسب:, | 15:53 | نویسنده : محمد ابراهيم پاشا |
صفحه قبل 1 2 3 4 5 صفحه بعد